تاریخ انتشار:۱۴۰۱/۱۲/۱۰ - ۱۱:۴۱ تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 184946

سینماسینما، ساسان گلفر

حتماً الاغ نازنین به خوبی می‌داند چرا با او همذات‌پنداری می‌کنم. اگر هم نداند مهم نیست، مهم این است که همدردی عمیقم را بپذیرد.

از وقتی او را در فیلم «ای‌اٌ» (EO) دیدم، همه‌اش در این فکر هستم که چرا یژی اسکولیموفسکی لهستانی بعد از حدود بیست فیلم بلند که طی شصت‌واندی سال نوشته و کارگردانی کرده، از انسان‌ها دل بریده و به یک الاغ روی آورده است. یا مثلاً چرا باید یک الاغ به نام «ای‌اٌ» قهرمان انسان‌ها باشد قهرمانی که در واقع نقش او را شش الاغ دیگر به نام‌های تاکو، روکو، اِتوره، ماریتا، مِلا و هولا بازی کرده‌اند. یا چرا در چند فیلم مهم سال ۲۰۲۲، از جمله در «بنشی‌های اینیشرین» و در فیلم دیگری که همراه «ای‌اٌ» برنده جایزه‌ی ویژه‌ی هیئت داوران و موسیقی متن (پاول مایتیکین) در جشنواره‌ی کن بوده -«مثلث غم» برنده‌ی نخل طلای هفتادوپنجمین دوره- الاغ‌ها تا این اندازه اهمیت پیدا کرده‌اند.  

پرسش‌ها زیادند و البته پاسخ بعضی از آن‌ها را حتی الاغ‌ها هم نمی‌دانند، چه برسد به انسان‌ها! احتمالاً خود «ای‌اُ» هم خبر ندارد که فیلمنامه‌ی اوا پاسکوفسکا و یژی اسکولیموفسکی شباهت‌هایی با «ناگهان بالتازار» (Au hasard Balthazar) دارد که روبر برسون پنجاه‌وشش سال پیش از این فیلم ساخته و داستان الاغی را بازگو می‌کند که انسان‌ها با او بدرفتاری می‌کنند و البته آن الاغِ نسلِ گذشته و لابد دیگر از مد افتاده، خواهرخوانده‌ی «موشت» (۱۹۶۷) است، فیلم شخصیت‌پردازانه‌ی دیگری که کارگردان فرانسوی یک سال پس از «ناگهان بالتازار» ساخت. بد نیست این را نیز بدانید و اگر ای‌اُ را دیدید به او نگویید- که «ناگهان بالتازار» تنها فیلمی در تمام تاریخ سینما بوده که به گفته‌ی خود یژی اسکولیموفسکی، توانسته اشک به چشم این فیلمساز لهستانی بیاورد. 

«ای‌اُ» قرن بیست‌و‌یکمی در سیرک به کار و زندگی و آب و علف خودش مشغول و از توجه محبت‌آمیز کاساندرا (ساندرا درزیمالسکا) برخوردار است که ناگهان یک عده مثلاً طرفدار حقوق حیوانات از راه می‌رسند و به بهانه‌ی جلوگیری از بدرفتاری با حیوانات، میان او و محبوبش فاصله می‌اندازند و این مسئله سرآغاز سفر ادیسه‌وار جناب ای‌اٌ می‌شود که در لهستان و بعد در سراسر اروپا تا آلپ در ایتالیا و مرز فرانسه امتداد می‌یابد؛ سفری که او را از کنار مسائل و جنبه‌های گوناگون زندگی معاصر، از تبعیض و نابرابری و خشونت و جنایت و سرقت و تجارت بین‌المللی تا پناهجویان، هالیگان‌ها، فناوری‌ها و بناهای بزرگ ساخته‌ی بشر، مذهب، اشرافیت و حتی چهره‌های مشهوری مانند ایزابل اوپر بازیگر می‌گذراند و البته بعید است او را به اندیشه درباره‌ی این جنبه‌های بشریت وادارد که چندان ربطی به زندگی او  ندارد -غیر از نقش مخربی که گاه و بی‌گاه او را می‌آزارد (و در مواردی هم از قضای روزگار نجات می‌دهد) و البته مدام او را از محبوبش دورتر می‌کند. 

تصویری که اسکولیموفسکی در زمانی به طول ۸۸ دقیقه از دنیای «ای‌اُ» و گوشه‌هایی از دنیای انسان‌ها از دیدگاهی نزدیک به این چهارپای دوست‌داشتنی و بی‌آزار (و گاهی مستقیماً از نقطه‌ی دید او با شاخصه‌ی لنز واید و حاشیه‌ی ناواضح تصویر) ساخته، در مجموع تصویری زیبا و چشم‌نواز از طبیعتِ هنوز کمتر دست‌خورده است و گرچه در مواردی که به گوشه‌هایی از شهر و زیستگاه‌های جمعی انسان می‌رسد، چشم‌اندازها آشفته و نه‌چندان دلچسب می‌شوند، هرگز از معیارهای زیبایی و زیباشناختی عدول نمی‌کند. قاب‌های زیبای نزدیک به نسبت طلایی کلاسیک میکال دیمک مدیر فیلمبرداری در ابعاد ۱٫۵:۱ که گاهی با تمهیدات و جلوه‌های تصویری مانند نورپردازی با پروژکتورهای رنگی یا فیلتر سرخ و بازی با سرعت دیافراگم و ایجاد توهم چشمک‌زدن همراه می‌شود، در هماهنگی کامل با حاشیه‌ی صوتی گوشنواز مایکیتین که معدود جمله‌های بر زبان آمده در طول فیلم را دنبال می‌کند، فضایی به‌وجود می‌آورد که تماشاگر عادی و احتمالاً بی‌علاقه به مفاهیم طرح شده و دنیای فیلم را نیز به دنبال کردن فیلم وامی‌دارد. البته داستان کمرنگ و ایجاد حس همدردی و علاقه به این شخصیت الاغ و نگرانی برای سرنوشت او نیز عامل مهمی در ایجاد جاذبه برای تماشاگر عادی این داستان غیرمعمول است. این را نیز حتی تماشاگر ناآشنا با سینما و روند فیلمسازی به احتمال زیاد درک می‌کند که بازی گرفتن از حیوانی مانند الاغ چقدر دشوارتر از بازی گرفتن از انسان‌هاست و به چه میزانی از صبر و حوصله و تحمل نیاز دارد. با این‌‌حال تماشاگر عادی به احتمال زیاد در پایان سفر ادیسه‌وار الاغ پرسش «چی شد؟» یا «یعنی چی؟» را بر زبان خواهد آورد یا در دل خواهد گفت و شخصیت اصلی داستان نیز در انتهای داستان دچار بحران هویتی خواهد شد که بی‌شباهت به بحران هویتی نیست که ما انسان‌ها گهگاه در زندگی خود احساس می‌کنیم: درست است که من چهارپا هستم؛ اما برای خودم شأن و شخصیتی دارم و هرگز حاضر نیستم وارد جرگه‌ی گاوها شوم!  

لینک کوتاه

 

آخرین ها