سینماسینما، زهرا مشتاق
چرا نمی میرید؟ این عصاره خواسته فرزندانی است که فقط یکی از آنها جرات می کند، آن را با جسارت تمام و با صدای بلند فریاد بزند. لیلا، عضوی از یک خانواده نابود شده که می خواهد برادرانش را از سقوط در قعر چاهی که والدین بی فکر و جامعه از هم گسیخته برایشان ساخته، بیرون بکشد.
والدین مقدس نیستند. خوبِ مطلق نیستند. آنها می توانند نادان، خرفت، نفرت انگیز و تباه کننده باشند. درست مثل شخصیت مادر در ابد و یک روز. و حالا پدری مالیخولیایی، تریاکی و بی فکر که حاضر است برای عنوانی پوچ و بی حاصل، آینده بچه هایش را بیشتر نابود کند. کدام آینده؟ پسران خانواده بین دهه چهارم تا پنجم زندگی هستند. بدون شغل، بدون چیزهایی که متعارف زندگی هر فرد در یک جامعه معمولی است. پایشان روی سنگ های سستی است که چون پلی لغزان بر رودخانه ای مواج گذاشته شده و هر آن می توانند سقوط کنند. و می کنند. وقتی فکر و آینده نگری در والدین، در مقام ارشدهای یک خانواده، پایه ریزی نشده باشد، و نیز حمایت های اجتماعی در پایین ترین حد خود باشد، معلوم است که آحاد آن گروه کوچک، چگونه می تواند متلاشی شود. و آن وقت تلاش یک عضو، حتا اگر با تمام وجود و توان باشد، کوششی بیهوده خواهد بود. فکر و زور لیلا نمی چربد. چون در بیشتر وقت ها، کاهلی و نادانی است که بر کار و اندیشه پیروز می شود. چون وجود نادان ها است که می گذارد، سیاست های بی هنر، زندگی مردمان را مطابق میل خود پیش برند.
پدر لیلا خودش را به نفهمی می زند یا واقعا نادان است؟ چرا همسرش با او همراه می شود؟ مگر زنش به او نهیب نزده بود که آنها تو را و ما را آدم حساب نمی کنند؟ و خود پدر هم می داند که چیزی غیر از این نیست. پس چه چیزی این دو موجود پیر حرف نشنو را با هم همدست می کند؟ رویا؟ آرزو؟ یا تمایل مهار نشدنی برای تکیه زدن بر اریکه قدرتی یک شبه و گول زنک؟
از طرفی پدر در سکانس تکان دهنده سرویس بهداشتی که مملو از بادهای رهاشده از معده آدم های داخل توالت است؛ جایی که قرار است تبدیل به مغازه شود، با افسوس به پسرانش نگاه می کند و در ادامه سکانس که خارجی می شود فریاد می کشد که خرج و زندگی بچه هایش که چهل را هم رد کرده اند، دیگر به او مربوط نیست.
اگر پسران او و دخترش، در یک کشور توسعه یافته و حتا یک کشور معمولی رو به خوب زندگی می کردند، چهل که سهل است، از هجده سالگی از خانواده جدا می شدند. کار می کردند و برای خود خانه و زندگی دست و پا می کردند. چون قوانین و دولت، برنامه و روش های حمایتی دارد. اما در برادران لیلا، هیچ کدام از فرزندان، هیچ سرنوشت و آینده قابل اطمینانی ندارند. آنها در شهری رها هستند که نرخ های بی ثباتش لحظه ای رشد می کند و آنها فروتر و فروتر می روند. و حال سوال اینجاست والدین با اطمینان به کدام آینده، بچه درست می کنند؟ آیا همه والدین می توانند به بچه های خود شغل و خانه و تضمین بدهند؟ آیا پدر خانواده حق دارد فریاد بکشد که زندگی پسران نره غولش به او ربط ندارد یا این حق بچه هاست که به والدین بی فکر خود اعتراض کنند که وقتی تضمینی برای آینده آنها نبوده، چرا زاد و ولد کرده اند؟ زندگی بدون پشتوانه چه ارزشی می تواند داشته باشد؟
برادران لیلا، فیلمی تلخ، جسور و عصیان گر است. کسی جایی نوشته بود این، یعنی کارگردان کجا بزرگ شده که چنین فیلم هایی می سازد. جواب ساده است. در همین جامعه. میان آمارهایی گزنده و ترسناک از خشونت و تجاوز و فقر و بی پولی. جامعه ای که باید در آن بدوی، به نفس نفس بیفتی، عرقت در بیاید، شاید نمیری. شاید بتوانی، یکی را نه دو تا، همان یکی را دو دستی بچسبی. برادران لیلا نمایش اجتماع سهمگینی است که از هر طرف، سرت را محکم به دیوار کوچه بن بست می کوبد. و تو را می کشاند، شاید جایی مفری از نور و فرار بیابی. و پیدا می شود. با مرگ پدر دیکتاتور و خودخواهی که حاضر بود چشم بر فرزندان بی آینده خود ببندد، اما در عوض، در عروسی پسر بایرام بر یک صندلی تاجدار و کنار داماد تکیه زند و خوشه ای انگور بر دهان بگذارد و دهانش را از چلوکباب پر کند و به قارداش علی جورابلو فخر بفروشد. پز عالی و جیب خالی. اما دنیا مال اسماعیل و پسرهایش نیست. دنیا مال قارداش علی قمار باز است که بلد است چطور هشت تایش را هزار برابر کند. برادران لیلا نعره ای است در تونلی تاریک که گویا ته و پایانی ندارد تا مرگ پدر و رقص نوه های دختر که شاید روزنه ای از نور و امید باشد.
لینک کوتاه
مطالب مرتبط
- یادداشتی بر نمایش «رابین هود»؛ بشارت پیروزی
- نرگس آبیار خدای زدن به دل ماجراست
- «تابستانی که برف آمد» در سینما اندیشه بررسی میشود
- «تابستانی که برف آمد»؛ قصهای خانوادگی و عاشقانه با نشانههای هنری
- یادداشتی بر «صبحانه با زرافهها»/ باز تعریف دگرگونهی یک داستان اجتماعی محض
- «مفیستوفلس»؛ روایت ترسناک فاشیست تکثیرشده
- نمایش «هم این، هم آن»؛ در مسیر تعامل، همدلی و تفاهم متقابل
- «زن و بچه»؛ کوچه پسکوچههای یک فیلمساز
- درباره «زن و بچه»؛ کدام زن؟! کدام بچه؟!
- «پیرپسر»؛ دیکتاتورهایی با مغزهای کوچک زنگزده
- «زن و بچه»؛ دوئلی تصویری با چهرههایی خیرهشده به دوربین
- «زن و بچه»؛ خیره با چشمان باز به کابوسی که زندگیات را میبلعد
- بازنمایی جامعه مردسالار در «پیر پسر» و «زن و بچه»
- بدهی ۳۵ میلیاردی سینما/ سعید روستایی فیلم جدید میسازد/ بزودی بلیت شناور اجرا خواهد شد
- «زن و بچه»؛ چرا غافل از احوال دل خویشتنم؟
پربازدیدترین ها
- آیا رونالدو وارد دنیای «سریع و خشمگین» میشود؟/ دیزل: ما برای او نقشی نوشتیم
- مقایسه فیلمنامه «کوچک جنگلی» تقوایی با سریال افخمی/ از پژوهشِ روایتمحور تا روایتِ موردپسند صداوسیما
- داستان پرسر و صدای «بیسر و صدا»
- نقش و جایگاه چهرهپردازی در سینمای ایران
- تاریخچه سریالهای ماه رمضان از ابتدا تاکنون/ در دهه هشتاد ۴۰ سریال روی آنتن رفت
آخرین ها
- نمایش تمام موزیکال «رابین هود»
- «الکترون» نامزد بهترین فیلم جشنواره انگلیسی شد
- تحلیل روانکاوانه فیلم «دوستداشتنی»؛ این رابطه دوست داشتنی نیست
- نمایش «برادران کارامازوف»؛ وفادار به روح اثر نه کالبد
- درباره کامران فانی و ترجمهای ناب/ مرغ دریاییِ فانی
- فیلم کوتاه «شامیر» نامزد بهترین فیلمبرداری جشنواره امریکایی شد
- درمان از نگاهی دیگر؛ وقتی سرطان، بازیگر صحنه زندگی میشود
- گاو خشمگین ۴۵ ساله شد
- «زیر درخت لور»؛ تصویری از انزوا و شکاف عاطفی
- «جستوجو در تنگنا»؛ انگار این همه چیزی باشد که از شهر و دیوارهایش به میراث بردهایم
- حمید طالقانی درگذشت
- فیلمـکنسرت «برندگان اسکار موسیقی» روی صحنه میرود
- معرفی برگزیدگان نوزدهمین جشنواره بینالمللی «سینماحقیقت»
- آکادمی داوری اعلام کرد؛ فهرست نامزدهای اولیه جوایز اسکار ۲۰۲۶/ نامزدی فیلمسازان ایرانی در دو بخش
- با رای منتقدان مجله IndieWire؛ آخرین ساخته جعفر پناهی در میان بهترینهای ۲۰۲۵
- شورای بازبینی فیلمهای سینمایی موافقت کرد؛ صدور پروانه نمایش برای پنج فیلم سینمایی
- نقش و جایگاه چهرهپردازی در سینمای ایران
- «پیکار با پیکر»؛ پیکری در پیکار
- «غریزه»؛ عشق پرشور نوجوانی، عبور از ممنوعهها
- رابطه ظرف و مظروف
- «محکوم»؛ آغازی برای پایان
- میراثِ کودکی
- بازیگر «پاریس تگزاس» در فیلم تازه نادر ساعیور
- اکران نسخه مرمت شده یکی از فیلمهای مهم داریوش مهرجویی
- این فیلم انعکاس واقعیتهای زندگی آدمهاست/ لیلا حاتمی: حواس کسی به «قاتل و وحشی» نیست
- «ارس، رود خروشان» روایت فاتحان شهرهای رفته بر باد است
- اکران و نقد نمایندهی کانادا در اسکار در سینما اندیشه
- نگاهی به مستند «زیر درخت لور»؛ بیانیهای هنری درباره شکلی از رنج جمعی
- «پیکار با پیکر»؛ وقتی که سخن هرودوت بهانه فیلم میشود
- آیا رونالدو وارد دنیای «سریع و خشمگین» میشود؟/ دیزل: ما برای او نقشی نوشتیم





