«میخواستم بروم و دستهای کشیده و لاغر او را ببوسم و ای کاش این کار را کرده بودم، ای کاش دستهای محمدی او را بوسیده بودم، تا لبهایم بوی گل محمدی بگیرد.»
به گزارش سینماسینما٬ این جمله شاید یکی از آرزوها و حسرتهای دستنیافتنی یکی از فیلمبرداران باسابقه سینمای ایران باشد که آخرین سکانسی را که زندهیاد علی حاتمی به عنوان کارگردان در صحنه حضور داشت، فیلمبرداری کرده است.
تورج منصوری فیلمبردار فیلم ناتمام «جهان پهلوان تختی» به کارگردانی علی حاتمی بود که آخرین روزی را که این کارگردان سینما سر صحنه حضور داشت با یادداشتی خاطرهانگیز ثبت کرده است.
او به مناسبت سالروز تولد علی حاتمی (۲۳ مردادماه) در گفتو گویی با ایسنا،یادآور شد: اواخر آبان سال ۷۵ بود که آقای حاتمی برای آخرین بار سر صحنه حاضر شد و بخشی از کار (فیلم جهان پهلوان تختی) را فیلمبرداری کرد، اما پس از آن روز دیگر سر صحنه برنگشت و مدتی بعد درگذشت. من همان روز فوت ایشان، برای اینکه آخرین روز کارگردانیشان را فراموش نکنم، جزئیات آن را نوشتم و در تمام این سالها حتی دستنوشتهام را پاکنویس نکردم تا به همان شکل باقی بماند.
منصوری این یادداشت را پس از گذشت بیش از ۲۰ سال با عنوان «آخرین روز ـ آخرین صحنه» در اختیار ایسنا قرار داده است:
«مردِ مصاف در همه جا یافت میشود/ در هیچ عرصه مرد تحمل ندیدهام
از ماشین که پیاده شدم کمر راست کردم تا خستگی راه از تن بشویم. بر بلندای درختهای پراکندهی شهرک، کلاغها با غار غارِ خود پاییز را اخطار میکردند. آرام آرام از پارکینگ به خیابان «لالهزار» وارد شدم، صد قدمی جلوتر درست کنار «بلور فروشی» حبیباللهخان بلور به خیابان «خانیآباد» پیچیدم. دست راست درِ اول وارد حیاط خانه «ماما نَدیم»» شدم. سقف حیاط را با برزنتهای کدر پوشانده بودیم. بیرون، تازه ساعت هشت صبح بود اما حیاط خانهی «ماما ندیم» شبِ تاریک! با بچههای گروه مشغول ترمیم نور شدیم. فرهاد جان، اون نورسنج رو لطفا بده. رضا، برو بالا اون چراغ دو هزار رو تنظیم کن. یکونه دهم خوبه، برو سراغ سافت لایت. مهران شِیدر بالای اون دو تا هشتصد خم شده، اسماعیل اون رفلکتور رو ببر بالاتر…. گرم کار بودیم، تا کسی بیرون در ایستاد حدود نه و نیم بود. راننده از خانهی حاتمی دکوپاژها را آورده بود.
منشی صحنه بلافاصله شروع به پاکنویس آنها کرد. دقایقی بعد آن را به من داد تا در جریان پلانهای امروز قرار بگیرم و قبل از آمدن کارگردان اصلاحات لازم را روی نور انجام دهم.
پلان اول مدیوم شات، رو به در حیاط، برف میبارد و…… پلان دوم لانگ شات،……….. پلان سوم و چهارم و پنجم و…………..
زیر یکی از پلانها دیالوگ بود. خواندم،
پدر: دستی که کار کرده ارزش بوسیدن داره بوسه با لبهای محمدی، لبهای محمدی.
دو سه بار آن را خواندم، از خودم سئوال کردم یعنی چه؟ این چطور دیالوگی است؟! نه حسی دارد و نه حالی، از حاتمی بعید است! خدایا یعنی آنقدر حال او بد است که هذیان حتی به نوشتههایش نیز سرایت کرده؟ سرم را به کار گرم کردم تا این سئوال دردناک در درونم به فراموشی رود و برای دو ساعتی رفت.
خب بچهها چراغها را خاموش کنید. ممنون همه استراحت میکنیم تا آقای حاتمی بیاید. صحنه در خاموشی فرو رفت، همه برای خوردن چای رفتند و من در همان تاریکی تنها روی سکوی حیاط نشستم. فکری آزارم میداد، نفهمیدم چقدر گذشت. حدود ظهر بود که از همهمهی بیرون پی بردم حاتمی آمده. این معمول بود هر روز ما از هشت، هشت و نیم کار میکردیم و حدود ظهر، یازدهونیم ـ دوازده آقای حاتمی را که توان ایستادن نداشت میآوردند، کار فیلمبرداری شروع میشد و گاه تا ساعت هفت شب ادامه مییافت. تن بیمار حاتمی در ساعات کار به شکل معجزه آسایی خوب میشد. ساعات کار جزو ساعات بیماری او محسوب نمیشد. چند نفری قبل و بلافاصله آقای حاتمی وارد حیاط شدند، با اندام خمیده و لاغری که با تکیه به عصا توان راه رفت مییافت. به پیشبازش رفتم و صورت او را بوسیدم. بوی گل میداد، هر روز همین بو را میداد، تا کنار صندلی با او آمدم. به سختی روی صندلی نشست و عصا را تکیهگاه پیشانیش کرد. برایش آب آوردند، دو سه جرعه نوشید کم کم از عصا جدا شد و یک وری به دسته صندلی تکیه داد. هر روز همینطور بود. ۱۰ دقیقهای زمان لازم داشت تا پس از نشستن نفسش جا بیاید.
درد، قامت او را تا کرده بود ولی تحمل میکرد. چه تحملی خدایا. میرفخرایی کنار او نشسته بود. حاتمی پرسید: مجید جان همه چیز حاضر است؟ و مجید جواب داد بله. رو کرد به من گفت: تورج جان دکوپاژ رو دیدی؟ گفتم: بله آقا. آقا صدایش میکردم، همیشه آقا صدایش میکردم، مگر میشد طور دیگری صدایش کرد، آقا بود. چراغها یکییکی روشن شد. کلاکت نوشته شد و جلوی دوربین آمد.
شب بود، شبی سرد. پدرِ علی پشت به حیاط رو به دوربین با زیرپیراهن پنبهای آستین بلند و شلوار تیره مشغول خوردن برف شد. برف باریدن گرفت.
حیاط تاریک با نور دو چراغ بادی (فانوسی) روشن شده بود. برف بود که میبارید. صدای در حیاط آمد. مادر علی از اتاق گوشهی حیاط خارج شد. چادر نماز به سر داشت، یکراست به سوی در حیاط رفت. در را گشود، تختی نوجوان پشت در بود، در دستش چند نان سنگک، مادر نانها را گرفت و زیر چادر از برف پنهان کرد. تختی همان جا ایستاد به پدر نگاه کرد. مادر وارد اتاق شد و با پتویی بیرون آمد. تختی خود را به او رسانید و پتو را از مادر گرفت. میدانست چه باید بکند، به سراغ پدر آمد و پتو را روی شانه او انداخت. پدر در آستانهی جنون به سر میبرد. جنونی که داشت گسترش مییافت تا او را از پای درآورد. دست تختی را گرفت تختی خم شد و دست چپ او را بوسید.
پدر گفت: دستی که کار کرده ارزش بوسیدن دارد، بوسه با لبهای محمدی، لبهای محمدی.
وقتی چشم از ویزُر دوربین برداشتم میگریستم و به زحمت توانستم اشکم را از دید بقیه پنهان کنم، به دور و بر نگاه کردم دیدم همه حالشان خراب است. جملهی بیروحی که صبح در ورقهای کاغذ خوانده بودم چطور میتوانست تا این حد روح پیدا کند. آقا پرسید: تورج جان چطور بود؟ در حالی که بغضم را فرو میخوردم گفتم: بینظیر.
میخواستم بروم و دستهای کشیده و لاغر او را ببوسم و ای کاش این کار را کرده بودم، ای کاش دستهای محمدی او را بوسیده بودم، تا لبهایم بوی گل محمدی بگیرد.
ای کاش.»
منبع: ایسنا
لینک کوتاه
مطالب مرتبط
- سینمای ملی ایران را تعریف کنید و شکل آن را بکشید
- ۱۹ هنرمند زن بر اساس جمله علی حاتمی ایران را تصویر کردند
- داستان ۴۷۱۱ و فیلم «مادر» زنده یاد علی حاتمی
- یکی از یادگاریهای علی حاتمی در موزه سینما/ دفترچه دیالوگهای «حاجی واشنگتن» + عکس
- حسن فتحی ، علی حاتمی و تحریف تاریخ
- گرامیداشت یاد علی حاتمی در برنامه سینماتک خانه هنرمندان/ نعمتالله: پا جای پای سنتهای فیلمسازی علی حاتمی گذاشتهایم که پیش میرویم
- مصطفی جلالی فخر : فیلم های علی حاتمی می تواند باعث جذب گردشگر به ایران شود
- علی حاتمی و ایرانِ آرمانی
- علی حاتمی اعتقاد داشت جلال مقدم،اکبر عبدی و فرامرز صدیقی صداهای قابل توجهی ندارند
- علی حاتمی از کسی تقلید نکرد
- معیریان در آستانه روز ملی سینما با موزه سینما مطرح کرد/ حاتمی میگفت عبدالله اسکندری و جلالالدین معیریان شمس و مولانا هستند
- خانه ایرانی، خانواده ایرانی، مادر ایرانی در «مادر» علی حاتمی
- انتشار گفتگویی منتشرنشده از محمدعلی کشاورز/ هر فیلمی که بازی میکنم خودم را محاکمه میکنم که آیا کاری که کردم درست بوده
- حسین ملکی درگذشت
- فاطمه معتمدآریا از حضورش در سینما گفت/ نقش دختر لر برایم هدیه الهی بود/ بازی نکردن در «مادر» تنها افسوسی است که دارم
نظر شما
پربازدیدترین ها
آخرین ها
- آنونس رسمی عاشقانه «عزیز» رونمایی شد
- با نظرسنجی از ۱۷۷ منتقد فیلم؛ نشریه ایندی وایر برترینهای سال ۲۰۲۴ سینما را معرفی کرد
- احمد رسولزاده و «بنهور» در بیست و هفتمین قسمت «صداهای ابریشمی»
- درباره «بی همه چیز»؛ درامی پیچیده با شخصیتهایی چندلایه
- نگاهی به فیلم «هفتاد سی»/ در بستر واقعیت
- موقعیت فیلمهای ایران و سینماگران فراملی در فرانسه
- قهوه دمنکشیده/چرا سریال مهران مدیری نتوانست انتظارات را برآورده سازد؟
- سرقتهای سریالی ۳زن به سبک «تسویه حساب»
- با اعلام آکادمی داوری؛ نامزدهای اولیه اسکار معرفی شدند/ یک انیمیشن ایرانی در میان آثار
- انیمیشنی درباره لیونل مسی؛ پخش «مسی و غولها» از تلویزیون دیزنی
- کدام شبکههای تلویزیونی ادغام یا منحل میشوند؟
- جشنوارۀ ملی تئاتر اقتباس افتتاح شد/ امید به حضور در خانوادۀ جهانی تئاتر با شناسنامه خاص خود
- فوت بازیگر سرشناس اسپانیایی؛ ماریسا پاردس درگذشت
- معرفی هیأت انتخاب بخش سینمای ایران در جشنواره چهل و سوم فیلم فجر
- معرفی داوران بخش مسابقه تبلیغات سینمای ایران در فجر۴۳
- «کیک محبوب من»، رابطهای رویایی اما تراژیک
- لغو نمایش فیلم “آخرین تانگو در پاریس”
- اسطوره موسیقی هند و یکی از برجستهترین نوازندگان طبلا در جهان درگذشت
- بررسی «ازازیل» و «انجمن اشباح» در شورای صدور مجوز ساترا
- «عزیز» از چهارشنبه اکران میشود/ رونمایی از پوستر فیلم
- مرور آثار سینمایی، تئاتری و مستند «اینگمار برگمان» در سینماتک خانه هنرمندان ایران
- از ۵ دی ماه؛ «علت مرگ: نامعلوم» روی پرده سینما میرود
- بازگشت ژان کلود ون دام با کمدی اکشن/ «باغبان»، ژانویه، انحصاری در فرانسه اکران میشود
- ترجمه اختصاصی سینماسینما/ نیکول کیدمن: در سال ۲۰۰۸ بازیگری را رها کردم/ فکر میکردم کارم تقریباً تمام شده است
- انتقاد روزنامه جام جم از تمسخر نام مریم و مسیحیت در فیلم صبحانه با زرافه ها
- بر اساس اعلام سامانه نمایش آنلاین نتفلیکس؛ کمک ۵۲ میلیون دلاری «صد سال تنهایی» به کلمبیا
- معرفی برگزیدگان جشنواره سینماحقیقت هجدهم/ وزیر ارشاد: ما مسئولان خودنظامپنداری را کنار بگذاریم
- نگاهی به جذابیت های ماندگار «ریوبراوو» وسترن با طعم شکلات
- به هر داستانی نباید اطمینان کرد
- وزیر ارشاد : بعضی مسئولان خودنظام پنداری را کنار بگذارند