تاریخ انتشار:۱۴۰۲/۰۸/۰۲ - ۱۷:۳۷ تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 191191

سینماسینما، نوید جعفری

چرا بعد از سال‌ها و بیش از سه دهه مجددا اجاره‌نشین‌ها را برای نوشتن انتخاب کرده‌ام شاید پرسشی بنیادین باشد.
جدای از دست دادن خالق اثر و اکثریت بازیگران حاضر در اجاره‌نشین‌ها آنچه نوشتن و بررسی آن را در اولویت قرار می‌دهد این است که چگونه پربیننده‌ترین فیلم آن سال‌ها که توانسته بود در فضای پر از چالش آن دهه لبخندی بر لب مخاطبان بنشاند و ایده‌ای را بپروراند، مورد بی‌مهری قرار می‌گیرد؟ و چرا؟

اجاره‌نشین‌ها اگر چه در پنجمین دوره جشنواره فیلم فجر نامزد ۸ جایزه اصلی بود اما به واسطه حواشی پیش آمده پیرامون آن و جنجال‌هایی که مخملباف پدید آورد عملا نادیده گرفته شد تا پربیننده‌ترین فیلم آن سال‌ها تنها با یک جایزه جشنواره را ترک کند.
مهرجویی تازه از پاریس بازگشته در شرایط خاص آن روزها اگر چه طرح‌هایی از جمله نوشته‌های زنده‌یاد غلامحسین ساعدی را برای فیلمنامه در ذهن داشت اما ترجیح داد در روزهایی که جامعه تازه از انقلاب گذشته و درگیر جنگ با مشکلات مختلفی روبرو است به سراغ نوعی از کمدی اجتماعی برود و این بار بخش‌های مختلف جامعه را زیر ذره‌بین بگذارد.
پس از توقیف دایره مینا که فیلمی تاثیرگذار در سینمای اجتماعی پیش از انقلاب بود و باعث شد توجه به مقوله انتقال خون تا تاسیس سازمان انتقال خون بیشتر شود، مهرجویی در سال ۵۹ مدرسه‌ای که می‌رفتیم را ساخت که آن‌هم ده سال توقیف شد و اجاره‌نشین‌ها پس از حدود ۵ سال بازگشت مهرجویی را رقم می‌زند.
اما اجاره‌نشین‌ها چطور توانست هم در گیشه فیلمی موفق باشد و هم مورد اقبال عمومی منتقدان قرار بگیرد تا جایی که تعابیر و تفسیرهای گوناگونی را در پی داشته باشد؟
اجاره‌نشین‌ها داستانی ساده دارد، یک خانه رو به ویرانی ۴ طبقه با ساکنانی از طبقات مختلف اجتماعی که به دلیل مجهول الوارث بودنش در موقعیتی خاص قرار می‌گیرند در حالی که دو دلال از دو سو در پی تطمیع نماینده مالک در مقابل مستأجران هستند.
روایتی ساده که در عین باورپذیری واقع‌گرایانه‌اش تا امروز همچنان چه از طریق شبکه‌های داخلی و خارجی و چه از سوی مخاطبان دیده می‌شود و شوخی‌هایش همچنان تازه و تأثیرگذار است.
هر اثر هنری خصوصا فیلم و تئاتر با چیزی با عنوان لایه‌های زیرین روبه‌رو است، آنچه در سطح می‌گذرد می‌تواند ساده، جذاب و داستان گونه باشد و در اعماق اثر در دل هر شخصیت و مواجهه و دیالوگ و هر رویدادی مفاهیمی که از آن به عنوان لایه‌های زیرین یاد می‌شود و آنچه مشخص است این است که اصلی ترین و ماندگارترین آثار سینمایی جهان بر اساس عمق و تعدد همین لایه ها قضاوت می شوند.
این خانه ۴ طبقه که می‌توان آن را وطن، اقلیم یا کشور دانست، سرزمینی است کوچک که در هر طبقه ساکنانی دارد، طبقه همکف عباس آقا سوپر گوشت که صاحب یک قصابی لوکس است در کنار مادر مهربان و سنتی‌اش و فرزندش زندگی می‌کند در حالی که برادر کوچکش دانشجویی معمار هم با زن و نوزادش در کنار آنهاست.
در طبقه همکف چند نسل مختلف حضور دارند، عباس آقا (با حضور زنده یاد عزت الله انتظامی) که متعلق به طبقه کاسب کار و لمپنی است که توانسته در ظاهر از خاستگاه اصلی‌اش فاصله بگیرد.
نسل بعدی برادر دانشجو و معمار اوست که اگر چه اختلافات بسیاری با برادر بزرگتر دارد اما وابسته مالی اوست و نسل سوم که پسر دانش آموز عباس آقا است که در دل همه بحرانها باید فشار همه چیز را تحمل کند.
نکته اینجاست این سه نسل حرف هم را نمی‌فهمند به همدیگر اهمیت نمی‌دهند و همواره میانشان بحث و جدلی وجود دارد که هر بار با تمنای مادر به صلحی کوتاه می‌انجامد.
یک طبقه بالاتر طبقه متوسط تحصیلکرده، کارمندی اهل مطالعه با همسرش است که تفاوت اصلی خانه‌اش وجود کتابخانه‌ای بزرگ است و تنها اوست که جایی در مقابل خواست غیرمنطقی دلال می‌ایستد.
طبقه سوم دو برادر مجرد که یکی معلول اما اهل معرفت و معنویات و دومی همه کاره‌ای هیچ کاره که به دنبال کسب و کاری پولساز می‌گردد و عملا بیکارند و چشم انداز مشخصی ندارند و در نهایت در طبقه آخر و مشرف به پشت بام هنرمندی خواننده اپرا است که چون توان زندگی و تمرین در دل شلوغی شهر را ندارد به این خانه آمده است.
چیزی شبیه جامعه ایرانی که سالهاست با همه اختلافات مختلف در کنار هم به حیات خود ادامه داده‌اند.
اینکه یک کارگردان متوسل به رمز نگاری و نمادگرایی شود چیز غریبی نیست، حداقل در تمامی آثار هنری جهان مسیری که به واسطه کشف و شهود برای مخاطب ایجاد می‌شود اصلی‌ترین دلیل استقبال از آثار مختلف هنری است و اصولا یکی از اصلی‌ترین لذت‌های مواجهه با آثار هنری خصوصا نمایشی غوطه‌ور شدن در همین تعلیق‌ها و دنبال کردن نشانه‌هاست.

اما آنچه در مورد اجاره‌نشین‌ها از سوی مخالفانش درک نمی‌شود این است که مهرجویی دقیقا با همین نشانه‌گذاری قصد دارد هدفی بزرگتر را به مخاطب عرضه کند که در پایان به آن می‌پردازد، هرچند از نگاه مخالفان این نشانه‌گذاری‌ها به چیزهای دیگری از جمله تمسخر یا تحقیر جامعه تعبیر می‌شود که اساسا بر اساس روند فیلمنامه دور از ذهن است.
در واقع مهرجویی اگر چه هر طبقه را جداگانه و در مواجهه با هم مورد بررسی و نقد قرار می‌دهد اما در خاتمه همه آنها را زیر یک سقف قرار می‌دهد تا معنای پایانی‌اش را بسازد.
خانه‌ای که همه ساکنان آن با همه تفاوت‌ها و جنجال‌ها و حتی جنگ و جدال‌ها، مادربزرگ (با بازی دلنشین زنده یاد نادره) ساکن در طبقه اول را به عنوان نمادی از همدلی پذیرفته‌اند و همه در هر شرایطی به او پناه می‌برند، مادربزرگی که می‌تواند نمادی از سنت‌های سرزمین باشد و همیشه به دنبال برقرار کردن صلح و آرامش در این سرزمین کوچک است.
اوست که دلش برای خانه و اهل خانه که همه را همچون بچه‌هایش می‌داند می‌سوزد و دوست دارد این خانه پایدار بماند.
در مقابل افراد خانه نیروهای بیرونی وجود دارند کسانی که ساکن این خانه نیستند اما با حضورشان زندگی اهالی خانه را تحت تاثیر قرار می‌دهند؛ دو دلال که هر کدام می‌تواند نماینده تفکری بیگانه و دخالت باشند که سعی می‌کنند با قرار دادن دو طیف فکری خانه آنها را به جان هم بیندازند و در نهایت سود خود از مالکیت خانه یا فروشش را ببرند.
خانم مهندسی که می‌تواند نماینده تغییر و مدرنیته باشد که حاضر است خانه را با همه معایبی که برایش عیان شده است با قیمتی ناچیز بخرد و بکوبد و از نو بر اساس سلیقه خود بسازد.
وقتی وضعیت خانه رو به تباهی بیشتر می‌رود، مش مهدی (با بازی زنده‌یاد فردوس کاویانی) و گروه کارگران وارد می‌شوند.
طبقه‌ای که اگر چه در بین طبقات خانه جایی ندارند و در حاشیه‌ای دورافتاده زندگی می‌کنند اما تلاش دارند برای معاش کاری در جهت بقای خانه انجام دهند که در نهایت اختلافات ساکنان با تحریک دلالان عملا به جای ساخت خانه به تخریب بیشتر خانه می‌انجامد.
زمانی که آب خانه را می‌گیرد هر کسی در پی حفظ ارزشمندترین دارایی‌اش می‌رود.
در حالی که همه در حال جمع کردن وسایل مهم هستند هنرمند ساکن طبقه آخر در دل بحران سعی می‌کند قطره قطره آب را در راه پله‌ها جمع کند در حالی که از سیلی که در ادامه قرار است بیاید بی‌خبر است.
کارمند و همسرش چمدانی از کتاب و آلبوم و پس‌انداز اندکشان را جمع می‌کنند.
در طبقه سوم دو برادر یکی در پی حفظ میراث گذشتگان و آن چراغ بلور است و دیگری صندوقچه‌ای که مشخص نیست محتوایش چیست.
و نهایتا در طبقه همکف مادر، در پی حفظ جان فرزندان است و در نهایت وقتی نمی‌تواند دو برادر که هر دو از دو نسل و تفکر مختلف هستند را راضی به خروج کند، عروس و دو نوه‌اش را از خانه خارج می‌کند.
اما نکته مهم اجاره‌نشین‌ها علاوه بر نشان دادن همه این ماجراها در پایان آن قرار دارد.
خانه به دلایل مختلف همانند بی‌برنامگی در ساخت خانه که بارها از زبان برادر کوچکتر عباس آقا گفته می‌شود، عدم استفاده از مصالح با کیفیت، اهمال همسایه ها و … خراب می‌شود.
همه ساکنان خانه با هر ایده و فکر و عقیده‌ای ناچار در زیر تنها سقف ایمن و باقی مانده خانه بیتوته می‌کنند.
مادربزرگ همانند قبل همه را با مهربانی زیر پر وبال می‌گیرد و آنها را تیمار می‌کند.
نکته مهم اما اینجاست که ساکنان خانه مانده‌اند، با ورود کارکنان شهرسازی مشخص می‌شود دست دلالان کوتاه شده و حالا می‌توانند به جای دادن اجاره بها، اقساط خانه را پرداخت کنند بمانند و خانه را از نو بسازند.
مهرجویی در این کمدی پر فراز و نشیب و سرشار از طنز موقعیت در نهایت به هدفی بزرگتر می‌پردازد.
به امیدواری برای ماندن، ساختن و اینکه با همه تفاوت‌ها می‌توان امیدوار بود این جامعه بتواند در کنار هم خانه‌اش را بسازد و حفظ کند.
مهرجویی پس از اجاره‌نشین‌ها فیلمی با آن ساختار نساخت، آثارش معطوف به آدم‌هایی در دل تنهایی و بحران‌های وجودی شد به جز مهمان مامان که باز با محوریت خانواده ساخته شد. عملا پس از سنتوری و اتفاقات پیرامون آن مسیر فیلمسازی اش شکل دیگری یافت و اگر عمرش به دنیا بود معلوم نبود بعد از لامینور شاهد چه داستان تازه‌ای از او می‌بودیم.
با اینهمه اجاره‌نشین‌ها همچنان در تاریخ سینمای ایران فیلمی تاثیرگذار، با لایه‌های زیرین بسیاری است که قطعا در هر دوره‌ای می‌تواند مخاطبان هر نسل را به خود جلب کند.

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

 

آخرین ها