تاریخ انتشار:1400/09/28 - 13:58 تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 166408

سینماسینما، آرش عنایتی

 هدف از این نوشتار اشاره  به کاربرد غیر کلیشه‌ای عنصری است که اغلب برای تخریب شخصیت‌ها و یا به تصور نشان دادنِ سویه‌ی تاریک کاراکترها در فیلم‌های ایرانی استفاده می‌شود.  لیکن در فیلم آتابای، به شکلی دیگر کارکرد یافته است. با این توضیح که نگارنده، سیگاری نیست-بنابراین نه قصد توجیه کشیدن و نه نسبت به آن سمپاتی دارم- آری سیگار! محال است سریال «کاراگاهان حقیقی» را دیده باشید و مجذوب نحوه‌ی سیگار کشیدن متیو مک کانهی- به خصوص شکل و انتخاب انگشتانی که سیگار را با آن گرفته است-  نشده باشید (یا فیلم‌های همفری بوگارت) در این متن اما، سخن از نوع بازی حجازی‌فر با سیگار در مقام بازیگر نیست. سخن از نقشی است که سیگار در ارتباط با کاراکترها بازی می‌کند. یحیی که به تازگی زن‌اش را از دست داده، برای کشیدن سیگار (سیگار کشیدن در مراسم ختم، تابو محسوب می‌شود) از جلسه ختم بیرون می زند و به همراه آتابای بر سر مقبره‌ی شمس می‌روند و در راه از خاطرات گذشته‌شان حرف می‌زنند. اندکی پس از گِله کردن آتابای (آتابای برای تسلی دادن یحیی، از همان عباراتی استفاده می‌کند که سال‌ها قبل، یحیی در مراسم ختم خواهرِ آتابای استفاده کرده بود). این تلافی کلامی کمک می‌کند تا این دو، به رابطه‌ای عمیق‌تر برسند. به پیشنهاد یحیی، سیگار دیگری می‌کشند و البته این سیگار جدید را با سیگار قبلی روشن می‌کنند. در ادامه، زمانی که رابطه‌ی عاطفی سیما و آتابای در حال شکل‌گیری است‌. سیما، از آتابای سیگار می‌خواهد- سیما: ‌آن‌قدر با لذت سیگار می‌کشی که آدم هوس می‌کنه( نقل به مضمون)- آتابای همچنان که نشسته است سیگار‌اش را روی زمین می‌گذارد و دست در جیب‌اش می‌کند تا سیگاری به سیما تعارف کند اما سیما، سیگارِ روشنِ آتابای را برمی‌دارد و همان را می‌کشد. چند سکانس بعد، زمانی که آتابای و پدرش بر سر قبر خواهر نشسته‌اند. آتابای که رابطه‌ی خوبی با پدرش ندارد و برای گریز از احساسات، به بهانه‌ی جاگذاشتن پاکت سیگارش بر می‌خیزد و به سمت ماشین‌اش می‌رود. پدرش از او می‌پرسد که «بهمن» می‌کشی؟ با تایید آتابای، او هم بلند می‌شود، چند قدمی برمی‌دارد و مقابل او می‌ایستد. از پاکتِ سیگارش، سیگاری به آتابای می‌دهد. آتابای قصد دارد تا سیگار خودش را با فندک روشن کند که پدرش، کمی به سوی او خم می‌شود. بنابراین نخست سیگار پدر را روشن می‌کند. به عبارت بهتر، یخ رابطه‌ی این دو( پدری که در کودکی فرزندش را کتک می‌زده؛ و فرزندی که تمام این سال‌ها از پدر کینه داشته) به آتشِ سیگار آب می‌شود. آن‌گونه که از طریق نریشن (صدای ذهنی و درونی آتابای) می‌فهمیم که در این لحظات حتی می‌خواهد پدرش را به آغوش بکشد.

در هر سه سکانسی که ذکر شد، سیگار این عامل کلیشه‌ای برای نمایشِ بدطینتی و بدبختی در سینمای ایران- اِلمانی برای پیوند شخصیت‌ها شده است. از تداوم دوستی میانِ یحیی و آتابای، شکل‌گیری رابطه‌ی نزدیک و حتی شاید بتوان گفت اروتیک سیما و آتابای (حداقل در چارچوب مناسبات قابل بیان در سینمای ایران)  و در ارتباط با پدر و پسر، نزدیک‌ترین لحظه از فهم متقابل نسبت به هم، با نوع (برند) سیگار و خواستِ با حفظِ غرورِ هر یک در ایجاد ارتباط، همه و همه از طریق کاربرد نامتعارف این عنصر شکل گرفته‌اند. 

ظرافت ماجرا اما، در ارتباط با کاراکتر آیدین رخ می‌دهد. در سلسله نماهایی که آتابای قصد دارد با نشان دادن عکس‌های دوران دانشجویی‌اش و ذکر داستان عشق از دست رفته‌اش، رابطه صمیمانه‌تری با آیدین برقرار کند به آیدین، سیگار تعارف می‌کند. هوشمندی نیکی کریمی و حجازی‌فر، به عنوان نویسندگان فیلمنامه در همین نکته است که آیدین، سیگار را پس می‌زند. سیگار نمی‌کشد هم‌چنان که نمی‌دانیم و نخواهیم فهمید که باز هم نزد دایی‌اش (آتابای) خواهد ماند یا خیر. علاوه بر این، فیلم و فیلم‌نامه از این اتهام که عاملی در ترویج یا تبلیغ کشیدن سیگار هستند(به خصوص قبح آن برای جوان‌ترها و استعمال‌اش نزد بزرگ‌ترها) رهیده است.

 

لینک کوتاه

نظر شما


آخرین ها