تاریخ انتشار:۱۴۰۰/۱۰/۲۸ - ۱۹:۱۸ تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 167852

سینماسینما، ابراهیم عمران

فیلم «بی همه چیز» شاید مخلص کلامش امری باشد که در سپهر سیاسی و اجتماعی‌مان زیاد از آن شنیده‌ایم. آری «نمک‌نشناسی» و قدر ندانستن در بزنگاه‌های حساس. و باری به هر جهت بودن و در پی منفعت شخصی؛ آن هم در جغرافیایی که هر فردی در اندیشه آن است که از دیگری؛ خرده‌ای بگیرد تا در وقت لزوم، بهره‌ها برد. امیر داستان فیلم که پرویز پرستویی شخصیتی تازه‌ای برایش ایجاد نکرده بود؛ چه که در طراز چنین کاراکتری بارها ایفای نقش داشت (لزوما نه در تیپ این فیلم) در جوانی دل بسته دختری از روستا می‌شود. گویا امیر برادرزاده خان وقت بود و لیلا دختر بنای ساده محل. در پی دل دادن و دل باختن، لیلا باردار می‌شود و در پی آن از روستا رانده. سال‌ها بعد که مشخص نیست چطور در دم و دستگاه نفوذ پیدا می‌کند، به روستا می‌آید تا گره از مشکلات هم ولایتی‌ها باز کند. اهالی روستا نیز خوشحال از آمدن او؛ در پی سور و سات استقبال هستند. سکانس‌های این فراهم نمودن امور؛ گوشه چشمی داشته به آنچه در دهه‌های سی تا پنجاه در کشور مرسوم بوده در چنین مراسم‌هایی. اهالی شهر و یا روستا مشعوف از آمدن افراد سرشناس، سر از پا نمی‌شناختند و در پس آن به فکر دردی از دردهای بی‌شمارشان بوده‌اند که درمان کنند. لیلی فعلی گویا در دربار آمد و شد داشته و حرفش خریدار دارد. در مجلسی قول‌هایی می‌دهد. پول‌هایی بذل می‌کند. قول ساخت می‌دهد. بسان آنچه وقتی همه مسئولین امور در چنین جایگاه‌های قرار می‌گیرند. لاجرم گویی فرضی مهم و مخرج مشترکی اساسی در این گونه برنامه‌ها وجود دارد؛ در قبال کاری که انجام می‌گیرد؛ لاجرم باید جوابی هم درخور گرفته شود. سیاسیون معمولا قول می‌دهند که فلان کار را به سامان نمایند. ولی گفته و ناگفته در قبالش خواسته‌هایی دارند. این بار نیز لیلای سابق و لیلی فعلی که هدیه تهرانی نقش‌اش را همچنان سرد و بی‌روح در آورده است؛ حاکمی است که حکم می‌دهد. گویا قصه ارباب و رعیت تناوب عجیبی دارد در این جغرافیا. در سکانسی از فیلم امیر به لیلا می‌گوید کسی جرات آن نداشت که روی حرف خان حرف بزند و مجبور بود دختر کدخدا را عقد کند. گویی عقده ارباب رعیتی در وجود لیلا نهادینه شده بود. لیلا بیشتر از آنکه حسرت مادر شنیدن از نطفه تشکیل شده او و امیر داشته باشد؛ حسرت فرمان دادن و امر بری در نهادش ، نضج گرفته است. سکانس‌های تیره و تاری که از امیر حین دوچرخه سواری گرفته می‌شود با موسیقی ناب غربی؛ در تضاد کامل با پلان‌هایی است که قدرت لیلی را با نوع پوشش و نماهای باز ، نشان می‌دهد. هرچند امیر زیاد در پی گذشته محتوم فیلم نیست و آن را نوعی جوانی محض می‌داند و بس؛ ولی لیلی آنچنان هم مغبون نیست آز آنچه بر سرش آمده است. سال‌ها پیش اهالی روستا بیرونش کردند؛ و حالیه با سلام و صلوات در استقبالش سرو دست می‌شکنند. جامعه‌شناسی این اثر اقتباسی از فردریش دورنمات (ملاقات بانوی سالخورده) چه آن نمایش را خوانده باشیم و یا آگاهی از درون مایه زمانش نداشته باشیم؛ بسیار آموزنده و دارای واکاوی فراوان است. جمعیتی که می‌توانند در کسری از ثانیه از قهرمان‌شان؛ قربانی سازند. از فردی که بزرگ محلشان است و حرفش خریدار دارد؛ در چشم بهم زدنی، اعدامی پای دار سازند. بی آنکه لختی درنگ کنند از چرایی این کردارشان. نخبه کشی در هر سطحی از مرز و بوم؛ امری است دیرپا. از معتمد محل گرفته تا فلان مقام دارای سابقه کار نیک. کارگردان اثر در پی آن است که زیر پوستی برخی مفاهیم آزگار رفتاری‌مان‌ را نشانه رود. ذهن مخاطب ایرانی پر است از این نمادها. نشانه‌هایی که می‌تواند ما به ازای زیادی طی یکی دو قرن اخیر داشته باشد. گاوی که در ابتدا ذبح می‌شود؛ می‌تواند نشان از ذبح اندیشه و خرد باشد. اندیشه و فکر نداشته که ناگاه کار دست آدمی می‌دهد. محسن قرایی در این کار نشان از کارگردانی دارد که دغدغه سینما به ما هو سینمایش می‌چربد به اصل تجارت سینما. نوع چیدمان بازیگرانش هر چند گیشه پسند است در نگاه اول و طیف گوناگونی از کاربلدهای این چند سال را کنار هم قرار داده؛ ولی از آنان به نحوی بازی گرفته که هر شخصیت می‌تواند ما به ازای فراوانی داشته باشد. هر چند تعدد کاراکتر زیاد است در برخی سکانس‌ها؛ ولی نوع گفتمانشان در جامعه پیرامون قابل لمس است. بی‌آنکه زمان و جغرافیای خاصی مد نظر باشد. دو معلم روستا؛ دهدار، استوار، دکتر و شخصیت‌های فرعی دیگر، هر یک می‌توانند در کلیت داستان تاثیراتی درخور داشته باشند. حتی آن پسرک علیل فیلم. بچه صاف و ساده‌ای که می‌تواند نماد انسانیت زمان باشد تا وقتی که کودک است. ملخ‌هایی که آفت مزارع هستند نیز نشانه‌ایی است از رفتارهای باری به هر جهت برخی. گویی تمثیل و نشانه‌های این فیلم آنچنان قابلیت ارجاع فراوان دارد که سال‌های سال می‌تواند مخاطب داشته باشد. آن سان که نمایش نامه «ملاقات بانوی سالخورده» کماکان خواننده دارد. فیلم بی همه چیز محسن قرایی به نوعی همه چیز دارد و هیچ چیزی در آن نامکشوف نیست اگر خوب و نیک نگریسته شود…

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

نظر شما


آخرین ها