تاریخ انتشار:1397/11/15 - 15:28 تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 105567

سینماسینما، شادی حاجی مشهدی:

هنوز هم فکر می کنم میرکریمی را باید با فیلم های “زیر نور ماه ” و “خیلی دور خیلی نزدیک” در خاطره سینمایی ام حک کنم و اگر “قصرشیرین” را به عنوان آخرین کار میرکریمی با توانمندی و هوشی که از او سراغ داریم، مقایسه کنیم به رتبه ها ی پایین تری از خود او می رسیم.
با این وصف، قصرشیرین یک فیلم جاده ای ساده و روان است، که فرود و فرازهای به جا و به قاعده ای دارد. توجه میرکریمی این بارهم به مفاهیم انسانی و اخلاقی معطوف است و تمرکزتماتیک قصه بر سیر تحول شخصیتی عبوس و شکست خورده است که جز رهایی از گیر و گرفت هایش، به چیز دیگری نمی اندیشد.
جلال، خسته از بند و رمیده از عشق و خانواده، به ناچار باید با فرزندانش روبرو شود، همسفر شدن با این دو کودک خردسال پس از مرگ شیرین (همسرش) ، چالش جدیدی است که او با ناکامی سعی در فرار از آن دارد. رویارویی با زندگی پردردسر شیرین که پس از جدایی از جلال، به سختی بار خانواده را بر دوش می کشیده، از راه مرور خاطرات گذشته و گفته های کودکان و همسفر شدن با آن ها برای این پدر نا امید و سرد رخ می دهد.
همزمان با بروز درگیری با خانواده شیرین، که از انتقام و کینه لبریزند، همسر جدیدش با دلشکستگی و شم زنانه، در می یابد که هنوز میان شیرین و جلال چیزهایی وجود دارد که او از آن ها بی خبر است. اولین نشانه ها برای زدودن زنگار از روح جلال، با نگرانی از فرار خود خواسته دو کودک از صحنه نزاع در جاده، آشکار می شود؛ جلال احساس می کند که یک پدر است و باید از این دو کودک حمایت کند . درک این واقعیت که این پدر، به واقع با هیچ قید و بندی به احساسات و اخلاقیات گره نخورده و حتی قلب شیرین را پس از مرگ مغزی، برای دریافت پول فروخته، دگرگونی و تحول روحی او را بعید و ناممکن می سازد.
میرکریمی ماهرانه گزاره ها و اطلاعات لازم را، در طول فیلم با ظرایفی که مختص به شیوه ی کارگردانی خود اوست به بیننده می دهد، گستره ی بازتابش این حالات رفتاری و درونیات دقیق، برای خلق شخصیت ها والبته ازمتن تا تصویر، اندک است، اما توجه به ظرایف بازیگری و انتقال حس ها به خوبی برای بیننده قابل درک و خوانش است.
سادگی در روایت و اجرا سبب می شود تا کلیت داستان، قابل پیش بینی بوده و این تحول و نرمش در جلال با پیچیدگی و ابهام توام نباشد. از این رو مخاطب در پی گره گشایی وکشف و شهود نیست و تنها نظاره گر وقایع است. این نظاره گری وجه انغفال گریز ناپذیری است، که باعث می شود قصرشیرین یک شاهکار نباشد.
اگر کارگردان می توانست یا می خواست که این گره را کمی محکمتر کند و یا لذت دستیابی به پاسخ سوالات ذهنی تماشاگر را با واکاوی بیشر، به خود او واگذارد، بی شک قصر شیرین، عمیق تر در یادها حک می شد؛ با این حال مهارت میرکریمی در بازی گرفتن از دو کودک خردسال ستودنی است؛ همچنان که هنرمندی حامد بهداد در پرورش شخصیت شکست خورده و بی قید جلال در کنار بازی های روان نقش های مکمل (خواهر شیرین و همسر جدید و ترک زبان جلال) از دیگر نکات مثبت فیلم است.
موسیقی فیلم، همه جا رسا و قوی شنیده می شود و حتی گاهی پیش از تصویر، لحن فیلم را لو می دهد. میزانسن ها در قصرشیرین به خصوص در فضای داخلی و ماشین بسیار دقیق و حساب شده طراحی شده و تصویربرداری خوب و بی نقص آن از دیگر مواردی است که کمک می کند تا فیلم با تکیه بر لحن آن، یکدست و سیال هم باشد.
اگر قرار است تنها نشانه ی تغییر و عبور از بدی برای ضد قهرمان عبوس، اخلاق گریزو گرفتارِ فیلم، نرمش در برابر اشک های فرزندش و کمک به یک حیوان زخمی در جاده باشد، بهترین نقطه برای شروع این تغییر، در پایان فیلم است. جلال پیش از این پایان، اطمینان دارد که فرزندانش او را همانطور که هست پذیرفته اند؛ بدون قصر، بدون شیرین و به همین تلخی…

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

نظر شما


آخرین ها