سینماسینما، شهرام اشرف ابیانه
یکی از زیباترین تجربه های عاشقانهی غیرمتعارف تاریخ سینما. تصورش هم مشکل است بشود فیلمی این اندازه زیبا و پرقدرت ساخت، دربارهی پسرک جوانی (هارولد) که به مُردن علاقه دارد و مدام صحنهسازی خودکشی، به شیوهی داستانها و فیلمهای گوتیک، برای خود ترتیب میدهد و پیرزن به ظاهر نیمهدیوانهای (ماد) که به هیچ چیز و کسی تعلق خاطر ندارد؛ حتی وقتی دلبستهی هارولد جوان میشود و از او حلقهای میگیرد که رویش نوشته «هارولد ماد را دوست دارد»، و او حلقه را بیهیچ تردیدی داخل برکهی روبرویشان میاندازد با گفتن اینکه «حالا میدونم جاش کجاس. خیالم راحته».
پیرزنی که هیچ قانون و آدابی نیست تا این نیروی سرکش پر از حس زندگی را رام و اسیر و تابع خود کند. جذب شدن این دو به هم یکی از آن اکسیرهای نایاب تاریخ سینما است. یکی، هارولد، سرشار از حس مرگ (انگار از دل فیلمهای تیم برتون سالها بعد ساخته شدن این فیلم بیرون آمده، با آن حس طنازانهاش به مرگ، انگار شوخیای است که نباید جدیاش گرفت) و دیگری، ماد، پر از حس زندگی، آنقدر که حواسش به فلان درخت مریض رها شده در یکی از خیابانهای شهر هست و اینکه چه خوب میشد آن را در جنگلی کاشت، بیاعتنا به آنکه درخت جزو اموال عمومی است.
به عقیدهی ماد، همه مشکل بشر از جایی شروع شد که حس مالکیت به پدیدههای دور و برش در او پیدا شد. چیزی که ارتباط بدون واسطه انسان با طبیعت و جادوی نهفته در آن را قطع کرد. از این منظر ماد چون سقراطی جلوه میکند، که آمده همه چیز این زندگی بیقاعده را با کارهایش به چالش بکشد. عجیب نیست که او مثل پریان قصههای کودکانه، کلید هر ماشینی که گوشه کنار خیابانهای شهر پارک شده را دارد.
با فیلمی روبروییم با دو شخصیتِ پر از دیوانگی و شور زندگی و جوانی، که هر چه سر راهشان است را به مسخره و هجو میکشند. انگار این همه برایشان به بازیای کودکانه میماند. حتی مرگ ماد در پایان، یا (شاید) خودکشی هارولد، به شوخی میماند. این دو جاودانهاند. انگار نیرویی جادویی، آنها را مقابل هر حادثهای ایمن و آسیبپذیر کرده.
نیروی زندگیای در این فیلم حیرت انگیز جریان دارد که در صدها کتاب انگیزشی بی فایده پیدا نمیکنید. سالها پیش از پیدا شدن تیم برتون با هیولاهای عجیب غریبش، شخصیت جوانکی، هارولد (با بازی باد کورت)، انگار از دل رمانهای فرانکشتین و دراکولا بیرون آمده، اینبار نه برای ترساندن و مرعوب کردن یا به یاد آوردن غمانگیز از بین رفتن ارزشهای گذشته و به تاریخ پیوسته، که برای دانستن اینکه زندگی روزمره تا چه اندازه و مضحک و بیفایده جلوه میکند.
یکی از تندترین انتقادهایی که به سیاست (در جای جای فیلم تصویر نیکسون، رئیس جمهور وقت آمریکا را بر در و دیوار میبینیم) و نیز ملغمهای از روانشناسی و تحمیل ارزشهای از شکل افتاده (در شکل روانشناسی که توصیههای از مد افتاده میکند، همراه عکس فروید بالای سرش) و مذهبی از مضمون تهی شده که انگار در کلیسا و مراسم خاکسپاری بیشتربه کار میآید. این همه بدون شعار و بیانیه و خودنمایی.
با همراهی موسیقی کت استیونس (یوسف اسلام سالها بعد) و ترانههای زیبای پر از حس زندگیاش. انگار ترانهها، پانویسی باشند بر این کتاب تصویری، تا چگونه زیستن را به یادمان بیاورد؛ زیستنی پر از شور و هیجان و ماجراجویی، که انگار از خاطر بردهایم. یکی از زیباترین استفادههای سینمایی و عاشقانه از موسیقی دانوب آبی (بعد اودیسه فضایی فضایی کوبریک) و همراهیاش در صحنهی رقص والس هارولد و ماد. انگار این دو، بچههایی باشند در دو کالبد ناهمسان که عشق در وجودشان بارور شده. یکی از زیباترین تعابیر سینمایی از مفهوم رابطهی عاشقانه، آنقدر که گویی لطیفترین کشف دنیا است، اگر دیده و حس شود.
همه چیز فیلم، دوست داشتنی و به یاد ماندنی است. از پلیسی که در تعقیب این زوج نامتعارف است تا آنها را به خاطر سرعت زیاد یا درختی که بار ماشین کردهاند یا ظاهرِ نامتعارف ماشین یا هر چیز غیر معمول دیگری توقیف کند و البته هر بار از آنها رو دست خورده و جا میماند، از پیرزن فیلم (ماد با بازی خیرهکنندهی روث گوردون) که شبیه دختر بچهای پر ناز وادا تصویر شده، انگار این قصهای پریانی باشد و او مری پاپینزی که آمده تا ساز و کار سفت و سخت این دنیا را تغییر دهد.
از آن نگاه خیرهی هارولد جوان به دوربین، با آن لبخند شیطنتآمیز که به یاد میماند، انگار ما را به همدستی در این شوخی دعوت میکند (بعد از شوخی خودسوزیاش مقابل چشمان وحشتزدهی دختر جوانی که از این همه دیوانگی سر در نیاورده و هراسان آن قصر باروکگونه را ترک میکند) تا همهی دیوانگیهایی که در این کمدی سیاه زیرزمینی سینمای آمریکاتا دلتان بخواهد هست. فقط باید پای تماشایش نشست. آنگاه جادو به کار میافتد. شما بخشی از دنیای فیلم میشوید. انگار یکی از قصههای پریانی تاریخ سینما باشد که اینطور دیوانهوار و یکباره، میانهی زندگی روزمره، در فیلمی با شکل و شمایل یک درام واقعگرا آمده تا نامش را بر تارک یکی ازبهترین عاشقانههای تاریخ سینما ثبت کند.
لینک کوتاه
مطالب مرتبط
- «جستوجو در تنگنا»؛ انگار این همه چیزی باشد که از شهر و دیوارهایش به میراث بردهایم
- داستان عدالتخواهی ساکنان جنگل شروود
- «فریبخورده»؛ همچون شیاطینی از خواب بیدار شده که دنبال طعمه میگردند
- «افسانه اولیس، یک سرگذشت ایرانی»؛ داستان کوه دردکشیده و موشی که ناپیداست
- «زن و بچه»؛ خیره با چشمان باز به کابوسی که زندگیات را میبلعد
- درباره نمایش «برف زمین را گرم میکند»/ وقتی کابوس در کوچههای شهر پرسه بزند
- «پیرپسر»؛ شیاطین دنیایی فراموششده
- به یاد شاهپور عظیمی، مترجم سینمایی و ادبی، منتقد سینما/ مردی که درخت میکاشت۱
- رستاخیزی در کار به عقب راندن فراموشی/ نگاهی به فیلم «لاله کبود»
- وحشت همان دریای خروشانی که از درونش زاده شدهایم/ نگاهی به فیلم «بیچارگان»
- «کشتی روسی» در سینماتک خانه هنرمندان ایران
- مروری بر ۹ فیلم بخشهای جنبی هفتادوششمین جشنواره کن
- تقابل نهادهای اجتماعی با خانواده/ نگاهی به فیلم «همه برای بازی»
- گونهای دلتنگی برای چیزی که دیگر نیست/ دربارهی سینمای کیومرث پوراحمد
- برای احمد دامود؛ راز آن نگاه و دستهای چلیپا شده
نظر شما
پربازدیدترین ها
- آیا رونالدو وارد دنیای «سریع و خشمگین» میشود؟/ دیزل: ما برای او نقشی نوشتیم
- مقایسه فیلمنامه «کوچک جنگلی» تقوایی با سریال افخمی/ از پژوهشِ روایتمحور تا روایتِ موردپسند صداوسیما
- داستان پرسر و صدای «بیسر و صدا»
- تاریخچه سریالهای ماه رمضان از ابتدا تاکنون/ در دهه هشتاد ۴۰ سریال روی آنتن رفت
- نقش و جایگاه چهرهپردازی در سینمای ایران
آخرین ها
- از استعفای اعتراضی جعفر پناهی تا تقابل با هیاتمدیره؛ پشت پرده اختلافات صنفی سینماگران
- تحلیل روانکاوانه فیلم «دوستداشتنی»؛ این رابطه دوست داشتنی نیست
- نمایش «برادران کارامازوف»؛ وفادار به روح اثر نه کالبد
- درباره کامران فانی و ترجمهای ناب/ مرغ دریاییِ فانی
- فیلم کوتاه «شامیر» نامزد بهترین فیلمبرداری جشنواره امریکایی شد
- درمان از نگاهی دیگر؛ وقتی سرطان، بازیگر صحنه زندگی میشود
- گاو خشمگین ۴۵ ساله شد
- «زیر درخت لور»؛ تصویری از انزوا و شکاف عاطفی
- «جستوجو در تنگنا»؛ انگار این همه چیزی باشد که از شهر و دیوارهایش به میراث بردهایم
- حمید طالقانی درگذشت
- فیلمـکنسرت «برندگان اسکار موسیقی» روی صحنه میرود
- معرفی برگزیدگان نوزدهمین جشنواره بینالمللی «سینماحقیقت»
- آکادمی داوری اعلام کرد؛ فهرست نامزدهای اولیه جوایز اسکار ۲۰۲۶/ نامزدی فیلمسازان ایرانی در دو بخش
- با رای منتقدان مجله IndieWire؛ آخرین ساخته جعفر پناهی در میان بهترینهای ۲۰۲۵
- شورای بازبینی فیلمهای سینمایی موافقت کرد؛ صدور پروانه نمایش برای پنج فیلم سینمایی
- نقش و جایگاه چهرهپردازی در سینمای ایران
- «پیکار با پیکر»؛ پیکری در پیکار
- «غریزه»؛ عشق پرشور نوجوانی، عبور از ممنوعهها
- رابطه ظرف و مظروف
- «محکوم»؛ آغازی برای پایان
- میراثِ کودکی
- بازیگر «پاریس تگزاس» در فیلم تازه نادر ساعیور
- اکران نسخه مرمت شده یکی از فیلمهای مهم داریوش مهرجویی
- این فیلم انعکاس واقعیتهای زندگی آدمهاست/ لیلا حاتمی: حواس کسی به «قاتل و وحشی» نیست
- «ارس، رود خروشان» روایت فاتحان شهرهای رفته بر باد است
- اکران و نقد نمایندهی کانادا در اسکار در سینما اندیشه
- نگاهی به مستند «زیر درخت لور»؛ بیانیهای هنری درباره شکلی از رنج جمعی
- «پیکار با پیکر»؛ وقتی که سخن هرودوت بهانه فیلم میشود
- آیا رونالدو وارد دنیای «سریع و خشمگین» میشود؟/ دیزل: ما برای او نقشی نوشتیم
- یک جایزه و دو تقدیر برای فیلمسازان ایرانی در جشنواره الیمپیای یونان





