سینماسینما، شهرام اشرف ابیانه
۱
در صحنه ابتدایی مستندی که همین اواخر بر مبنای تصاویر آرشیوی و بر اساس کتاب کهن الگوهای یونگی نوشته رابین رابرتسون و ترجمه دوست از دست رفته بیژن کریمی ساختیم، فصل هایی هست از فیلم «نوسفراتو» فردریش ویلهلم مورنائو ( ۱۹۲۲). صحنه هایی از دریا، یک کشتی طاعون زده و خالی از آدمی و دماغه کشتی در حال حرکت در دریایی نه چندان آرام. کشتیای که انگار مرگ هدایتش می کند.
عنوان فصل آغازین مستند ما این بود: «هیپاسوس، مردی که به آب انداخته شد.» هیپاسوس شاگرد فیثاغورث بود. استاد علم حساب. کاشف رادیکال ۲ یا همان عدد گنگ. کسی که همه معادله های فیثاغورثیان را به هم ریخت. دیگر شاگردان متعصب فیثاغورث ادلهای بر استدلالش نیافتند. پس مرتدش خواندند و او را به دریا افکندند. فصلی بود به سبک و سیاق سینمای صامت. با میان نویس و موسیقی ساخته شده بر فیلم صامت مورنائو.
وقتی فیلم را سر و سامان می دادیم به فکرمان هم نرسید کشتی حامل نوسفراتو فیلم مورنائو به حتم مقصدی دارد. در فیلم استاد سینمای اکسپرسیونیست آلمانی، این مقصد شهری بود که نامزد قهرمان مرد فیلم می زیست. کنت نوسفراتو خون آشام می رفت که خون او را بمکد و بعد خودش با روشنایی صبحگاه در نور حل شود و بمیرد.
در مستند ما این کشتی اما گویی مقصدی نداشت. در طول فیلم مدام به کشتی رها شده در دل آب های فیلم نوسفراتو ارجاع می دادیم اما از لنگرگاهی که کشتی باید در آن پهلو می گرفت خبری بود. فیلم ساخته شد. بیژن کریمی آن را دید و پسندید. وقتی شنید هنوز بخش هایی از مستند مانده و کار نشده و به زودی شکل وشمایل یک کار بلند سینمایی خواهد یافت برای نمایش در گروه اکران و تجربه، به شوق آمد. مدام از روند کار می پرسید و ما گزارش می دادیم. این همه بی خبر از آن که کشتی جهنمی حامل نوسفراتو کجاست و راه کدام بندر را پیش گرفته.
در روزهای نزدیک به پایان سال جاری ، خواب عجیبی دیدم. کشتی کنار یکی از کتاب فروشی هایی که کتاب و فیلم را با هم می فروخت، پهلو گرفته بود. صدای مرغان دریایی را می شنیدم در حالی که بندرگاهی در کار نبود. مردی تکیده و بلندجثه با بازوانی دراز ، با بارانی یقه بالا داده، پشت به من به ویترین کتاب فروشی خیره شده بود. غریبه که برگشت پیش از دیدن چهره اش از خواب پریدم.
کوشیدم آن را چیزی درهم و بی معنی بدانم. تاثیرش اما با من بود. رهایم نمی کرد. غریبه کنار کشتی پهلو گرفته ایستاده جلوی ویترین کتاب فروشی، بی شک نوسفراتو مورنائو بود. آنجا در خواب من جلوی کتاب فروشی اما چه می کرد؟! این خواب قرار بود با من بماند تا ابد انگار. سرنوشت اما پایان داستان را جور دیگری رقم زد.
۲
با بیژن کریمی اولین بار پاییز ۱۳۹۴ آشنا شدم. اولین شگفتی، شباهت حیرت آورش بود با ایرج کریمی، منتقد و فیلمساز نامی. چیزی نگذشته بود از مرگ برادر. بیژن کریمی را مردی دیدم متین و آداب دان، خوش رو و همیشه خندان. صاحب بی شمار ایده در قالب تالیف و ترجمه در حوزه منطق، ریاضی، فلسفه و روانشناسی. از این هم فراتر، به دنبال پاسخی برای معادلات ناتمام ریاضی و مسائل بی جواب مانده در حوزه منطق. این همه او را وامی داشت فصلی مستقل به قلم خود بر همه ترجمه هایش بنویسد. شرحی بر برهان ناتمامیت گودل، ریاضیدان اطریشی الاصل امریکایی در کتاب آخرش، کهن الگوهای یونگی، یکی از آنها بود. این آخری، کتابی بود در باب تاریخ فلسفه و منطق، ریاضی و روانشناسی از منظر کهن الگوهای یونگی.
پای ما که به ساخت مستندی از کتاب باز شد، وقت نریشن نویسی شخصیت هیپاسوس، ریاضی دان یونانی و یکی از راویان فیلم رنگ و بوی خصائل مترجم نسخه فارسی کتاب را به خود گرفته بود. همان سماجت و شهامت در پیگیری ایده ها، همان روحیه جستجو گری و عطش برای کشف نادانسته ها. و همان طرد شدگی و انزوای تحمیل شده از سوی جامعه. این تنها شخصیت فیلم بود که صدای راوی نداشت. حرف هایش به صورت میان نویس می آمد. دقیقا به شکل و شمایل یک روح یا شبحی پرسه زن در دیار مردگان.
این میان، کشتی جن زده فیلم نوسفراتو مورنائو پیش از پیش حالت ترسناکی پیدا می کرد. انگار احضار و اعزام شده باشد برای انجام ماموریتی. از آن جا که این همه فقط حس خودم بود آن را خیال و توهم پنداشتم. خواب های شبانه ام را اما چه باید می کردم ؟ کشتی لنگر انداخته کنار کتابفروشی و حضور نوسفراتو فیلم در آن جا که انگار برای دیدار کسی آمده بود.
شب از دست دادن بیژن کریمی به خانه که آمدم مستند را یک بار دیگر دیدم. برای تجدید خاطره با دوستی از دست رفته شاید. خسته بودم. پلک هایم سنگین شده بود. سعی می کردم اما با حواسی جمع تصاویر فیلم را دنبال کنم.
فصل پایانی، فیلمی است خبری مربوط به ۱۹۴۶. یکی از سواحل نیویورک شاید. مردم روی اسکله برای مسافران روی کشتی دست تکان می دهند. لابه لای نماها حس کردم میان مسافران روی عرشه کشتی غول پیکر مسافربری قرن بیستمی، دوست درگذشته ام بیژن را دیده ام. فیلم را عقب و جلو کردم. بود و نبود. سر در نمی آوردم. چه اتفاقی داشت رخ میداد. این فکر دیوانه وار به سرم زد، نکند با ساخت فیلم ناخواسته باعث مرگ دوستم شده باشم. یک وهم و خیال یونگی بود بی گمان. شاید داشتم طبق نظریه یونگ، کهن الگویی باستانی را شنود می کردم یا که این خود بیژن یا آن چه از او به جا مانده بود می خواست تسلای خاطر مرا به گونه ای فراهم کند.
حس می کردم مباحثات طولانی شبانه ما در مورد کتاب و کهن الگوهای یونگی دارد به طریقی غیر معمول در نبود او ادامه پیدا می کند؛ این که بخش هایی از مستند برگرفته از فصل هایی از شاهکارهای سینما جان گرفته و دارد راهی به دنیای ما پیدا می کند اما غریب بود و ترساننده و صد البته گیج کننده . واقعیت و خیال با هم ادغام شده بود. این همه، خیالی ناشی از تألم از دست دادن دوستی صمیمی بود یا ما قهرمانان فیلم و قصه دیگری بودیم که کسی دیگر داشت در قالب فیلم یا کتاب عینیت می داد؟
چیزی این وسط گم شده بود. حقیقت شاید لحظه به آب انداخته شدن هیپاسوس بود. جایی که او جزیره ای امن و بهشتی می دید. دنیایی که می آمد یا ما به سویش می رفتیم. چیزی که در سینما بارها با تماشای شاهکارهایش تجربه کرده بودیم. چیزی که بیژن کریمی شاید در لحظه مرگ دید اما نتوانست به ما منتقل کند. چیزی از جنس رویا که خمیر مایه هنر سینما است. چیزی شبیه لذت لمس این رویای نوظهور. چیزی که اگر بیژن کریمی زنده بود اسمش را شاید می گذاشت لذت چشیدن یک رویا.
لینک کوتاه
مطالب مرتبط
- «فریبخورده»؛ همچون شیاطینی از خواب بیدار شده که دنبال طعمه میگردند
- «افسانه اولیس، یک سرگذشت ایرانی»؛ داستان کوه دردکشیده و موشی که ناپیداست
- «زن و بچه»؛ خیره با چشمان باز به کابوسی که زندگیات را میبلعد
- درباره نمایش «برف زمین را گرم میکند»/ وقتی کابوس در کوچههای شهر پرسه بزند
- «پیرپسر»؛ شیاطین دنیایی فراموششده
- به یاد شاهپور عظیمی، مترجم سینمایی و ادبی، منتقد سینما/ مردی که درخت میکاشت۱
- ترجمه اختصاصی سینماسینما/ «نوسفراتو»؛ ادای احترام رابرت اگرز به یک کلاسیک ژانر وحشت خونآشامی
- رستاخیزی در کار به عقب راندن فراموشی/ نگاهی به فیلم «لاله کبود»
- وحشت همان دریای خروشانی که از درونش زاده شدهایم/ نگاهی به فیلم «بیچارگان»
- «کشتی روسی» در سینماتک خانه هنرمندان ایران
- مروری بر ۹ فیلم بخشهای جنبی هفتادوششمین جشنواره کن
- تقابل نهادهای اجتماعی با خانواده/ نگاهی به فیلم «همه برای بازی»
- گونهای دلتنگی برای چیزی که دیگر نیست/ دربارهی سینمای کیومرث پوراحمد
- برای احمد دامود؛ راز آن نگاه و دستهای چلیپا شده
- گویی مرگ سایهاش را بر این تاکستان انداخته/ نگاهی به فیلم «نزدیک»
نظر شما
پربازدیدترین ها
- فوت خواننده پیشکسوت موسیقی نواحی گیلان/ ناصر مسعودی درگذشت
- نگاهی به فیلم «بیسر و صدا»؛ ایده خلاقانه، مسیر اشتباه
- حقایقی درباره بازمانده ساخته سیف الله داد/ماجرای توقیف فیلم بازمانده به دلیل حجاب!
- بیانیه انجمن بازیگران سینما در واکنش به وقایع اخیر و هتک حرمت هنرمندان/ پژمان بازغی استعفا داد
- «رابین هود»؛ افسانهی شیرین مرد شریف قانون شکن!
آخرین ها
- مولف بودن در آینه مکتب نقد عمیقگرا
- نگاهی به فیلم سینمایی «سامی»؛ دوربین به مثابه سمفونی برای سفری طولانی
- معرفی برندگان هیئت ملی نقد آمریکا ۲۰۲۵/ «یک تصادف ساده»؛ بهترین فیلم بینالمللی/ «نبردی پس از دیگری» ۵ جایزه گرفت
- ۱۵ اثری که برای فهرست اولیه اسکار فیلم بینالمللی شانس بالاتری دارند
- تأملی بر حضور نوری بیلگه جیلان در جشنواره جهانی فیلم فجر؛ داور غایب
- بیانیه کانون کارگردانان سینما درباره بازداشت سینماگران در مهمانی خصوصی
- واکنش رضا کیانیان به گزارش تاریخ سه هزار ساله زیر چرخ لودرها
- اعلام مستندهای دو بخش از نوزدهمین جشنواره «سینماحقیقت»
- واکنش کانون کارگردانان سینمای ایران به حکم جعفر پناهی
- شروودِ تالار وحدت؛ جایی که ماهان حیدری قهرمانان آینده را پیدا میکند
- تورج اصلانی داور جشنواره ترکیهای شد
- سروش صحت و علی مصفا «بیآتشی» را روایت کردند
- سام درخشانی هم استعفا داد
- نمایش موزیکال «رابین هود» / گزارش تصویری
- حلقه منتقدان فیلم نیویورک منتخبان ۲۰۲۵ خود را اعلام کرد/ «نبردی پس از دیگری»، بهترین فیلم شد؛ پناهی، بهترین کارگردان
- جشنواره جهانی فیلم فجر۴۳؛ در ایستگاه پایانی «درس آموختهها» بهترین فیلم شد/ جایزه ویژه داوران به کارگردان ژاپنی رسید
- «خرگوش سیاه، خرگوش سفید» به چین میرود
- گاتهام ۳ جایزه به «یک تصادف ساده» داد/ «نبردی پس از دیگری» بهترین فیلم جوایز مستقل نیویورک شد
- بیانیه انجمن بازیگران سینما در واکنش به وقایع اخیر و هتک حرمت هنرمندان/ پژمان بازغی استعفا داد
- مصائب افزایش سن ، از جولیا رابرتز تا نیکول کیدمن
- تام استاپارد؛ نویسندهای که جهان را از نو صحنهپردازی کرد
- نگاهی به فیلم «پارتنوپه»؛ زیبایی از دست رفته
- توقیف سکوی پخش «بازمانده» پس از انتشار ویدیوی بدون مجوز
- «سمفونی باران» کلید خورد
- «ناتوردشت» به باکو میرود
- از جدال اندیشه تا لبخند روی ردکارپت
- گفت وگو با کارگردان مستند «مُک» به بهانه حضور آن در جشنواره سینما حقیقت
- «زوتوپیا ۲» رکورددار فروش جهانی سینما شد
- صدای بخش خصوصی را بشنوید؛ هوای آلوده با تعطیلی تئاتر تمیز میشود؟
- «رها» بهترین فیلم اول جشنواره گوا شد





