تاریخ انتشار:1397/11/17 - 10:43 تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 105753

سینماسینما، محسن جعفری راد:

مسعود فراستی از ژست نشستنش تا نوع قاب هایی که دوربین برنامه از جزئیات تن و چهره اش می گیرد،مشخص است که «صاحب» برنامه هفت است و این وسط یکی مثل لطیفی را گذاشته اند که صرفا برنامه را شروع و تمام کند. پس فراستی میزبان میز نقد نیست، بلکه انگار صاحب امتیاز برنامه با اختیار تام است. طبعا اشاره به گاف ها،حرف های فله ای، نظرات کلی گویانه ایشان حجم زیادی می طلبد اما فعلا همین چند مصداق را داشته باشید.
ایشان می گویند رسول صدرعاملی در ده سال اخیر فیلم خوبی نساخته! و نمی دانند که صدرعاملی در ده سال اخیر اصلا فیلمی نساخته که خوب باشد یا بد! حداقل یک سرچی در گوگل بفرمایید اگر فیلم های ایرانی و یا سینمای ایران را دنبال نمی کنید و بدون نوشتن نقد در طول سال، ناگهان در چنین برنامه هایی سر و کله تان پیدا می شود! آخرین فیلمش در انتظار معجزه بود که کمی دیر هم اکران شد و بر می گردد به دقیقا ده سال قبل!
وقتی فراستی درباره فیلم بهرام توکلی با نام غلامرضا تختی می گوید بهترین فیلم کارنامه توکلی است اما فیلم بدی است! یعنی فیلم هایی مثل اینجا بدون من،پرسه در مه ، آسمان زرد کم عمق و تنگه ابوقریب که هم در جشنواره های دولتی و هم در جشنواره های خصوصی و مستقل و هم در نشریات تخصصی مثل ماهنامه فیلم و فیلم نگار و صنعت سینما و همشهری ۲۴ و … اغلب تحسین ها را برانگیخته اند، می شوند فیلم های بی ارزش و فیلم تازه اش را که بهترین می داند ، اعتقاد دارد فیلم بدی است! در واقع چطور می تواند یک فیلم،کامل ترین فیلم کارنامه یک فیلمساز باشد و در ضمن فیلم بدی هم باشد؟! طبیعی است که از چند حالت خارج نیست. یا فراستی قصد خودنمایی و جنجال دارد.یا حواسش به کلماتی که انتخاب می کند نیست، یا فیلم های قبلی را فراموش کرده و یا اصلا حواسش نیست که ساعت ۲ بامداد دارد درباره فیلمی حرف می زند که در بهترین حالت اهالی رسانه و نیمی از کسانی که بلیت خریده اند،دیده اند و کسی در چنین ساعتی توقع تحلیل کارنامه یک فیلمساز را ندارد. آن هم به این شکل به کلی گویانه ترین طریق ممکن.
وقتی درباره فیلم درخونگاه و درباره ضعف هایش می گوید که فضای موجود در زندان و فیلمبرداری آن بد است (نقل به مضمون) اصلا حواسش نیست که در درخونگاه وقتی رضا (امین حیایی) سراغ دوستش (نادر فلاح) می رود او را در تیمارستان ملاقات می کند و نه زندان! وقتی جناب منتقد تمام فیلم ها را با معیار اینکه آینه تمام نمای جامعه هستند، می سنجد! مثلا درباره فیلم غلامرضا تختی می گوید که زمان کودکی تختی،محله خانی آباد به این شکل نبوده! یا درباره فیلم درخونگاه می گوید این آدمها کجای ایران زندگی می کنند و توهین آمیز هستند- حتی از کلماتی مثل جانور و حیوان نیز استفاده می کند- یعنی منتقد ما به هیچ وجه نمی تواند یک فیلم را به عنوان یک فیلم مستقل از سینمای رئالیستی ببیند و در واقع هر فیلمی را وقتی می بیند سریع به دیده ها و شنیده هایش از زندگی در ایران مراجعه می کند که آیا فیلم با آن دیده ها و شنیده ها تناسب دارد یا نه. وقتی منتقد ما از فرم بصری فیلم درخونگاه به عنوان «فیلمبرداری کثیف» حرف می زند. اصلا چیزی به نام فیلمبرداری کثیف در ادبیات سینمایی داریم؟! در ادبیات لاتین ترجمه اش چه می شود؟ یعنی اگر در سال های گذشته به کلی ترین شکل ممکن می گفت «فیلمبرداری بد است یا درنیامده یا فیلم مورد نظر مقواست!» حالا پا را فراتر گذاشته و کلماتی را به زبان می آورد که ربطی به عناصر بصری یک فیلم ندارند. وقتی جناب منتقد از تفکر کثیف فیلم درخونگاه حرف می زند! آیا کار منتقد تشخیص کمیت و کیفیت کثیفی و تمیزی تفکر یک فیلم است؟!
این مثال ها فقط در چهار قسمت از سری جدید هفت اتفاق افتاده، آن هم در معدود دقایقی که نگارنده دیده و طبعا سریع تلویزیون را خاموش کرده،حالا تصور کنید در شش شب بعدی چقدر از این مثال ها داریم؟! اما اگر تمام این موارد را با چشم خطاپوش نگاه کنیم،باز هم نمی توانیم از یک مورد به راحتی عبور کنیم. اینکه چرا در برنامه هفت،منتقدان و به خصوص جناب فراستی داستان فیلم را لو می دهد؟ در کدام جشنواره دنیا – از کن بگیرید تا ونیز – همزمان با اکران جشنواره ای یک فیلم، داستان آن را لو می دهند؟! قاعده بر این است که صرفا ریویو می نویسند به معنای یادداشت کوتاه یا خیلی کوتاه درباره کلیت یک فیلم. وقتی شما کل داستان یک فیلم را آن هم با جزئیات کامل لو می دهید،آیا می دانید اولا مخاطبی که می خواهد فیلم را ببیند،چقدر دچار پیش فرض می شود؟! ثانیا چقدر به اکران عمومی فیلم لطمه می خورد چون همه از داستان فیلم- از ابتدا تا انتها، از گره افکنی تا گره گشایی و پایان بندی- همه چیزش را می دانند و اصلا چرا به سینما بروند و جریان داستان یک فیلم را دنبال کنند؟! این بدیهی ترین اصل نقد و تحلیل یک فیلم هنگام اکران جشنواره است که نباید داستان فیلم را لو دهید و جناب فراستی به خصوص در سری جدید هفت تمام داستان فیلم ها را لو می دهد. یا واقعا تهیه کننده ها و صاحبان فیلم ها برنامه هفت را نمی بینند یا اگر می بینند از قدرت نقوذ فراستی و فراستی ها می ترسند،وگرنه به راحتی می توانند شکایت کنند و حق و حقوق خود را از طریق قانونی پیگیری کنند.
جناب فراستی «فیلم فکسنی» چه نوع فیلمی است که تاکنون ده ها بار از این ترکیب استفاده کرده اید؟! ترجمه لاتینش چه می شود چون شاید در فرانسه ای که شما درسش را خوانده اید معادلی داشته باشد اما در کتاب های تخصصی و مجلات تخصصی که ما درباره سینما خوانده ایم و یا برنامه های نقد شفاهی از این ادبیات ندیده و نشنیده ایم . درباره بازیگران برخی فیلم ها گفته اید: یکی از یکی بدتر! این یعنی چه دقیقا؟ تعریف بازیگری بد از نظر شما چیست؟ نمی توانستید یک مثال یا یک مصداق درباره بازی ضعیف بزنید؟! دلیل شما برای این حکم قطعی چیست ؟
در قسمتی دیگر ازبرنامه هفت ، منتقد مقابل که طبعا از خودی های فراستی محسوب می شود،درباره فیلم تیغ و ترمه ساخته کیومرث پوراحمد می گوید« فیلم ترمه….چی بود… اسم فیلم اصلا یادم رفت!» (نقل به مضمون) کدام منتقد در دنیا را می شناسید که در همان روزی که فیلم را دیده و می خواهد درباره اش حرف بزند،اسم فیلم از یادش برود؟ آیا این تحقیر فیلم و فیلمساز ورای نقد نیست ؟ آیا این رفتار ضد سینما نیست؟ انگار که فیلمت اصلا ارزش این را ندارد که نامش را از بر کنم ؟! تیغ و ترمه یکی از ضعیف ترین فیلم های جشنواره تاکنون بوده اما واقعا باید این چنین با نامش بازی کرد؟ نگارنده در یادداشتی درباره فیلم پوراحمد نوشته که یک تله فیلم است، پس از نظر من هم فیلم ضعیفی است اما اینکه نامش را مسخره کنیم در شان منتقد و میز نقد نیست. همین کار را خود فراستی هم انجام می دهد و فامیلی کارگردان فیلم مسخره باز را هم به تمسخر می گیرد و شاید اشتباه می کند و می گوید غنی نژاد! و فیلم روزهای نارنجی را می گوید فیلم نارنجی پوش! واقعا هیچ کس در پشت صحنه نیست که اسامی درست فیلمها را با سابقه کارگردان در اختیار فراستی و خودی هایش قرار دهد؟! کلا چه اصراری دارد که تاکید کند اسامی فیلم ها و کارگردانان معروف و جریان ساز را نمی شناسد.به این مثال توجه کنید: این یکی واقعا در سطح تاریخ سینمای جهان جریان ساز است؛ وقتی فراستی در نقد فیلم نرگس آبیار می گوید «اون که فیلم کیل بیل رو ساخته…چیه اسمش؟ (با حالتی بی تفاوت)» و جواد طوسی پاسخ می دهد تارانتینو.یعنی می خواهید بگویید کوئنتین تارانتینو را نمی شناسید؟! کدام منتقد در جهان او و سبک کاری اش را نمی شناسد ؟ تا کی قرار است بر این لجبازی کودکانه اصرار بورزید که اگر اسم کسی را اشتباه گفتم یا به خاطر نیاوردم، یعنی برایم مهم نبوده و اصلا ارزشی ندارد که از بر کنم ؟! این طرز تلقی ضد سینما نیست؟ همان کاری که درباره بابک حمیدیان در یکی از قسمت ها کردید و سعید قطبی زاده با تعجب گفت بابک حمیدیان را نمی شناسید و گفتید نه و بیرون پرسیدم،به من گفتند و یادم رفت! حمیدیان یکی از بهترین بازیگران نسل خودش است که انواع و اقسام جوایز را برده و از معدود بازیگرانی است که با یک تیپ و شمایل شناخته نمی شود و درباره اغلب فیلم هایی که بازی کرده،حرف زده اید و او قهرمان داستان آن فیلم ها بوده از جمله نمونه موخرش،به وقت شام،آن وقت طبق همان طرز تلقی او را نمی شناسید؟! همین کار را درباره هوتن شکیبا هم می کنید وقتی می گوید «بازیگر نقش اول مرد فیلم شبی که ماه کامل شد کیست؟ من نمی شناسم ولی میگن محبوبه.ـ از محمد تقی فهیممی پرسید و او هم می گوید نمی شناسم و طوسی می گوید هوتن شکیبا و تئاتری است! یعنی دو منتقد پرادعای ما بازیگر اصلی فیلمی که حدود نیم ساعت درباره اش حرف می زنند را نمی شناسند. یعنی تئاتر نمی بینند!؟ سریال های پر مخاطب تلویزیون مثل لیسانسیه ها را دنبال نمی کنند؟! کلا کسی نیست حداقل اسم بازیگران اصلی-فقط دو بازیگر کفایت می کند!- را به منتقدان بگوید تا به این شکل به تته پته نیفتند؟! هرچند فراستی حتما می شناسد و طبق عادت وانمود می کند که بی اهمیت است و چون من نمی شناسم یعنی چندان مهم نیست!
فراستی در قسمتی دیگر درباره فیلم طلا ساخته شهبازی گفته یک فیلم عالی است و شوکی است به سینمای ایران(نقل به مضمون) یعنی من تعیین می کنم چه فیلمی می تواند به سینمای ایران شوک وارد کند. فیلم طلا را می بینیم در حالیکه فیلم نفس عمیق همین فیلمساز جزو ده فیلم محبوب اغلب منتقدان از جمله نگارنده است،اما طلا فیلم متوسطی است. این را من نمی گویم. حتی همکارانی که به فیلم علاقه مند بوده اند،در گفت و گوهای شفاهی گفته اند و یا در صفحات اینستاگرام خود نوشته اند که در حد و اندازه نام شهبازی نبوده و در بهترین حالت یک فیلم متوسط ،اما شسته و رفته بود. خب بالاخره این هم آن فیلمی که شما دوست دارید و تهیه کننده اش رامبد جوان در برنامه خودتان گفته که احتمالا مریض شده اید و باور نکرده که شما از فیلم تعریف کنید! ببینید چه شمایلی از منتقد ساخته اید: منتقد کسی است که عبوث و پرخاشگر است و علیه تمام فیلم های ایرانی حرف می زند و طوری می نشیند و ژست می گیرد و حرف می زند انگار تنها منتقد سینمای ایران است! و اگر خدای نکرده از فیلمی تعریف کند،احتمالا مریض شده است! جالب اینکه منتقدان برنامه اش هم فیلم طلا را ضعیف می نامند و وقتی می بیند همه علیه فیلم هستند،فراستی درباره طلا می گوید فیلم «کوچک متوسط قابل اعتنایی» است! چی شد؟! شما که شب قبل گفته بودید انقدر خوب است که شوک است به جشنواره ؟! هر روز نظرتان تغییر می کند؟ حالا که به زعم خودتان موج ایجاد کرده اید، زیر حرفتان می زنید و می گویید فیلم متوسطی است؟!


وقتی فراستی درباره فیلم زهرمار که فیلم ضعیفی هم است، این طور ناسزا می گوید : «وقتی نتونی فیلم کمدی بسازی، بعد می گی دارم نقد اجتماعی می کنم. بی خود می کنی! »
جناب فراستی به عنوان یک شاگرد – طبعا بعدا می گویید او را نمی شناسم،چون جزو دور و بری ها و مجیزگوهای شما نیستم،نقد های مجلات تخصصی هم طبعا نمی خوانید که بشناسید. چون این رفتار «نشناختن کسی» را جزو ادعاهای همیشگی خود مبنی بر بی نام و نشان بودن طرف غایب در بحث، عنوان می کنید!- چند پیشنهاد دارم. حداقل کمی از کلیگویی و بیانیه دهی و صدور احکام قطعی پرهیز کنید.دنیا فقط از دریچه نگاه شما نیست و اتاق شما مرکز جهان نیست! حداقل یک فیلم را با حواس جمع و دقیق ببینید. مهمتر از این ها فیلم غیر از مضمون که آن هم فقط از نظر شما از طریق روایت کلاسیک و فقط باید با معیار سبک رئالیستی باید ارائه شود! عناصر دیگری هم دارد. تدوین دارد! طراحی صحنه و لباس دارد! موسیقی دارد! هنگام نقد یک فیلم گاهی بد نیست که به این موارد هم بپردازید. از کسی که خودش را منتقد یکه تاز و بی نظیر می داند و برای حضور در برنامه شرط و شروط می گذارد و یا برنامه ای دیگر را هنگام پخش زنده ناگهان رها می کند! این توقع را داریم که فقط درباره مضمون و محتوا حرف نزند و کمی،فقط کمی فیلم مدرن ببیند و ادبیات نقد مدرن یاد بگیرد! و سینما فقط برایش در جان فورد و هیچکاک و کوروساوا خلاصه نشود! راستی از آخرین نقد و تحلیل مستدلی که نوشته اید یا دوستانی که مقابلتان می نشینند،نوشته اند چند ماه یا سال می گذرد؟! بد نیست کمی هم دست از تنبلی بردارید و بردارند و نقد بنویسید و فقط به عنوان یک چهره عبوث و اخمو و مخالف تمام فیلم های سینمای ایران- از جدایی نادر از سیمین و ابد و یک روز گرفته تا غلامرضا تختی- بدنام نشوید،هر چند تجربه ثابت کرده که بدنامی را به گم نامی ترجیه می دهید! به این شکل باید حق را به رامبد جوان داد که انگار مریض شده اید! کی این دوره نقاهت بیماری تمام می شود ؟! حداقل تا آن موقع پایتان را از گلوی سینمای ایران بردارید.

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

نظر شما


آخرین ها