سینماسینما، حسین آریانی – «احتمال باران اسیدی»، که اخیرا وارد شبکه نمایش خانگی شده، نخستین ساخته بهتاش صناعی ها با فیلمنامه ای از مریم مقدم وخود صناعی ها، داستان منوچهر(با بازی شمس لنگرودی) ۶۰ ساله و بازنشسته اداره دخانیات است که بعد از فوت مادرش به تنهایی درشمال، روزگار می گذراند.
نیمه اولِ«احتمال باران اسیدی»، یادآورِ«طبیعت بیجان»(سهراب شهید ثالث) است. اینجا هم با زندگی یکنواخت و بی اوج و فرودِ پیرمرد بازنشسته ای روبروییم، که اصرار دارد دوباره به سر کارش برگردد . صناعی ها هم مانند شهید ثالث به نحو ملموس و تاثیرگذاری حسِ روزمره گی و ملال زندگی شخصیت اصلی فیلمش را به تماشاگر منتقل می کند.
منوچهر مثل یک رُبات، از سر عادت و روزمره گی هر روز صبحانه می خورد، به گلدان ها آب می دهد، نان می خَرَد، در بالکن می نشیند و ساعت ها به کوچه زُل می زند و … این کارهای تکراریِ روزمره با بازی قابل قبولِ شمس لنگرودی که با نگاهی سرد(که در عُمقش غمبار می نماید) به پدیده های اطرافش، حقِ مطلب را در مورد زندگی منوچهر به خوبی ادا می کند.
در صحنه ای از فیلم ، منوچهر بعد از مدت ها دوست و همکارش را در مراسم ترحیم می بیند، کنتراست چهره سرد و غمزده منوچهر در مقابل چهره پُر حس وحال و حرف های محبت آمیز همکارش که می خواهد به او راهکاری برای بیرون آمدن از زندگی رخوت آلودش نشان دهد، تاثیرگذار است.
منوچهر، در زندگی اش از هیچ چیزی لذت نمی بَرد. شخصیتی سرد و منزوی دارد؛ و در برخورد با اطرافیان و اهالی محل هیچ صمیمیتی از جانب او حس نمی کنیم. و به جز اصرار بچه گانه اش برای بازگشت دوباره به سَرِ کار، او را درگیر در هیچ چالشی هم نمی بینیم.
منوچهر در زندگی اش، محافظه کارانه و وسواسی عمل می کند؛ و حتی برای محافظتِ خود از بارانی که در بسیاری مواقع، محتمل الوقوع به نظر نمی رسد، همواره چتری همراه خود دارد. (چتر را حتی توی اتاق خواب هم با خود می برد!)
در نیمه دوم فیلم که منوچهر برای پیدا کردن دوست قدیمی اش به تهران می آید، صناعی ها راه خود را از شهید ثالث و «طبیعت بیجان» جدا می کند و مُهرِ خودش را پای فیلم می زند.
سفرِ منوچهر به تهران برای یافتن خسرو، سفری ضروری نیست. در حقیقت جستجوی منوچهر به دنبالِ خسرو، بهانه ای است تا او از پیله تنهایی و انزوایش بیرون بزند و به سفری برای تجربه ناشناخته ها برود.
منوچهر در تهران در هتل محل اقامتش با پسر و دختری جوان(مهسا و کاوه) آشنا میشود و به تدریج با آنها دوست می شود. او ابتدا با تردید و نگرانی و بعدا با راحتی بیشتری هر بار، نقش جدیدی را (مانند یک بازی بچه گانه) برای کمک به آنها بازی می کند.
ابتدا منوچهر نزدِ مامور گشت ارشاد، خود را دایی مهسا معرفی، و آزادش می کند. بعد از آن مهسا به همین طریق از منوچهر برای گرفتن مطالباتِ گذشته خود از محل کارش، کمک می گیرد. در آخر هم منوچهر با مهسا به کلینیک بیماران روانی(که مهسا از آن گریخته) می رود، تعهد می دهد و او را مرخص می کند. حتی منوچهر، خود را نزد مادربزرگ مهسا، پزشک معالج او معرفی می کند و به او اطمینان می دهد که نوه اش، سلامتی اش را بازیافته است.
سیرِ تدریجیِ تغییرِ رفتارِ منوچهر در این نقش بازی کردن ها دیدنی است. منوچهر در کلینیک دیگر مثل کلانتری یا محل کار دختر، معذب یا مضطرب نیست؛ راحت به قالب نقش در می آید و آن قدر راحت و روان حرف می زند که هیچ شکی در مسئول کلینیک بر نمی انگیزد. او دیگر دل به دریا زده و از پیله محافظه کاری اش بیرون آمده است.
اگر فیلم را ندیده باشیم و فقط خلاصه داستان فیلم را از نظر گذرانده باشیم، وقتی با این حجم از دروغگویی و نقش بازی کردن از جانب منوچهر روبرو می شویم، شاید در ما احساس دافعه ای نسبت به این شخصیت به وجود بیاید؛ اما کسی که فیلم را دیده و شاهد سیرِ تحول شخصیتِ منوچهر بوده، هرگز چنین احساسی ندارد.
منوچهر در آغاز فیلم آدم صادقی به نظر می رسد. صداقت او بیش از اینکه امری اخلاقی باشد. نشات گرفته از محافظه کاری و احتیاط و پرهیز او از چالش های احتمالی پیش روست. بنابراین وقتی منوچهر در فیلم برای کمک به دختر، دروغ می گوید. این دروغ گویی در عوض اینکه مسئله ای غیر اخلاقی به نظر برسد، در نگاه تماشاگر، شکستن دیوارهای محصور کننده احتیاط و ترس، پیرامون پیرمردِ منزوی و تنهایی است که می خواهد حیطه های جدیدی را در زندگی تجربه کند.
پاسخ ندادن و بی اعتنایی خسرو به پیام های تلفنی منوچهر و سپس دیدنِِ خسرو در ماشینی لوکس کنار یک زن، ته مانده انگیزه منوچهر را برای ملاقات با خسرو از بین می برد. خسرو برای منوچهر دیگر آن دوستِ با معرفت و صمیمی سابق نیست؛ که به قول منوچهر: «به محض شنیدن این که من تماس گرفتم، هر کاری دستش باشه می ذاره زمین، و با من تماس می گیره.» در عوض منوچهر، حالا دیگر دوستانی تازه و بی غل و غش یافته که خسرو در وضعیت کنونی اش، در برابرِ آنها بیش از اندازه متفرعن و هویت باخته است.
به این ترتیب به تدریج زندگی ملال آور، تکراری و محافظه کارانه منوچهر که قبلا حتی حاضر نبود، لحظه ای چترش را از خودش دور کند. تبدیل به زندگی با طراوتی می شود . منوچهر در یک تحولِ تدریجی که به خوبی پرداخت شده، در می یابد که زندگی کردن به این دشواری ها هم که او فکر می کرده، نیست و می توان از همین چیزهای ساده و دَمِ دستی، مثل یک نقش بازی کردنِ بچه گانه و حل کردن مشکل دوستی، یا یک شام خوردن و گپ زدن صمیمانه، حداکثر لذت را برد یا حتی بدون چتر زیر باران رفت و خنکا و طراوتِ قطرات باران را مزه مزه کرد.
چترها را باید بَست
زیر باران باید رفت
فکر را خاطره را زیر باران باید بُرد
با همه مردم شهر زیر باران باید رفت
دوست را زیر باران باید دید
عشق را زیر باران باید جُست…

لینک کوتاه
مطالب مرتبط
- غریقِ عشق چه اندیشه از خطر دارد؟/ نگاهی به فیلم «داستان آدل. ه»
- صعود مقاومت ناپذیر و حیرت انگیز آقای کارگردان/ نگاهی به فیلم «چهارشنبه سوری» به مناسبت سالروز تولد اصغر فرهادی
- کمپانی پاریسی امتیاز پخش «قصیده گاو سفید» را خرید
- پهلوانِ خوشبخت/ نگاهی به فیلم «غلامرضا تختی»
- نامه مریم مقدم به وزیر ارشاد / تا کی میتوان زندگی را بر دیگران تنگ کرد؟
- خنده در تاریکی*/ نگاهی به فیلمهای کمدی که در جشنواره فیلم فجر موفق به دریافت جایزه شدهاند
- نگاهی به فیلم «عرق سرد» ساخته سهیل بیرقی/ ورای شک نامعقول
- «دیپلماسی شکست ناپذیر آقای نادری» فیلمی با نگاه صلح آمیز است
- بهتاش صناعیها داور جایزه «برگمان» شد
- شمس لنگرودی در نشست «احتمال باران اسیدی»: از غم و رنج بدم میآید
- نگاهی به «ویلاییها»/ سیمای زنانی در میدانِ نبرد
- «احتمال باران اسیدی» در شبکه نمایش خانگی
- بهتاش صناعیها کارگردان «احتمال باران اسیدی»: مردم در گوشیهای همراه فرو رفتهاند
- «دیپلماسی شکست ناپذیر آقای نادری» در مراحل پایانی تدوین
- «احتمال باران اسیدی» به فستیوال «پرت» استرالیا میرود
نظر شما
پربازدیدترین ها
آخرین ها
- به کارگردانی گرتا گرویگ؛ جیمز باند سابق به دنیای نارنیا میرود
- ترویج فرهنگ نیکوکاری با حمایت همراه اول از بیماران پروانهای
- معرفی بستههای ویژه رومینگ نوروزی همراه اول
- دیوان عالی کشور تایید کرد؛ حکم قصاص و زندان عاملان قتلِ داریوش مهرجویی و وحیده محمدیفر
- ۵ فیلم کوتاه ایرانی در بخش رقابتی جشنواره سوئیس
- اسپانسر ساسی مانکن و معاویه کیست؟
- در دومین هفته اکران؛ تیزر «هفت بهارنارنج» منتشر شد
- پروانه ساخت غیرسینمایی برای ۹ فیلمنامه صادر شد
- هفت نکته از جشنواره ۴۳ فیلم فجر/فیلمسازی به مثابه شغل کارمندی
- ناگفته های منوچهر شاهسواری از سریال در پناه تو
- بلاگرهای سینمایی، بلایی سینمایی
- فوت «اشرف سادات» فیلمهای داودنژاد/ بهترین بازیگر زن جشنواره فیلم دوبی درگذشت
- فوت بازیگر «هری پاتر» و «دکتر هو»/ سایمون فیشر-بکر درگذشت
- همراه اول و وزارت نفت برای هوشمندسازی صنعت نفت و گاز تفاهمنامه امضا کردند
- همراه اول و دانشگاه علموفرهنگ تفاهمنامه همکاری امضا کردند
- مجوز ساخت سینمایی برای ۸ فیلمنامه صادر شد
- سومین دوره جایزه همراه اول برای رسالههای برتر مهندسی برق و فناوری ارتباطات برگزار میشود
- یادداشت کیوان کثیریان/ نامهای به ساترا؛ جهانِ تصویر، تحت کنترل شماست
- ترجمه اختصاصی سینماسینما/ درسهایی که نویسندگان از جدال ترامپ و زلنسکی میآموزند
- زمان همه چیز را درست میکند؟/ «۱۰۰۱» جای خود را باز کرد
- جایزه بهترین مستند جشنواره زوم لهستان به مستند ایرانی رسید
- هادی حجازیفر تهیه کننده «صفر پنج» شد/ معرفی بازیگران «بازی استریندبرگ»
- «ساعت ۶ صبح» و «خرچنگ» آنلاین اکران میشوند
- فوت نویسنده سیاسی اهل آفریقای جنوبی؛ آثول فوگارد درگذشت
- نگاهی به فیلم «کندو»/ جهانی بدون ترحم
- اکران نوروزی ۱۴۰۴؛ ترکیب ژانری متنوع و رقابت برای جلب نظر مخاطبان
- گزارش از برلیناله ۲۰۲۵؛ بازتاب چهرهی زنان در سینمای معاصر/ برلیناله، آینهای برای زنان در سینما
- پس از چند سال تعطیلی؛ سینما پارس به فروش گذاشته شد
- آتش و خاکستر؛ توضیحات جیمز کامرون درباره جزئیات «آواتار ۳»
- دریافت اسکار شوقبرانگیز بود/ تصور مردم نسبت به انیمیشن ایران تغییر کرد