تاریخ انتشار:۱۳۹۸/۰۷/۰۷ - ۱۴:۱۹ تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 122322

سینماسینما، محمدرضا مقدسیان

از فرط کهنگی غیرقابل تحمل شده این سخن که سینما دچار رکود شده است و کم می فروشد و نمی فروشد و الخ. این را هم منتقد می گوید، هم کارگردان هم تهیه کننده هم بازیگر و فیلمنامه نویس و مدیر و رییس و مرئوس .پس در این میان چه کسی مسئول است؟ چه کسی باید کاری بکند؟ اصولا چه کسی باید تشخیص دهد اصلا کاری می شود کرد یا نه؟

دقیقا چشم اسفندیار ماجرا همینجا است. اینکه تقریبا بخش عمده فعلان سینما دقیقا نمی دانند وقتی از فروش خوب یا بد حرف می زنند یا وقتی از اقبال یا عدم اقبال مخاطب سخن می گویند مرادشان چیست. در اولین قدم باید پرسید که مشکل عدم فروش خوب فیلمها سینمای ایران مربوط به شکل و شمایل و کیفیت آثار به نمایش در آمده است؟ پاسخ مثبت است اما همه ماجرا این نیست. همه بار این عدم موفقیت روی دوش فیلمها نیست. آیا مخاطبان به دلایل مختلف اعم از اقتصادی یا روحی و یا حتی اجتماعی بی میل شده اند به سینما رفتن؟ پاسخ باز هم مثبت است ولی این تمام ماجرا نیست. آیا کیفیت سالنهای سینما و شیوه توزیع آنها در کشور مشکل آفرین است؟ پاسخ مثبت است اما باز هم این تمام ماجرا نیست. آیا شیوه تبلیغات و توزیع فیلمها خام دستانه و غیر علمی است؟ پاسخ مثبت است اما باز هم … .

ماجرا از این قرار است که سینما و همه مراحل تولید تا اکران فیلم در تمام کشورهای داری سینمای بزرگ به عنوان یک جریان در هم تنیده و متصل به هم دیده می شود. جریانی که تمام وجوه آن بر دیگری تاثیرگذار است و هرنوع اختلال یا نقصان در هر بخشی بر تمام بخش های دیگر این جریان واحد تاثیر گذار ست. وقتی از صنعت سینما سخن به میان می آید حتما این رویکرد که کلیت این صنعت مثل یک کارخانه عمل می کند و باز یا بسته بودن اشتباه یک شیر می تواند کل تولیدات یک کارخانه بزرگ را بی کیفیت کند به ذهن متبادر می شود. مراد از تمام این مثالها و توضیحات آن است که اشاره شود سینمای ایران یک سینمای سردرگم و پاره پاره است که تصمیات مقطعی، موج های لحظه ای و نگاه های شخصی در هر لحظه از زمان مسیر آن را به سویی سوق می دهد. اصولا این نگاه که کل سینمای ایران را بتوان یک کارخانه بزرگ که با ریتم حساب و مطالعه شده ای پیش می رود امری دور از واقعیت و حتی شاید از نگاه برخی خیالی و وهم آلود باشد. اما چه دوست داشته باشیم و چه خیر، محکومیم به حاکم کردن این مدل از نگاه کارآمد مبتنی بر یک مدیریت همه جانبه و مسلط بر تمام ساحت ها که تمام تصمیمات و رویکردهایش فرا فردی و مبتنی بر مصلحت سیستم سینما است.

این مهم محقق نمی شود مگر در حالتی که پژوهش و تفکر مدام و بررسی نبض مخاطب، سلیقه و نیازهایش، ذائقه ای که در فصل ها و مناسبت های مختلف دارد، ویژگی های قومیت ها و شهرهای مختلف و بررسی این نکته که مثلا در فلان شهر چه گونه سینمایی در چه فصلی از سال و در چه ساعتی از نمایش بیشتر مورد توجه قرار می گیرد، مورد مطالعه قرار گیرد. به بیان بهتر به همان میزان که حاصل کار در کشاورزی دیم بسیار کم کیفیت و محدود است و در کشاورزی مکانیزه و مدرن بسیار بازدهی بهتر و محصول با کیفیت تری را باعث می شود، در سینما هم باید روز به روز از نگاه دیم به سمت نگاه مکانیزه حرکت کنیم.

مثال واضح نگاه دیمی به سینما رقابت فیلمها برای اکران در نوروز و عید فطر به عنوان دو نوبت اصلی اکران که ظاهرا پرمخاطب هم هست می تواند باشد. طبق یک باور سنتی و نه مطالعه شده نوروز و اکران عید فطر دو نقطه طلایی در اکران سالیانه است و بهترین فیلمها تمام توش و توانشان را صرف اکران کردن فیلمشان در این ایام می کنند. امسال هم این اتفاق افتاد اما در نهایت نتیجه ای عکس حاصل شد. به رغم افزایش قیمت بلیط ها فروش فیلم های مهم سال که قابلیت فروش بسیار بالایی داشتند بسیار کم و دور از انتظار بود. یکی از دلایل این مسئله تا جایی واضح بود که با چشم غیرمسلح هم قابل دیده شدن بود. همزمانی اکران فیلمها باعث شده بود که به شکلی ناخودآگاه فرصت سوزی رقم بخورد. فیلمها به دلیل برداشت سنتی (بخوانید دیم) تصمیم گرفتند همزمان اکران شوند با آنکه شاید می دانستند این اکران به قیمت سوخت شدن فرصت اکران فیلم دیگر و ریزش مجموع مخاطب فیلمها در یک نوبت اکران می شود. چرا که برای نمونه هیچ آمار دقیقی از اینکه بیشینه و کمینه مراجعه مخاطب سینمای ایران به سینما در ماه چه عددی است وجود ندارد. خب فرض کنید علاقمندان سینما در بهترین حالت به طور میانگین ماهی دوبار به سینما بروند. اگر تعداد فیلمهای خوبی که اکران شده اند به طور همزمان ۴ فیلم باشد و فرصت اکران ۶ هفته، در بهترین حالت مخاطب ۳ فیلم از این ۴ فیلم را خواهد دید (تمام این تقریب ها دست بالا و تحلیل ها سطحی است. اما تا حدودی منظور را می رساند). نتیجه اینکه یک فیلم در این میان تمام یا بخشی از مخاطبش را از دست می دهد. یا پتانسیل ۳ فیلم دیگر به پای فیلم چهارم ریخته می شود و هیچ یک از چهار فیلم به قدر لیاقت نمی فروشند. چرا؟ چون نگاه دیم می گوید نوروز یا عید فطر اکران کن ورنه بمیر. سوال اینجاست که این مدل نگاه در اکران فیلم وقتی عید فطر و عید نوروز همزمان شوند چه خواهد کرد؟ آیا تمام آثار سینمای ایران باید در نوروز آن سال اکران شود و تمام؟! مراد از این مثال آخر در حوزه شیوه اکران انتقال این مفهوم است که نگاه سطحی و نقطه ای به مدیریت سینما (مدیریت در تمام ساحت ها و نه در سطح مدیران دولتی و الخ) باعث شده همین داشته های سینمایی فعلی ما هم به درستی اکران نشوند و به شکلی مطالعه شده به دست مخاطب هدف در زمان، مکان و شرایط مناسب نرسد. حال این تقیصه را ضرب کنید در تمام بخش های شکل دهنده سینما از مرحله نگارش فیلمنامه گرفته تا اکران عمومی و … . نتیجه اینکه نگاه دیم به سینما باعث خواهد شد که همین داشته های فعلی کم کم تنک و تنک تر شوند تا جایی که هیچ زمینی باقی نماند برای وقتی که باران اتفاقی می بارد. تنها راه پیش روی سینما نگاه جامع و مطالعه شده به تمام بخش های آن به چشم یک کارخانه مدرن و دقیق است که باید تمام رخدادهای در دل آن هرچند جزیی در خدمت یک اصل کلی یعنی سینما باید ورنه افق روشنی پیش روی این سینمای دیمی وجود ندارد.

لینک کوتاه

نظر شما


آخرین ها