سینماسینما، ساسان گلفر
حتماً الاغ نازنین به خوبی میداند چرا با او همذاتپنداری میکنم. اگر هم نداند مهم نیست، مهم این است که همدردی عمیقم را بپذیرد.
از وقتی او را در فیلم «ایاٌ» (EO) دیدم، همهاش در این فکر هستم که چرا یژی اسکولیموفسکی لهستانی بعد از حدود بیست فیلم بلند که طی شصتواندی سال نوشته و کارگردانی کرده، از انسانها دل بریده و به یک الاغ روی آورده است. یا مثلاً چرا باید یک الاغ به نام «ایاٌ» قهرمان انسانها باشد –قهرمانی که در واقع نقش او را شش الاغ دیگر به نامهای تاکو، روکو، اِتوره، ماریتا، مِلا و هولا بازی کردهاند. یا چرا در چند فیلم مهم سال ۲۰۲۲، از جمله در «بنشیهای اینیشرین» و در فیلم دیگری که همراه «ایاٌ» برنده جایزهی ویژهی هیئت داوران و موسیقی متن (پاول مایتیکین) در جشنوارهی کن بوده -«مثلث غم» برندهی نخل طلای هفتادوپنجمین دوره- الاغها تا این اندازه اهمیت پیدا کردهاند.

پرسشها زیادند و البته پاسخ بعضی از آنها را حتی الاغها هم نمیدانند، چه برسد به انسانها! احتمالاً خود «ایاُ» هم خبر ندارد که فیلمنامهی اوا پاسکوفسکا و یژی اسکولیموفسکی شباهتهایی با «ناگهان بالتازار» (Au hasard Balthazar) دارد که روبر برسون پنجاهوشش سال پیش از این فیلم ساخته و داستان الاغی را بازگو میکند که انسانها با او بدرفتاری میکنند و البته آن الاغِ نسلِ گذشته و لابد دیگر از مد افتاده، خواهرخواندهی «موشت» (۱۹۶۷) است، فیلم شخصیتپردازانهی دیگری که کارگردان فرانسوی یک سال پس از «ناگهان بالتازار» ساخت. بد نیست این را نیز بدانید –و اگر ایاُ را دیدید به او نگویید- که «ناگهان بالتازار» تنها فیلمی در تمام تاریخ سینما بوده که به گفتهی خود یژی اسکولیموفسکی، توانسته اشک به چشم این فیلمساز لهستانی بیاورد.
«ایاُ» قرن بیستویکمی در سیرک به کار و زندگی و آب و علف خودش مشغول و از توجه محبتآمیز کاساندرا (ساندرا درزیمالسکا) برخوردار است که ناگهان یک عده مثلاً طرفدار حقوق حیوانات از راه میرسند و به بهانهی جلوگیری از بدرفتاری با حیوانات، میان او و محبوبش فاصله میاندازند و این مسئله سرآغاز سفر ادیسهوار جناب ایاٌ میشود که در لهستان و بعد در سراسر اروپا تا آلپ در ایتالیا و مرز فرانسه امتداد مییابد؛ سفری که او را از کنار مسائل و جنبههای گوناگون زندگی معاصر، از تبعیض و نابرابری و خشونت و جنایت و سرقت و تجارت بینالمللی تا پناهجویان، هالیگانها، فناوریها و بناهای بزرگ ساختهی بشر، مذهب، اشرافیت و حتی چهرههای مشهوری مانند ایزابل اوپر بازیگر میگذراند و البته بعید است او را به اندیشه دربارهی این جنبههای بشریت وادارد که چندان ربطی به زندگی او ندارد -غیر از نقش مخربی که گاه و بیگاه او را میآزارد (و در مواردی هم از قضای روزگار نجات میدهد) و البته مدام او را از محبوبش دورتر میکند.

تصویری که اسکولیموفسکی در زمانی به طول ۸۸ دقیقه از دنیای «ایاُ» و گوشههایی از دنیای انسانها از دیدگاهی نزدیک به این چهارپای دوستداشتنی و بیآزار (و گاهی مستقیماً از نقطهی دید او با شاخصهی لنز واید و حاشیهی ناواضح تصویر) ساخته، در مجموع تصویری زیبا و چشمنواز از طبیعتِ هنوز کمتر دستخورده است و گرچه در مواردی که به گوشههایی از شهر و زیستگاههای جمعی انسان میرسد، چشماندازها آشفته و نهچندان دلچسب میشوند، هرگز از معیارهای زیبایی و زیباشناختی عدول نمیکند. قابهای زیبای نزدیک به نسبت طلایی کلاسیک میکال دیمک مدیر فیلمبرداری در ابعاد ۱٫۵:۱ که گاهی با تمهیدات و جلوههای تصویری مانند نورپردازی با پروژکتورهای رنگی یا فیلتر سرخ و بازی با سرعت دیافراگم و ایجاد توهم چشمکزدن همراه میشود، در هماهنگی کامل با حاشیهی صوتی گوشنواز مایکیتین که معدود جملههای بر زبان آمده در طول فیلم را دنبال میکند، فضایی بهوجود میآورد که تماشاگر عادی و احتمالاً بیعلاقه به مفاهیم طرح شده و دنیای فیلم را نیز به دنبال کردن فیلم وامیدارد. البته داستان کمرنگ و ایجاد حس همدردی و علاقه به این شخصیت الاغ و نگرانی برای سرنوشت او نیز عامل مهمی در ایجاد جاذبه برای تماشاگر عادی این داستان غیرمعمول است. این را نیز حتی تماشاگر ناآشنا با سینما و روند فیلمسازی به احتمال زیاد درک میکند که بازی گرفتن از حیوانی مانند الاغ چقدر دشوارتر از بازی گرفتن از انسانهاست و به چه میزانی از صبر و حوصله و تحمل نیاز دارد. با اینحال تماشاگر عادی به احتمال زیاد در پایان سفر ادیسهوار الاغ پرسش «چی شد؟» یا «یعنی چی؟» را بر زبان خواهد آورد یا در دل خواهد گفت و شخصیت اصلی داستان نیز در انتهای داستان دچار بحران هویتی خواهد شد که بیشباهت به بحران هویتی نیست که ما انسانها گهگاه در زندگی خود احساس میکنیم: درست است که من چهارپا هستم؛ اما برای خودم شأن و شخصیتی دارم و هرگز حاضر نیستم وارد جرگهی گاوها شوم!
لینک کوتاه
مطالب مرتبط
- دربارهی نمایش «زنی که فقط سیگار میکشد»؛ ای کاش که جای آرمیدن بودی
- نمایش «به کفشات نگاه کن»؛ مردم سرباز به دنیا نمیآیند
- به یاد دو استاد موج نو سینمای ایران؛ آرامش در درود بیکران
- «بیا برای هم یک اسم انتخاب کنیم»؛ نشانه گرفتن قلب تماشاگر
- پنج جایزه برای «انتقام تیرهروزان» از جشنواره فیلیپینی
- نامزدی یک فیلم کوتاه ایرانی-آمریکایی در جوایز آکادمی فیلم سوئد
- درباره فیلم «شهر خاموش»/ دوزخ، اما سرد *
- پنج جایزه کره جنوبی برای فیلم کوتاه «انتقام تیرهروزان»
- «سیم خاردار» در کازابلانکا
- ده جایزه جشنواره هندی برای «انتقام تیرهروزان» ایرانی/آمریکایی
- قانون، دوست تو نیست/ نگاهی به فیلم «آناتومی یک سقوط»
- چهار جایزه برای یک فیلمنامه کوتاه ایرانی
- راهیابی ۹ فیلم ایرانی به جشنواره فیلمهای کودکان لسآنجلس
- «آوای وحش» ایرانی بهترین فیلم تجربی جشنواره آمریکایی
- راهیابی «آوای وحش» به جشنوارهای در آمریکا
پربازدیدترین ها
- آیا رونالدو وارد دنیای «سریع و خشمگین» میشود؟/ دیزل: ما برای او نقشی نوشتیم
- نقش و جایگاه چهرهپردازی در سینمای ایران
- داستان پرسر و صدای «بیسر و صدا»
- مقایسه فیلمنامه «کوچک جنگلی» تقوایی با سریال افخمی/ از پژوهشِ روایتمحور تا روایتِ موردپسند صداوسیما
- تاریخچه سریالهای ماه رمضان از ابتدا تاکنون/ در دهه هشتاد ۴۰ سریال روی آنتن رفت
آخرین ها
- «قمرتاج»؛ از ثبتِ واقعیت تا سازماندهی روایت
- «یک تصادف ساده»، فیلم مورد علاقه باراک اوباما
- مدیران تلویزیون به جای اینکه نقدها را بپذیرند به انتقاد از منتقدان می پردازند
- آخرین قاب یک کارگردان در «سینماحقیقت۱۹»/ احسان صدیقی درگذشت
- «شهر خاموش»؛ طلسم فاوست بر فراز شهر
- واکنش روزنامه هفت صبح به مصاحبه اخیر مهران مدیری : از برج عاج خود پایین نیامد
- استوری سحر دولتشاهی از پشت صحنه «هزار و یک شب»
- از «بادکنک سفید» تا «طعم گیلاس» در نیویورک
- پرویز شهبازی و سینمای مولف
- معرفی برگزیدگان بیست و چهارمین جشن حافظ؛ «پیر پسر» چهار جایزه گرفت/ سه جایزه برای «تاسیان»
- نقش هوش مصنوعی در باز طراحی کسب و کارها در ۲۰۲۶
- نمایش مناسبات داخل زندانها در سریالهای نمایش خانگی چگونه است؟
- «کفایت مذاکرات»؛ شوخیهای نخنما
- چهلوسومین جشنواره جهانی فیلم فجر؛ آزمونی جدی و نگاهی رو به آینده
- نمایش «بانو»ی داریوش مهرجویی در بنیاد حریری
- مستند «جستجو در تنگنا»؛ چیزی که شور زندگی خلق میکند
- «افسانه فیل»؛ سوار فیلی بزرگ و سفید، که انگار همهی راه را بلد بود
- سینمای ما چه سرسبز بود!/به بهانه نمایش نسخه بازسازی شده سارا مهرجویی در موزه سینما
- «کج پیله» وقتی زنها از پوست خودشان، خارج میشوند
- «راه دیگهای نیست»؛ خشونت مرهم زخم
- تحلیلی بر افت ژانر وحشت با تمرکز بر چهارگانه «احضار»/ این فیلم، ترسناک نیست
- «فریاد زیر آب» و موجی که فروکش نکرد
- پیشبینیهای جدید نشریه واریتی برای اسکار ۲۰۲۶
- «سرِ انقلاب»؛ خنده در اتاق بازجویی، نمایش فروپاشی قدرت
- جزئیاتی درباره فیلم جدید ایناریتو/ «دیگر» با بازی تام کروز یک سال دیگر اکران میشود
- نمایش تمام موزیکال «رابین هود»
- «الکترون» نامزد بهترین فیلم جشنواره انگلیسی شد
- تحلیل روانکاوانه فیلم «دوستداشتنی»؛ این رابطه دوست داشتنی نیست
- نمایش «برادران کارامازوف»؛ وفادار به روح اثر نه کالبد
- درباره کامران فانی و ترجمهای ناب/ مرغ دریاییِ فانی





