تاریخ انتشار:1397/08/06 - 22:33 تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 99028

سید علی میرفتاح

🔹یکی نشسته بود و هر چند دقیقه یک‌بار سوزن به تخم چشمش می‌زد و آخ و اوخ می‌کرد. گفتند چرا؟ گفت عوضش آن دقایقی که سوزن نمی‌زنم خیلی صفا می‌کنم. به تعبیر دیگر گفت آن لحظاتی که سوزن می‌زنم کمکم می‌کنند تا قدر آن لحظات بی‌درد و بی‌سوزن را بهتر درک کنم. این هم روشی است.

🔹از آنجایی که قدر عافیت کسی داند که به مصیبتی دچار آید؛ لذا خوب است که مصیبت‌های کوچک دست‌ساز تدارک ببینیم تا ملت قدر عافیت را بهتر بدانند… عرضم برخورنده نباشد به استحضار عزیزانم می‌رسانم که بسیاری از مناسبات سیاسی/ اجتماعی/ فرهنگی ما و خود را به دست خود آزردن است.

🔹بحران و گرفتاری کم داریم، یک سری هم عالما عامدا و به ید با کفایت خود تولید می‌کنیم بلکه قدر آن اندک ایام بی‌بحران و بی‌تنش را بهتر بدانیم. به عنوان ناظری که در این سی، ‌چهل ساله اقدامات دوست و دشمن را رصد کرده، اسم این سوزن زدن را می‌گذارم کارگاه کوچک تولید بحران دست‌ساز. به قول فرنگی‌ها هندمید. مثال دم دستش همین نود.

🔹من نه طرفدار فردوسی‌پورم، نه اصلا علاقه‌ای به فوتبال و حواشی فوتبال دارم. نه موضوعات نود و افراد فدراسیون و اعوان و انصار کی‌روش برایم مهمند نه اجرای فردوسی‌پور به دلم می‌نشیند. اما با همه اینها می‌دانم، بلکه اظهر من‌الشمس است و جای انکار ندارد که برنامه نود طرفدار جدی زیاد دارد، تماشاچی پا به رکاب وفادار دارد، خود عادل جزو معدود مجری‌هایی است که ملت دوستش دارند و فنش می‌شوند و حرفش را می‌شنوند و برنامه‌اش هم در مناسبات ورزشی جایگاه و پایگاه قابل اعتنا دارد.

🔹بی‌برو برگرد هیچ برنامه‌ای در صدا و سیمای جمهوری اسلامی به پای نود نمی‌رسد و داخل و خارج حسرت او را می‌خورند بسیار. گفت همه حسرت مادرم را می‌خوردند پدرم می‌رفت بیابان دل به دل بهایم می‌داد. بی‌بی‌سی و وی‌او‌ای و من‌وتو و بقیه آرزو داشتند و دارند که یک صدم عادل در دل مردم جا باز کنند و کلام‌شان نافذ شود. نفوذ کلام نعمتی نیست که سر چهارراه ریخته باشند و به راحتی بشود به دستش آورد. محبوبیت هم. سعدی به روزگاران مهری نشسته بر دل. بیست سال طول کشیده و جایی مثل تلویزیون هزینه کرده تا نود، نود بشود و عادل، عادل. کدام عقل سلیم موقع بهره‌برداری که می‌رود یک لگد زیر برنامه می‌زند و آن را دمر می‌کند… اما بگذارید یک قصه دیگر هم بگویم که ظاهرش بی‌ربط است اما دقت که بکنید چندان هم بی‌ربط نیست. میرزا‌رضا کرمانی که درست یا غلط ناصرالدین‌شاه را کشت، موقع بازجویی، کامران‌‌میرزا یا ظل‌السلطان به او حرفی زد که بسیار قابل تامل است و می‌طلبد که درباره‌اش بیندیشیم.

🔹او گفت گیرم که شاه آن شاهی نبود که تو می‌خواستی، اما آیا بیرون دروازه تهران انوشیروان عادل منتظر بر تخت نشستن بود که زدی شاه را کشتی؟ ظل‌السلطان البته انوشیروان عادل را مثال نمی‌زند. او اسم ائمه بزرگوار شیعه را می‌برد و می‌گوید آیا پشت دست بزرگانی در عداد ایشان داشتی که شاه را بکشی و آنها را بر تخت بنشانی؟ من به رعایت ادب اسم ائمه را نمی‌آورم. عرضم این است که ناصرالدین‌شاه بد، آیا از او بهتر سراغ داشتی که بیاید و سلطنت کند؟ گیرم عادل هزار عیب و ایراد دارد، پشت دست‌تان کیست که بیاورید و برنامه را تحویلش بدهید؟ آخر شما که بضاعت و مقدورات خودتان را بهتر از بقیه واقفید. شما که می‌دانید تا «مجری مجری شه، دل صاحبش آب شه».

🔹شما که می‌دانید چطور فوج فوج ملت را از تماشای رسانه ملی فراری دادید، لااقل قدر دوشنبه‌های طلایی‌تان را بدانید و با بحران دست‌ساز در معرض خطرش نیندازید. هرچه نباشد همین که دوشنبه‌ها آمار تماشای ماهواره پایین می‌آید کلی خوش به حال‌تان می‌شود و می‌توانید این توفیق را جزو بیلان کاری‌تان به اطلاع بالادستی‌ها برسانید.

🔹به جای اینکه زیادش کنید با سوزن و بحران دست‌ساز به جانش نیفتید و به مخاطره‌اش نیندازید. این بحران‌های کوچک دست‌ساز در روزگاری که مهار همه‌چیز از دست در رفته، از دست‌تان درمی‌رود و یک‌باره تبدیل به معضل لاینحلی می‌شود که کار دست‌تان، بلکه کار دست‌مان می‌دهد. این دنیای مجازی را دست کم نگیرید؛ گویی هنوز دست‌تان نیامده که این گوشی‌های موبایل چه توان و نفوذی دارند. شما می‌خواهید فلانی را گوشمالی مختصر بدهید و فی‌المثل مطیعش کنید یک‌باره کار از دست درمی‌رود و تبدیل به معضل بلکه بحران لاینحلی می‌شود که از بیخ و بن همه‌چیز را به هم می‌ریزد. از من گفتن بود.

اعتماد

 

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

نظر شما


آخرین ها