تاریخ انتشار:1404/07/24 - 05:51 تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 212439

سینماسینما، ساسان گلفر؛

من ار زآن که گردم به مستی هلاک/ به آیین مستان بریدم به خاک/ به تابوتی از چوب تاکم کنید/ به راه خرابات خاکم کنید/ به آب خرابات غسلم دهید/ پس آنگاه بر دوش مستم نهید/ مریزید بر گور من جز شراب/ میارید در ماتمم جز رباب/ ولیکن به شرطی که در مرگ من/ ننالد به جز مطرب و چنگ زن/ تو خود حافظا سر ز مستی متاب/ که سلطان نخواهد خراج از خراب

این قطعه شعر که در مقطع آن تخلص حافظ آمده و در «سفینه‌ حافظ» تصحیح شده‌ی مسعود جنتی عطایی در زمره‌ی ساقی‌نامه‌های منتسب به خواجه حافظ شیرازی از آن یاد شده است، البته لحن و زبان آن شاعر را ندارد و به احتمال زیاد از حافظ نیست؛ اما گویی تفألی است که برای هنرمندان بزرگ معاصر ایران زده شده باشد.

ناصر تقوایی (۱۴۰۴-۱۳۲۰) یکی از تأثیرگذارترین سینماگران موج نو سینمای ایران دیروز، ۲۲ مهر ۱۴۰۴ درست در دومین سالگرد به قتل رسیدن یکی دیگر از تأثیرگذارترین سینماگران موج نو سینمای ایران، داریوش مهرجویی (۱۴۰۲-۱۳۱۸) و مانند او در ۸۴ سالگی از دنیا رفت. ‌با این حال، قرینه‌های تقویمی تنها جنبه‌ی مشترک تقدیر آن دو نبود. هر دو فیلمساز در ادبیات نیز تبحر داشتند و داستان و رمان می‌نوشتند. تقوایی مجموعه داستان «تابستان همان سال» را در کارنامه دارد و مهرجویی «در خرابات مغان»، «سفر به سرزمین فرشتگان» و «برزخ ژوری». هر دو اقتباس ادبی داشتند و از جمله از غلامحسین ساعدی اقتباس کردند، تقوایی «آرامش در حضور دیگران» را در سال ۱۳۴۷ بر اساس داستانی از آن نمایشنامه‌نویس ساخت و مهرجویی «گاو» را در سال ۱۳۴۸ بر اساس داستان کوتاهی از ساعدی و با کمک او در مقام فیلمنامه‌نویس جلوی دوربین برد. مهرجویی از ایبسن و سالینجر اقتباس کرد و تقوایی از همینگوی. هر دو واقعاً عاشق فرهنگ و ادبیات و هنر ایران بودند و حتی در آثار اقتباسی خود از ادبیات جهان به معنای واقعی کلمه ایرانی بودند. ناصر تقوایی حتی سرود «ای ایران» را به دستمایه‌ی فیلمی به همین نام بدل کرد. هر دو علاوه بر سینما عاشق هنرهای تصویری بودند. تقوایی در عکاسی تبحر داشت و مهرجویی عضو هیئت مدیره موزه هنرهای معاصر بود. هر دو فیلمنامه‌نویس بودند و البته هردو فیلمنامه‌هایی داشتند که اجازه‌ی ساختن‌شان را نیافتند. و هر دو با آن‌که از بنیانگذاران سینمای مدرن ایران در دهه‌های ۴۰ و ۵۰ خورشیدی بودند، آن اندازه که شایسته‌شان بود در ایران معاصر بود قدر ندیدند.

مهرجویی در خانه‌اش به قتل رسید و تقوایی مدام با محرومیت و ممنوعیت از ساختن آثارش مواجه شد که تک‌تک این موارد دست کمی از قتل هنر و هنرمند نداشت. ناصر تقوایی غیر از چند فیلم مستند مهم و یک فیلم کوتاه داستانی (رهایی)، در تمام عمر فقط توانست پنج فیلم بلند داستانی «آرامش در حضور دیگران»، «صادق کرده»، «نفرین»، «ناخدا خورشید»، «کاغذ بی‌خط»، یک اپیزود از مجموعه «قصه‌های کیش» و سریال «دایی‌جان ناپلئون» را بسازد که البته با همین تعداد هم به اندازه‌ی کافی تأثیرگذار و تاریخ‌ساز بود؛ اما طی چهار دهه‌ی اخیر امکان خلق آثار دیگری که قصد ساختن‌شان را داشت، از جمله «کوچک جنگلی»، «انسان کامل»، «زنگی و رومی»، «چای تلخ» و «کبریت بی‌خطر» به او داده نشد. شاید اگر این امکان را می‌داشت، تأثیر به مرتب بیشتری در پیشبرد فرهنگ و هنر و تمدن ایران بر جا می‌گذاشت و حیف که این امکان از ایران و از مردم ایران دریغ شد.

اکنون وصیت ناصر تقوایی که با تابوت و با حضور سفیدپوشان به خانه‌ی ابدی بدرقه شود تا در درود بی‌کران هنردوستان ایرانی به آرامش برسد، همچون تفأل سازنده‌ی «ناخدا خورشید» به «سفینه حافظ» به نظر می‌رسد:

ولیکن به شرطی که در مرگ من

ننالد به جز مطرب و چنگ زن…

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

 

آخرین ها