تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۰۴/۰۷ - ۰۳:۱۷ تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 90621

مسعود میر در همشهری نوشت :

«شماره ۱۷، سهیلا»  راوی سرگشتگی‌ها و کلافگی‌های مدام دختری است که در برهوتی عاطفی روزگار می‌گذراند. بعضی‌ها فیلم را هشداری دراماتیک درباره بحران‌های جنسی جوانان ایران می‌دانند و بعضی دیگر معتقدند بالا رفتن سن ازدواج در میان دختران ایرانی نه یک بحران صرف که واکنشی طبیعی به وضعیت اجتماعی موجود است و فیلم را باید از این منظر نگریست. هر چه که هست فیلم «شماره ۱۷، سهیلا» به کارگردانی محمود غفاری با همین موضوع نو و البته ملتهب اکران شده است. فیلم شاید از این حیث که به مرزهای جدید فیلم‌های جامعه‌شناختی قدم گذاشته شایسته تقدیر است؛ هرچند که می‌توانست در ساخت، جامه حرفه‌ای‌تری بر تن کند و بیشتر بدرخشد. با محمود غفاری به بهانه نخستین فیلم رسمی و اکران شده‌اش گفت‌وگو کرده‌ایم که پیش چشم شماست.

محمود غفاری از روز چهارشنبه یک قدم جدید در زندگی حرفه‌ای خود برداشته و فیلمش را اکران کرده است.اکران شماره ۱۷،سهیلا کجای کارنامه کاری آقای غفاری است؟

من قبل از «شماره ۱۷، سهیلا» ۲ فیلم بلند دیگر ساخته بودم که موفق به اکران هیچ‌کدام نشدم. تلاش زیادی هم برای کسب مجوز نمایش‌شان کردم ولی متأسفانه به‌خاطر اینکه هر دو فیلم را بدون پروانه نمایش ساخته بودم نتوانستم کاری از پیش ببرم. از این نظر، اکران «شماره ۱۷، سهیلا» یک قدم بزرگ برای من محسوب می‌شود. وقتی این فیلم در سی و پنجمین جشنواره فیلم فجر نمایش داده شد و من از نزدیک بازخوردهای تماشاگران را دیدم، تازه متوجه شدم که اگر فیلم اولم می‌توانست به نمایش عمومی دربیاید شاید مسیر فیلمسازی‌ام تغییر می‌کرد. مناسبات سینمای اکران با چیزی که من قبلا درباره سینمای حرفه‌ای فکر می‌کردم کاملا متفاوت است. اینجا تماشاگر بلیت می‌خرد تا فیلمی ببیند که در وهله اول سرگرم شود. اهمیت بخش سرگرم‌کنندگی سینما را فقط در اکران می‌شود درک کرد. به‌نظرم جذابیتی که در سرگرم کردن تماشاچی وجود دارد، همان جادوی سینماست که در بخش سینمای روشنفکری و کمی جدی، نادیده گرفته می‌شود و در مواردی هم با آن تحقیر‌آمیز برخورد می‌شود. البته کیفیت پایین فیلم‌های سرگرم‌کننده هم به مسئله دامن می‌زند. ولی در مجموع به‌نظرم خیلی جذاب است که شما ۹۰ دقیقه بتوانید تماشاگر را هیجان زده کنید، بترسانید، بخندانید، احساساتی کنید و لابه‌لای آن حرف‌تان را هم خیلی کم‌رنگ بزنید و نهایتا تماشاگر راضی از سالن بیرون بیاید. جایگاه «شماره۱۷، سهیلا» برای من این است که بخش سرگرمی سینما را برای من ملموس‌تر کرد.

فیلم شما روایتی شهری است از یک دغدغه اجتماعی، چطور شد به این موضوع رسیدید؟آیا بالا رفتن سن ازدواج دختران و افزایش آمار تجرد یک بحران جدی در طوفان سهمگین مشکلات جامعه ایرانی است؟

من به‌خاطر شرایط سنی خودم که ۴۰ ساله هستم، بیشتر با هم‌سن و سال‌هایم ارتباط دارم و طبیعتا با مسائل و مشکلات هم‌نسل‌هایم نزدیکی بیشتری دارم. نکته جالب این است که در یک جایی متوجه شدم اکثر آدم‌های اطرافم مجرد هستند و این در خانم‌ها بیشتر خود را نشان می‌داد. وقتی تصمیم گرفتم روی این مسئله دقیق‌تر شوم و به‌عنوان فیلم بعدی روی بالا رفتن سن ازدواج و موضوع همسریابی کار کنم، عمیق‌تر به آن نگاه کردم و متوجه شدم بحران بزرگی در این مورد وجود دارد. عدم‌تمایل افراد برای صحبت در موارد اینچنینی و تابو بودن طرح آن در جامعه‌ای مثل ایران، به‌گونه‌ای بود که انگار این معضل وجود خارجی ندارد ولی مثل آتش زیر خاکستر است و هر چقدر این بحران نادیده گرفته شود، ممکن است در آینده خود را به‌صورت انفجار جنسی و عاطفی نشان دهد. از طرف دیگر قرار گرفتن یک دختر در چنین شرایطی می‌تواند موقعیت‌های دراماتیک جذابی به‌وجود بیاورد که بشود در قالب یک فیلم سینمایی در موردش حرف زد و حداقل یک پیش‌بینی در مورد آینده این مسئله انجام داد و این پیش‌بینی را به‌صورت تلنگر، با جامعه در میان گذاشت. در جامعه ما یک فرهنگ غلطی وجود دارد که ما درباره بعضی چیزها حیای بی‌مورد داریم و حرف نمی‌زنیم و وقتی در مورد درد حرف نزنیم این درد تبدیل به زخم و عفونت داخلی می‌شود و بعد دیگر درمانش تقریبا غیرممکن می‌شود. من در این فیلم می‌خواستم سر صحبت را با جامعه درباره بحران جنسی باز کنم.

سایت‌ها و مؤسسات همسریابی هیچ‌وقت آنطور که باید و شاید در ایران جدی گرفته نشد، در فیلم شما هم این مؤسسات به‌عنوان تیر آخر برای سهیلا نشان داده می‌شوند.چرا شما این راه پیموده شده در بسیاری از کشورهای دنیا را اینقدر بی‌نتیجه به تصویر کشیده‌اید؟

به خاطر اینکه با این مؤسسات مثل جاهای غیرقانونی و زیر زمینی رفتار می‌شود. حاکمیت هیچ‌وقت آنها را به رسمیت نمی‌شناسد، به همین‌خاطر افرادی که مبادرت به تاسیس این مراکز می‌کنند، معمولا به‌صورت علمی این کار را انجام نمی‌دهند و بیشتر به‌دنبال کاسبی از این راه هستند به همین‌خاطر کیفیت در این مؤسسات پایین می‌آید و کارکرد درستشان را از دست می‌دهند و نتیجه‌ای در برندارند.

چطور به عوامل و بازیگران فیلم رسیدید؟انتخاب خانم داوودنژاد در نگاه اول ریسک بالایی بود که البته نتیجه خوبی داشت.درباره انتخاب بازیگر هم توضیح دهید.

بازی خانم داوودنژاد را در فیلم کلاس هنرپیشگی خیلی دوست داشتم و می‌خواستم با ایشان کار کنم. فکر می‌کردم که نقش سهیلا ویژگی‌هایی دارد که اجرای آن کار هر هنرپیشه‌ای نیست. از طرف دیگر راضی کردن هنرپیشه‌های به‌اصطلاح سوپراستار برای قبول این نقش کار خیلی سختی بود چون آنها دوست دارند همیشه قهرمان زیبا و دست نیافتنی باشند که مردهای فیلم برای به‌دست آوردن‌شان باهم مبارزه کنند و نقش سهیلا در این مورد کاملا برعکس بود. از سوی دیگر به‌خاطر اینکه قبل از آقای سیدزاده قرار بود با یک تهیه‌کننده دیگر کار کنم با مشکلات متعددی روبه‌رو بودم. آن تهیه‌کننده اصرار داشت که یک ستاره سینما در این فیلم بازی کند و مذاکراتی هم داشتیم که همانجا من متوجه شدم بازیگران ستاره سینمای ایران با نقش‌های پیشنهادی غیرحرفه‌ای برخورد می‌کنند. تهیه‌کننده می‌گفت چرا می‌خواهی جذابیت بازیگران به‌اصطلاح سلبریتی را در فیلم نادیده بگیری و در مواردی پیشنهادهایی می‌داد که مثلا فیلمنامه را تغییر دهم. این پیشنهادها از سوی بعضی بازیگران زن هم مطرح شد چون فکر می‌کردند که سهیلا در موقعیت تحقیر‌آمیز قرار دارد و آنها در‌ شأن خود نمی‌دانستند که در این موقعیت قرار بگیرند و در نهایت همین‌ها باعث شد که من قید کار با آن تهیه‌کننده را بزنم و به اصل ایده‌ام برای اجرای این فیلم برگردم و با انتخاب‌های درست فیلم را بسازم.

آینده کاری و سمت و سوی دلمشغولی‌ها

الان فقط به بخش سرگرمی سینما فکر می‌کنم. البته فعالیت تمیز در این بخش سینما خیلی کار سختی است چرا که همه‌ عبارت‌های سخیف، پول‌های کثیف و مافیا در این بخش جمع شد و سر سلامت به در بردن از این مهلکه کار سختی است که تصمیم گرفته‌ام امتحانش کنم. من در سینما یاد گرفته‌ام که بیشتر از اینکه بدانم چه کاری باید انجام دهم باید بدانم چه کاری انجام ندهم. سینمای امروز ایران از دو چیز رنج می‌برد که می‌دانم باید از آنها فاصله بگیرم: یکی لقمه حرام است که اجازه ندهم وارد سفره فیلمم‌ شود و راه آن مواظبت و حساسیت روی منابع تأمین مالی کارم است و دومی نطفه ذهنی نا‌صواب به این معنی که بدانم وقتی به ایده‌ام برای فیلم بعدی فکر می‌کنم فقط به سینما فکر کنم و نه خواست فلان فستیوال و فلان نهاد و بهمان جایزه که مثلا بگویم خب الان اگر درباره مثلا ورود زنان به ورزشگاه فیلم بسازم، در شرایط کنونی خوب کار می‌کند و می‌توانم با آن کاسبی پول و شهرت کنم. به‌نظرم ورود به هر کدام از این دو حوزه که گفتم، شرافت حرفه‌ام را زیر سؤال می‌برد.

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

نظر شما


آخرین ها