تاریخ انتشار:۱۴۰۰/۰۱/۰۸ - ۱۵:۱۱ تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 153254

سینماسینما، فریبا اشوئی

یکی از مسائل مهم و مورد ابتلای جامعه امروز بشری مسئله اخلاق و رفتار انسانی است. از یک سو فقدان امور اخلاقی، نظام خانواده و جامعه را از هم پاشیده و از سوی دیگر ضرورت و اهمیت اخلاق نیز تاحد زیادی، زیر سوال رفته است. نکته خاص و مهم این موضوع این است که با همه این مشکلات، هنوز تصور آن می رود امور اخلاقی به جوامع گذشته مربوط است و در دنیای امروز نیازی به آن نیست. زندگی در جامعه، بدون در نظر گرفتن اجتماع و مناسبات اجتماعی قابل تصور نیست و به همین دلیل انسان عصر حاضر، بدون ارتباط با دیگران قادر به برآوردن نیازهایش نخواهد بود و برای برقراری ارتباطی معقول و با در نظر گرفتن منافع طرفین، نیازمند داشتن اخلاق است.
فیلم سوم آذر شهر با نگاهی اجمالی به این مهم تصویرگر یک درام اجتماعی- اخلاقی است. روژا شخصیت اصلی این قصه (با بازی خوب آروشا بیگی) زنی است مهاجر، که سال ها پیش به آلمان مهاجرت کرده و طی حادثه ای همسر خود را در آلمان از دست داده است. او اکنون برای مدیریت میراث به جا مانده از همسرش، به کشور خود (ایران) بازگشته است. اما در ایران اتفاقاتی می افتد که او از پیش انتظارش را نداشته و…
فیلم از پایان داستان آغاز و در سه پرده ورود رژا به ایران، ماجراهای آپارتمان موروثی و بالاخره پرده سوم که همان وقوع حادثه و بیداری روژا است، طراحی شده است. درام به لحاظ ساختاری، شخصیت محور است. بسترحوادث این روایت، ایران و آپارتمانی که در آن شخصیت ها مبین دغدغه های جاری جامعه هستند، انتخاب شده است. دراین آپارتمان شخصیت ها از طبقات مختلف اجتماع با ترکیب چند وجهی گزینش شده اند تا مخاطب درک ملموس‌تری از اتمسفر جاری در قلب اخلاقی جامعه داشته باشد. دراین بستر شاهد، نظافتچی اش اهمال کاراست. پدر خانواده اش دیکتاتور وزورگو است. حتی خانواده شاهد هم در آن، خانواده ای جنجالی و پرتنش است. مدیرساختمان فحاش و بی تدبیر است. دخترجوانش فراری و مخفی کار و…
تدبیر فیلمساز در به کارگیری ابزار تصویر برای ترسیم و سیر استحاله کاراکتر روژا از لحظه ورودش به وطن تا پایان و شروعی دیگر، شاید شاخص ترین عنصر ساختاری این درام باشد.(انتخاب نور کم، بسته بودن نماها و قاب های یک نفره خالی و سرد تا باز شدن قاب ها و ریختن نور بیشتر به صحنه و انتخاب نماهای خارجی بیشتر و …)
روژا با عینک دودی و دیدی تاریک و بسته وارد میدان هدف می شود. آدم ها در این مکان برایش ناشناس و غریبه اند. او با گاردی بسته و تدافعی پا به میدان خواسته هایش گذاشته و به همین سبب نیز، هر آنچه در پیرامون خویش می بیند تاریک و مبهم است. درهای رابطه به رویش قفل اند.(اشاره نمادین به درب بسته اتاق که روژا به دلیل پیش داوری قبلی در ذهن خود، گمانش برکلید بودن در است)
اما هرچه که پیشتر می رویم، گارد بسته روژا آرام آرام باز می شود و آدم های بیشتری، پا به خلوتش می گذارند. این رویارویی ها، سیستم بسته و پلان از پیش تعیین شده روژا را با چالش جدی روبرو می سازد. روژا از سرزمینی آمده که در آن روابط و زندگی، تعریف ثابت و مشخصی دارند و نتایج نیز از پیش، بر اساس همین تعاریف قابل پیش بینی اند. اما گذشت زمان به او ثابت می کند که پلان کاریش، کاربردی نیست و باید با تک تک آدم ها و مشکلاتشان رو در رو شود.
فیلم نامه نویس(ایثار ابومحبوب) در میانه داستان یک خطی روژا، چند قصه از زندگی آدم های دیگر این شهر شلوغ را هم تورق می کند. قصه آدم هایی که رفتند و سرزمینشان را ترک کردند اما در آن سو هم موفق نیستند و به دنبال منابع مالی این سو هستند.(پدر و مادر روژا)
قصه آدم هایی که با پول عشق خریدند اما خوشبخت نیستند(عموی روژا).
قصه آدم هایی که هنوز سودای رفتن دارند.(پدر دختر فراری همسایه).
قصه جوانانی که برای خواسته هایشان با خانواده و اجتماع، همزمان می جنگند (دختر فراری همسایه).قصه امین، قصه سمیرا همسر قبلی شوهرش و پسرش.

فیلم ساختار خاص و منحصر به فردی را تعقیب نمی کند. ساده و بدون زرق و برق و اضافات، قصه اش را تعریف می کند. اما نکته مهم این است که در سایه همین سادگی، ترسیم و تصویر توالی حوادث و خلق پایان و استحاله نهایی کاراکتر اصلی(درک درست فرصت حیات) از دل این قصه های رنگ رنگ، خوب و قابل تامل از آب درآمده است. این مهم را می توان موفقیتی ارزشمند برای کامبیز صفاری کارگردان فیلم در اولین تجربه سینمایی اش دانست. موفقیتی که مبین چشم اندازی روشن برای ادامه راه خواهد بود.

لینک کوتاه

نظر شما


آخرین ها