سینماسینما، ترجمه: فریبا جمور، متن از تاد گیلکریست؛
تیم برتون در گفتوگویی با ورایتی در مورد تغییر فیلمهای «بتمن» و اینکه چطور «بیتل جویس بیتل جویس» او را از بازنشستگی پس از «دامبو» نجات داد، سخن گفت.
از میان افتخارات و قدردانیهایی که او در طول بیش از ۴۰ سال زندگی حرفهای خود به دست آورده، ستارهای در پیادهروی مشاهیر هالیوود آن چیزی نیست که تیم برتون انتظارش را داشت. واکنشش به این خبر همراه با شیطنت و ترسی بود که منجر به فروش ۲۰ میلیاردی فیلمهایش در سراسر جهان شد، فیلمسازی که همیشه بیگانه تلقی میشد حالا خودی شناخته میشود.
برتون به ورایتی میگوید: «یادم میآید، قبل از اینکه بدانم چه هستند، فکر میکردم آنها سنگ قبر هستند. من در کالیفرنیا بزرگ شدم، جایی که همه سنگ قبرهای مسطح است، بنابراین به همین دلیل آن را با آن اشتباه گرفتم. اما من خیلی زود متوجه شدم که دسی آرناز و جان وین زیر بلوار هالیوود دفن نشدهاند.»
مایکل کیتون میگوید که آشنایی آنها در «بیتل جویس» بلافاصله نه تنها شخصیت خاص برتون را نشان داد بلکه تاکیدی بر سازش آن دو با هم داشت. «انتقال این ایده آسان نبود، اما اشتیاق و پشتکار او واضح بود.». کیتون: «آن فرآیند خلاقانه، که دیدگاه تیم هدایتش میکرد، یکی از سرگرمکنندهترین و لذتبخشترین تجربیاتی بود که تا به حال داشتهام. او دنیا را به گونهای میبیند که توضیح آن سخت است، اما وقتی همه چیز در کنار هم قرار میگیرد، درخشان است.»
در حالی که آنها برای فیلم «بیتل جویس بیتل جویس» دوباره گرد هم آمدند، کیتون گفت که دیدگاه منحصر به فرد برتون به عنوان قصهگو چیزی است که او برای هالیوود به ارمغان آورده. او میگوید: «این به رسمیت شناختن دیدگاه هنری منحصربهفرد تیم و مشارکتهای او در صنعت است.»
او میگوید: «وقتی برتون من را بهعنوان بتمن انتخاب کرد، علیرغم تردیدهایی که دیگران داشتند، تعهدش به دیدگاهاش را نشان داد – این تنها نمونهای از صداقت او به عنوان یک هنرمند است. دریافت ستاره گواهی بر تأثیری است که او بر سینما داشته و خلاقیتی که او به سینما آورده است.»
زمانی که شروع به ساختن فیلم کردید، میدانستید که متعلق به این فضا نیستید؟
من زمان عجیبی در دیزنی بزرگ شدم، جایی که انیماتور خیلی بدی بودم، اما میتوانستم چیزهای مختلفی بکشم، و راهم را به روشی بسیار عجیب پیدا کردم. وقتی اولین فیلمم را ساختم، چند فیلم کوتاه ساخته بودم، اما چیزی نمیدانستم، بنابراین نمیدانستم چطور از چیزی بترسم.
زیبایی شناسی شما به عنوان یک فیلمساز چقدر به طور طبیعی خودش را نشان داد؟
همه چیز شخصی بود حتی چیزهایی که توسط من ساخته نشدند، همیشه چیزی شخصی در آن پیدا میکردم. این تنها دلیلی است که میتوانم هر کاری انجام دهم.
«بتمن» تغییر چشمگیری برای فیلمهای ابرقهرمانی بود. انگیزههای طبیعی شما در این زمینه چقدر تحت فشارهای استودیو به چالش کشیده شد؟
من خوش شانس بودم زیرا در آن زمان کلمه «فرانچایز» وجود نداشت. بنابراین «بتمن» در آن زمان کمی تجربی محسوب میشد… از تصور [یک فیلم ابرقهرمانی] منحرف شد. بنابراین شما آن نوع بازخورد استودیو را نشنیدید، و با حضور در انگلیس، حتی بیشتر حذف شد. ما واقعاً فقط باید روی فیلم تمرکز کنیم و به چیزهایی فکر نکنیم که بعدا قرار است پیش بیاید.
شما همیشه این توانایی شگفتانگیز برای ترکیب ایدهها را داشتید که به نظر خطرناک میرسید، اما در اجرای آنها هرگز احساس ناامنی نکردید.
میدانید هرگز احساس نکردم که از سرمایههای شرکتها یا استودیوها سوء استفاده میکنم. اما به نوعی ناب نیز به نظر میرسید، زیرا من واقعاً فیلمساز مناسبی نبودم، بنابراین فقط کارهایی را انجام دادم که احساس میکردم خودم هستم. به نظر میرسید که به همین دلیل مرا میخواستند. همیشه مبارزهای خندهدار بوده، در جایی که هم شما را میخواهند هم شما را نمیخواهند. اما در ابتدا، فکر نمیکنم، و هنوز هم تا حدودی، آنها واقعاً نمیدانند من چه کار میکنم، بنابراین نمیتوانند واقعاً در مورد آن اظهار نظر کنند.
«بازگشت بتمن» اولین فیلمی بود که در آن کاملاً از دخالت بودجه یا استودیو خلاص شدی. ویژگی های خاص آن چقدر بازتاب خلاقیت شما بود؟
برای من دومی بود. من واقعاً علاقهای به ساخت دنباله نداشتم، اما پنگوئن و زن گربهای را دوست داشتم، بنابراین از کل کار دوباره انرژی گرفتم. و این زمانی بود که ما کلمه فرنچایز را شنیدیم، «چیزهای سیاه از دهان پنگوئن بیرون میآید؟» اولین بار بود که باد سرد و از این جور چیزها به سرم زد.
اقتباس ساخته نشده شما از «سوپرمن» با بازی نیکلاس کیج به جایگاهی افسانهای رسیده است. چه درس هایی از آن پروژه ها را توانستهاید برای پروژههایی که واقعا ساختهاید به کار ببرید؟
همه چیز غافلگیر کننده است، زیرا همیشه این سفر به سبک «جیسون و آرگوناتها» هست که همه برای ساختن فیلم طی میکنند. من روی چند فیلم کار کردهام که بعد از سالها کار روی آنها اتفاق نیفتاد، و آنها تبدیل به تروما شدند. من فقط سعی میکنم روی چیزهایی تمرکز کنم که شدیداً در مورد آنها احساس دارم و از شر همه سر و صدای اطرافشان خلاص میشوم.
در زمانی که سام ریمی و دیگران دارند به این ژانر بازمیگردند ، آیا میتوان شما را متقاعد کرد که دوباره فیلم ابرقهرمانی بسازید؟
فعلاً میگویم نه. همانطور که گفتم، من از دیدگاههای مختلف به مسائل میپردازم، بنابراین هرگز به هیچ چیز نه نمیگویم. اما، در حال حاضر، این چیزی نیست که من به آن علاقهای داشته باشم.
در «اد وود» هماهنگی کاملی بین موضوع و فیلمساز احساس میشد. با وجود اینکه فیلم کمدی است، آیا آن را اولین فیلم جدی خود میدانید؟
ارتباط زیادی با این شخصیت، شور و شوقش به عنوان هنرمند احساس کردم، جایی که فکر میکنید دارید «جنگ ستارگان» میسازید، اما در حال ساختن «طرح ۹ از فضا» هستید – آن تیغ دو لبه شور و شوق در مقابل واقعیت. و رابطه او با بلا لوگوسی مرا به یاد حسی انداخت که با وینسنت پرایس داشتم. بنابراین عناصر زیادی در آن وجود داشت که احساس میشد – نه فقط زندگینامه. ارتباط عمیقی با آن داشتم.
اوایل کارتان گروهی قوی را پرورش دادید تا چندین بار با آنها کار کنید. شناسایی افرادی که با آنها رابطه خلاقانه مشترکی داشته باشید چقدر سخت بود؟
دوست دارم دوباره با مردم کار کنم و جنبههای مختلف خود را نشان دهم. و حتی افرادی که فقط یک بار با آنها کار کردهام، تجربیات بسیار خوبی داشتهاند، بنابراین بسیار خوشحالم. تنها کسی که میخواست مرا کتک بزند، جک پالانس در «بتمن» بود.
احساس میکنم او میخواست خیلیها را کتک بزند.
تازه کار بودم، میترسیدم، نمیدانستم چه کار کنم، بنابراین عصبی بودم. اما خوشبختانه نتیجه خوبی داشت.
«بازگشت بتمن»، «اد وود» و « مریخ حمله میکند!» همگی سنتهای هالیوود را تخریب میکنند. آیا این ایدهای بود که در آن زمان آگاهانه به آن فکر کردید؟
در واقع میتوان گفت بعد از «اد وود»، من اد وود شدم. در آن زمان جای عجیب و غریبی بودم – در مورد همه چیز. در آمریکا همه چیز بسیار متناقض بود. زمان عجیبی بود که تانکهایی را جلوی ساختمان کنگره پارک کرده بودیم. ما باید کارهایی را انجام دهیم که دیگر در فیلمسازی نمیتوانید انجام دهید. بنابراین برای من، این تجربه عالی بود. همانطور که گفتم، تبدیل شدن به اد وود چندان هم بد نیست.
به غیر از اد وود، زمانی که کار خود را شروع کردید، آیا افرادی در حاشیه صنعت سینما بودند که با آنها همذات پنداری کردید؟
خیلیها، اما ری هریهاوزن. از کودکی الهام بخش من بود. انیمیشن متفاوت و همیشه با کیفیتی بود. بنابراین من همیشه او را به عنوان یک هنرمند واقعی و کسی که الهام بخش بود میشناسم.
«ماهی بزرگ» بلوغی دوست داشتنی دارد. آیا سعی داشتید با آن فیلم کار بزرگی تجربه کنید؟
پدرم یک سال قبل از آن فوت کرده بود. رابطه نزدیکی با او نداشتم، اما واقعاً به شدت به من ضربه زد و کمی پس از آن اتفاق این داستان را خواندم. من به طور قطع میدانم که اگر آن را زودتر میخواندم ، فکر نمیکنم آن را میساختم. تجربیات زندگی متفاوتی را پشت سر میگذارید و بنابراین دانش بیشتری در مورد مسائل پیدا میکنید، و آنها میتوانند در انتخابهای هنری شما تعیینکننده باشند.
کی متوجه شدید که «برتونسک» سبکی است که مردم به دنبال آن بودند؟
وقتی این را گفتی، ذوق کردم. چون من واقعاً هرگز خودم اینطور نمیبینم. به همین دلیل است که مثل خون آشام هستم: هیچ آینهای در خانه ندارم. نه، شوخی کردم. (میخندد) من خودم را در این شرایط نمیبینم، اما فکر میکنم برای برخی افراد این تعریف و برای برخی دیگر تحقیر است. بنابراین بستگی به شخصی دارد که آن را میگوید و چرا میگوید.
چه تعارف باشد یا کوچک کردن، اگر استودیویی سراغ شما بیاید و بگوید: «ما آن جادوی برتون را میخواهیم»، آیا آن را بررسی میکنید؟
خوب، سنم بالاتر میرود، وقتی میگویند ما آن را میخواهیم، میگویم: « واقعا؟» چون من لحظههایی را گذراندهام که گفتند آن را میخواهند، اما واقعاً آن را نمیخواستند. و این ماجرای خندهداری است که در طول زندگی تجربه میکنید. اما اکنون من فقط روی کارهایی تمرکز میکنم که میخواهم انجام دهم و نسبت به آنها اشتیاق دارم.
دیزنی، جایی که شما به عنوان انیماتور شروع کردید، اغلب به خانهای برای پروژههای سینمایی در طول زندگی حرفهای شما تبدیل شده است. جایی خواندم که شما فکر نمیکنید که بتوانید دوباره با دیزنی کار کنید.
من در دیزنی بالا و پایین داشتهام. اولین باری که به عنوان انیماتور و طراح آنجا بودم، حتی در آن مقطع شاید سه دوره متفاوت را پشت سر گذاشت. هر دوره با مسائل خاص خود وارد میشد، بنابراین تقریباً مانند این است که هر بار با یک استودیو متفاوت سروکار دارید. اما یادم میآید که من میزی داشتم که از پشت آن به بیرون پنجره نگاه میکردم: میتوانستم بیمارستانی را ببینم که در آن متولد شدم و سپس میتوانستم گورستانی را ببینم که پدر و مادرم در آن دفن شده بودند. شبیه مثلث برمودای عجیب و غریبی بود که خیلی وقت پیش شروع شد. و سپس تمام فراز و نشیبهای من با آن – کشیدن دندان عقلم و خونریزی در راهروهای دیزنی و کشیدن روباههای بدشکل در تمام فیلمهای مختلفی که با آنها کار کردهام. الان فقط احساس میکنم نوجوانی هستم که زمان ترک خانهاش فرا رسیده.
این تصور در مورد دیزنی چقدر نشان دهنده دیدگاه شما نسبت به صنعت بزرگتر است؟
دهه ۸۰، ساختمان انیمیشنی بودکه برای همه هنرمندان طراحی شده بود. سال ۱۹۸۶، من آخرین هنرمندی بودم که در آنجا حضور داشتم، زیرا همه هنرمندان را بیرون انداختند و در انباری در گلندیل جا دادند. من این انتقال چیزها را خیلی وقت پیش دیدم. آن را دوست ندارم اما همین است که هست.
تجربهتان از بازدید مجدد دنیای «بیتل جویس» چگونه بود؟
مثل «ماهی بزرگ» نیست، اما فکر نمیکنم میتوانستم این کار را زودتر انجام دهم، چون ایدهای برای ساخت دنباله نداشتم. اما بررسی مجدد آن خوب بود، زیرا لیدیا شخصیتی بود که من همیشه به شدت دوستش داشتم. ۳۵ سال بعد چه اتفاقی برای مردم میافتد؟ کجا میروند؟ و برای خانواده دیتز چه اتفاقی افتاد؟ وقتی از یک نوجوان باحال به یک بزرگسال تبدیل میشوید، چه سفری را طی میکنید؟ و بعد با همه این افرادی که دوست دارم با آنها کار کنم – مایکل کیتون و کاترین اوهارا و وینونا رایدر – خیلی عجیب اما زیبا بود. و با بازیگران جدید اما حس جدیدی داشت. و دیگر نسخه اصلی را تماشا نکردم، بیشتر به این دلیل که هرگز نمیدانستم که چرا موفق بود.
پنج سال بین «دامبو» و «بیتل جویس بیتل جویس» شاید طولانیترین فاصله ای باشد که بین ساختن فیلم سپری کردهاید.
زمان کووید تغییری رخ داد ، همه چیز داشت عوض میشد. و بنابراین، به جای اینکه درگیر این موضوع شوم، فقط روی احساسات خودم کار کردم. سپس «ونزدی» پیش آمد. این من را دوباره به ساختن وصل کرد. ما به رومانی رفتیم و احساس میکردیم که کمپ بهداشتی خلاقانه است. خیلی خوب پیش رفت.
آن سریال چقدر خلاقیت شما را زنده کرد؟ چقدر مشتاق به ادامه کار هستید؟
راستش را بخواهید، بعد از «دامبو»، واقعاً نمیدانستم. فکر کردم که واقعاً میتواند همین باشد. میتوانستم بازنشسته شوم یا بشوم… خوب، دیگر انیماتور نمیشدم، تمام شد. (میخندد) اما این به من انرژی دوباره داد. اغلب اوقات، وقتی وارد هالیوود میشوید، سعی میکنید نسبت به کاری که انجام میدهید در قبال بودجه و هر چیز دیگری مسئول باشید، اما گاهی اوقات ممکن است کمی خودتان را گم کنید. این احساس را برای من تقویت کرد که مهم است کاری را که میخواهم انجام دهم، زیرا در این صورت همه سود میبرند.
آیا مردم در خانه شما میآیند؟
من جایی دور هستم که هیچکس در آن اطراف نیست، بنابراین هیچکس در خانهام را نمیزند. اما من قبلاً به اندازه کافی از این موضوع عبور کردهام. یادم میآید که به «بتمن» تا زمانی که «بیتل جویس» بیرون آمد، چراغ سبز نشان داده نشد. بنابراین، همانطور که میگویند «ما دوستان داریم»، بعداً خواهید دید که چقدر شما را واقعا دوست دارند.
ورایتی / ۲۲ آگوست
لینک کوتاه
مطالب مرتبط
- تجلیل جانی دپ در جشنواره فیلم رم/ رد شدن را دوست دارم!
- درباره فیلم تازه تیم برتون/ بازگشت بیتل جوس از دنیای مردگان + ویدیو
- با بازی مایکل کیتون؛ فیلم ترسناک تیم برتون ونیز ۲۰۲۴ را افتتاح میکند
- تیم برتون هوش مصنوعی را تهدید خواند/ انسانیت را میگیرد
- فیلم دوم «چاقوها بیرون» سومین فیلم پرمخاطب نتفلیکس شد
- تیم برتون از جشنواره لومیر جایزه گرفت/ عشق به هیولاها و آفرینش
- کاترین زتا جونز در سریال تیم برتون بازی میکند
- تجلیل از تارانتینو و تیم برتون در جشنواره فیلم رم/ گرامیداشت یاد آرتور پن
- «عروس مردگان» روی صحنه میرود؛ دانشجویان هنر در ویآیپی
- گزارش فروش هفتگی سینمای جهان/ انیمیشن «دامبو» ۲۰۰ میلیون دلاری شد
- برخورد سرد منتقدان با انیمیشن «دامبو» تیم برتون
- اسکار ایتالیایی برای خالق «ادوارد دست قیچی»
- انتظار افتتاحیه پررونق برای فیلم جدید تیم برتون/ «دامبو» به پرواز درمیآید؟
- تیم برتون فیل ها را به پرواز درآورد
- ویل اسمیت در فیلم جدید تیم برتون
پربازدیدترین ها
- وقتی زن تبدیل به «ناموس» میشود/ نگاهی به فیلم «خورشید آن ماه»
- چهره تلخ عشق یک سویه/ نگاهی به فیلم «در دنیای تو ساعت چند است؟»
- اختصاص سینماسینما/ سه فیلم ایرانی در جشنواره فیلمهای برتر سال ۲۰۲۴ مجله تله راما
- گفتوگو با محمد مقدم درباره سینمای مستند/ فیلم مستند، جهانی است ساختگی؟
- تاریخچه سریالهای ماه رمضان از ابتدا تاکنون/ در دهه هشتاد ۴۰ سریال روی آنتن رفت
آخرین ها
- انتخاب هیات رییسه جدید انجمن تهیهکنندگان مستقل سینما
- رقابت ۲۸۵ فیلم در ۳ بخش انیمیشن، مستند و بینالمللی اسکار نود و هفتم
- حضورهای بین المللی فیلم کوتاه تامینا
- گلدن گلوب اعلام کرد؛ وایولا دیویس جایزه سیسیل بی دمیل ۲۰۲۵ را میگیرد
- درباره «قهوه پدری»؛ قهوه بیمزه پدری
- «کارون – اهواز» در راه مصر
- اختتامیه جشنواره «دیدار» ۱۷ دی برگزار خواهد شد
- اختصاص سینماسینما/ سه فیلم ایرانی در جشنواره فیلمهای برتر سال ۲۰۲۴ مجله تله راما
- ترجمه اختصاصی سینماسینما/ «مجمع کاردینالها»؛ موفقیت غیرمنتظره در گیشه و جذب مخاطبان مسنتر
- مدیر شبکه نسیم توضیح داد؛ مهران مدیری، جنابخان، فرزاد حسنی و چند برنامه دیگر
- تاکید بر سمزدایی از سینما و جشنواره فجر/ علیرضا شجاع نوری: ادغام جشنوارهی ملی و جهانی فجر سیاسیکاری بود
- ترجمه اختصاصی سینماسینما/ جادوی «شرور»؛ داستانی از دوستی، تفاوتها و مبارزه با تبعیض
- برای پخش در سال ۲۰۲۵؛ پسر شاهرخ خان برای نتفلیکس سریال میسازد
- ترجمه اختصاصی سینماسینما/ «گلادیاتور ۲»؛ بازگشتی باشکوه به کُلُسیوم و سنت حماسههای سینمایی
- اعلام نامزدهای چهلمین دوره جوایز انجمن بینالمللی مستند/ محصول مشترک ایران و انگلیس در شاخه بهترین مستند کوتاه
- اصغر افضلی و انیمیشن «رابینهود» در تازهترین قسمت «صداهای ابریشمی»
- جایزه جشنواره آمریکایی به پگاه آهنگرانی رسید
- چهل و سومین جشنواره فیلم فجر؛ از فرصت ثبت نام فیلمها تا داوری عوامل بخش نگاه نو
- نمایش بچه / گزارش تصویری
- اهمیت «باغ کیانوش» در سینمای کمدی زدهی این روزها
- برای بازی در فیلم «ماریا»؛ نخل صحرای پالم اسپرینگز به آنجلینا جولی اهدا میشود
- اکران فیلم علی زرنگار از اواخر آذر؛ «علت مرگ: نامعلوم» رفع توقیف شد
- مانور آمادگی همراه اول برای رویارویی با بحران؛ تمرینی برای پایداری ارتباطات
- بررسی هزینه و درآمد تولیدات ۳ سال اخیر؛ حساب کتاب فارابی جور است؟
- در اولین روزهای اکران بینالمللی؛ «گلادیاتور۲»، ۸۷ میلیون دلار فروخت
- اعضای شورای سیاستگذاری جشنواره فیلم فجر معرفی شدند
- نامزدی ۲ جایزه آمریکایی برای «دوربین فرانسوی»
- «شهر خاموش» بهترین فیلم جشنواره نوستالژیا شد
- فروغ قجابگلی بهترین بازیگر جشنواره ریچموند شد
- «تگزاس ۳»؛ کمدی از نفس افتاده یا موفقیت تکراری؟