محمد تاجیک : الماس۳۳ نخستین فیلم کارنامه داریوش مهرجویی است .
به گزارش سینماسینما ، داریوش مهرجویی در مراسم بزرگداشت خود در فرهنگستان هنر در سال ۹۲ در باره ساخت فیلم الماس ۳۳ گفته است : من از فیلم های تجاری و مبتذل متنفر بودم و تحصیل کردم تا فیلم هایی که در ایران ساخته می شود متفاوت از فیلم های آن زمان باشد. اما وقتی دو، سه سناریو به دیگر تهیه کنندگان دادم: آنها رد کردند و گفتند این سناریوها چیست؟! اینها پولساز نیستند و هیچ مرکزی هم نبود که بخواهد از فیلم ها پشتیبانی و حمایت کند. فکر کردم اول فیلمی تجاری بسازم به این دلیل وقتی فیلمنامه الماس ۳۳ به دستم رسید روی آن تغییراتی دادم و سعی کردم آن را با دید طنز بسازم و این فیلم را مثل کارتون ساختم. دلیل جذابیت فیلم هم این بود که برایم مثل یک تئاتر «ابزورد» بود و هر کدام از شخصیت ها فانتزی خاص خود را داشت. مانی حقیقی اعتقاد دارد که الماس ۳۳ از فیلم های خوب من هست و قصد دارم نسخه جدید این فیلم را بسازم؛ البته این فیلم فروش خوبی هم داشت.
ساخت الماس ۳۳ در دوران گنح قارون
مهرجویی در گفت وگوی دیگری با مهرداد حجتی درباره فیلم الماس ۳۳ گفته :فیلمنامههای متعددی نظیر «گاو» داشتم که به هر تهیهکنندهای ارایه میکردم رد میشد. آن زمان، دوران «گنج قارون» بود. فیلمهایی که در آن خواندن و رقصیدن رواج داشت. در چنین شرایطی تلاش برای ساخت یک فیلم متفاوت خیلی عجیب به نظر میرسید اما با این حال من در تلاش بودم که روزی «رضا فاضلی» به من پیشنهاد ساخت یک فیلم داد. او یک فیلمنامه در دست داشت. قرار بود من آن را کارگردانی کنم. شاید هم این فرصتی بود که بتوانم با نخستین اثرم، خودم را در سینمای ایران تثبیت کنم. چون هنوز کسی اثری از من روی پرده سینما ندیده بود و این اولین فرصت بود. میشد با این اثر تواناییهایم را بروز دهم.فیلمنامه «الماس ۳۳» سه تهیهکننده داشت. قرار شد روی فیلمنامه کار کنیم، پذیرفتم و تصمیم گرفتم طنز «ابسورد» به آن اضافه کنم. طنزی که میتوانست لحن فیلم را دلنشین کند. ماجرای فیلم، داستان یک راننده تاکسی بود که در ایستگاه فرودگاه با یک دختر خارجی روبهرو میشود. بلافاصله درام شکل میگیرد. تعقیب و گریز دو گروه در فیلم «کشمکش» بر سر یک میکروفیلم و صحنههایی پر از حادثه که فیلم را پرکشش و جذاب میکرد برای نقش آن دختر خارجی، من از دوست دختری که در آمریکا داشتم دعوت کردم که به ایران بیاید تا این نقش را بازی کند و خانم «نانسی کواک» به ایران آمد. با همه حرفهایی که پیش از تولید به من گفته شد این تصور را داشتم که فیلم به شکل حرفهای تولید خواهد شد و من هیچ مشکلی ضمن کار نخواهم داشت اما در زمان فیلمبرداری رفتهرفته کمبودها بروز کرد و من بیآنکه حتی یک دستیار داشته باشم کار را با همه کمبودهایش به پایان رساندم. مصطفی عالمیان نمیدانم چرا اصرار داشت فیلم برای پرده عریض فیلمبرداری شود. سینما اسکوپ و رنگی. آن موقع در ایران فیلم رنگی ساخته نمیشد. او اصرار داشت فیلم رنگی باشد. او پروژه را خیلی شاخ و برگ داد.البته پیش از اینکه پروژه «الماس ۳۳» را شروع کنم از من خواستند تا یک فیلم پنجدقیقهای ۳۵ میلیمتری برایشان بسازم تا آنها تواناییهای مرا ببینند. گفتم من پیش از این هرگز فیلم نساخته بودم و نمونهای در دست نداشتم تا آنها آن را ببینند. به اتفاق مصطفی عالمیان یک فیلم پنجدقیقهای پر از تعقیب و گریز و هیجان در قطع ۳۵ و سیاه و سفید ساختم که برق از چشمهایشان پرید. خیلی خوششان آمد. معلوم شد اینکاره هستم. حتی یک قطعه دراماتیک هم در فیلم آورده بودم که میتوانست وجه دیگر تواناییام را به آنها نشان دهد.
مدام کابوس می دیدم که مبادا صحنه ای از فیلمبرداری را خراب کنم
در آن روزهایی که «الماس ۳۳» را فیلمبرداری میکردیم مدام شبها کابوس میدیدم که مبادا صحنهای را که فیلمبرداری کردهایم خراب از آب درآید. نکند به جای کلوزآپ، صحنه را وایدانگل گرفته باشم؟ یا به جای وایدانگل به اشتباه فیلمبردار لنز دیگری گذاشته باشد و کار خراب شده باشد. با این کابوسهای شب و روزها را سر کردم تا بالاخره نتیجه کار را دیدم. بسیار بیشتر از آنچه تصورش را میکردم کار راضیکننده از آب درآمده بود.
وقتی سروکله یک پخش کننده هندی پیدا می شود
من خودم راضی نبودم. چون در میانه کار سروکله یک پخشکننده هندی پیدا شد و نظر تهیهکنندگان تغییر کرد و اصرار کردند زمان فیلم طولانی شود. من مخالف بودم نمیتوانستم با این نظر کنار بیایم. اما فشار روی من زیاد بود. صحنههای تعقیب و گریز و زدوخوردها را مایل بودند اضافه کنند. از نظر آنها، این صحنهها برای تماشاگر جذابیت داشت و بالاخره هم حرف، حرف آنها شد و زمان فیلم طولانی شد. پخشکننده هندی اصرار داشت فیلم از ۹۰دقیقه به ۱۵۰دقیقه برسد، یعنی دو ساعتونیم، هر چند که در نهایت با همه اضافه کردنها، فیلم دو ساعت و ۱۰ دقیقه بیشتر نشد و به دو ساعتونیم نرسید. استدلالش این بود که برای نمایش در خارج از کشور فیلم طولانیتر باشد بهتر است. او گفت: برای نمایش در داخل کشور میتوانید نسخهای ۹۰ دقیقهای مونتاژ کنید.وقتی فیلم کاملا آماده شد من تقاضا کردم اجازه دهند نسخهای ۹۰ دقیقهای از فیلم برای اکران آماده کنم. خیلی مصمم بودم تا آمدم دست به فیلم بزنم گفتند اصلا لازم نیست همینطور فیلم خیلی خوب است. احتیاجی به اصلاح ندارد. اصلا به آن دست نزنید. بعد هم فیلم را به همان شکل اکران کردند.در میانه کار سروکله یک پخشکننده هندی پیدا شد و نظر تهیهکنندگان تغییر کرد و اصرار کردند زمان فیلم طولانی شود. من مخالف بودم اما فشار روی من زیاد بود. صحنههای تعقیب و گریز و زدوخوردها را مایل بودند اضافه کنند. از نظر آنها، این صحنهها برای تماشاگر جذابیت داشت و بالاخره هم حرف، حرف آنها شد و زمان فیلم طولانی شد. هر چند که در نهایت با همه اضافه کردنها، فیلم دو ساعت و ۱۰ دقیقه بیشتر نشد.
الماس ۳۳تقلید کمیکی از «جیمز باند» بود
مهرجویی در گفت وگوی دیگری با ژان میشل فرودون می گوید : ایده ام این بود که با آن فیلم تجاری (الماس ۳۳)آهسته آهسته جایگاه محکمی در سینما پیدا کنم. آن فیلم تقلید کمیکی از «جیمز باند» بود و سعی کردم از آن کاریکاتوری آبزورد بسازم. از این گذشته آن فیلم به من کمک می کرد تمرین کنم، چون قبل از آن مطلقا فیلمی نساخته بودم. حتی یک فیلم کوتاه هم نساخته بودم. برای آن فیلم عوامل عریض و طویلی با یک هنرپیشه زن آمریکایی و البته صدها نفر سیاهی لشکر داشتم. به هر حال از برخی جهات آن فیلم سوء برداشت بود. هرچند جنبه های سرگرم کننده هم داشت. آن فیلم، سینمایی نبود که من می خواستم.
لینک کوتاه
مطالب مرتبط
- نمایش «بانو»ی داریوش مهرجویی در بنیاد حریری
- اکران نسخه مرمت شده یکی از فیلمهای مهم داریوش مهرجویی
- «لیلا» در آینه مکتب نقد عمیقگرا
- یادداشتی بر کتاب «سینماگر متفکر: گفتوگو با داریوش مهرجویی»/ فراتر از تصویر؛ از جهان فلسفه تا زبان سینما
- محسن امیریوسفی: روزی در این مملکت دادگاه رسیدگی به جنایات فرهنگی تشکیل میشود
- به یاد دو استاد موج نو سینمای ایران؛ آرامش در درود بیکران
- از خانه تا شهر؛ تداوم فلسفهی زیستن در سینمای مهرجویی
- اولیای دم مرحوم مهرجویی و محمدیفر از حکم قصاص گذشت کردند
- نمایش آثار مهرجویی، بیضایی و فرهادی در جشنواره مطرح ایتالیایی
- همصدایی چهرههای مهم فرهنگی و اجتماعی با فرزندان مهرجویی
- واکنش مونا مهرجویی به حکم پرونده قتل والدینش؛ ما درخواست اعدام نداریم
- رییس کل دادگستری استان البرز اعلام کرد: تایید حکم قصاص برای قاتل مهرجویی و محمدیفر
- درنگی بر خارج از متنِ «هامون»/ مهم است این چیزها را بدانیم؟
- وکیل مادر وحیده محمدیفر: پرونده قتل مهرجویی و محمدیفر بسته نشده/ حکم صادره قطعی نیست
- دیوان عالی کشور تایید کرد؛ حکم قصاص و زندان عاملان قتلِ داریوش مهرجویی و وحیده محمدیفر
نظر شما
پربازدیدترین ها
آخرین ها
- در اندوه فقدان چهره شاخص موج نو سینمای ایران؛ بازتاب جهانی درگذشت بهرام بیضایی
- با موافقت شورای پروانه فیلمسازی؛ پروانه ساخت سینمایی برای ۷ فیلمنامه صادر شد
- در پاسداشت استاد بیبدیل هنرهای نمایشی ایران/ بیضایی، تاریخ و علامت تعجب
- در سوک سیاوش که از شاهنامه رفت
- یادبود بهرام بیضایی؛ ایرانی بودن بار بزرگی است بر دوش ما
- بریژیت باردو درگذشت
- برای رفتن غریبانه شیرین یزدانبخش؛ وصیتی به مثابه گلایه
- «کفایت مذاکرات» و خندههایی که از دل موقعیت میآیند
- «پرهیجان: نبرد برای اوبر»؛ چطور میتوانیم آرزوی شکستِ نجاتبخشمان را داشته باشیم؟
- درباره بازیگران زن مولف سینمای ایران/ ترانه علیدوستی؛ آخرین بازیگر زن مولف
- درباره اهمیت خواندن فیلمنامه اشغال بیضایی پس از جنگ ۱۲ روزه /بیگانه آزادی نمی آورد
- بهرام بیضایی درگذشت
- «موبهمو»؛ خط به خط، نفس به نفس، چهره به چهره
- در بیست و چهارمین دوره جشنواره؛ ۱۴ اثر از سینماگران ایرانی در داکا نمایش داده میشود
- از ۱۰ دیماه؛ «مرد خاموش» به سینماها میآید
- «بامداد خمار»؛ در منزلت فرودستی
- در ستایش سینمای بیچیز؛ همه چیز داشتن در عین بی چیزی
- آیین پایانی یازدهمین دوره انتخاب آثار برتر ادبیات نمایشی / گزارش تصویری
- شیرین یزدانبخش درگذشت
- افسانهای در حبس؛ سرنوشت «چریکه تارا»
- اقتباس بهمثابه ابزار فهم جامعه/ از روایت تراژیک تا روایت عاشقانه
- «دیدار بلوط»؛ بازگشتی به شکوه یک خاطره
- اشغال بهرام بیضایی وزمانه پس از جنگ ۱۲ روزه/به بهانه ۵ دی سالروز تولد بهرام بیضایی
- «سامی»؛ روایتی انسانی از جنگ بیپایان
- سینمای مستقل ایران را به رسمیت بشناسید
- گیشه سینما در دست کمدیها/ دو فیلم جدید اکران شدند
- اعلام بودجه فرهنگ و هنر در سال ۱۴۰۵
- مصوبهای برای حذف وزارت فرهنگ؛ مصوبه «سیاستهای صوت و تصویر فراگیر»؛ تعارض با جمهوریت
- «بابا پیکاسو»؛ در چنبره عواطف، حرمان و جداافتادگی
- «شمعی در باد»؛ جسورانهترین فیلم نیمه اول دهه هشتاد





