تاریخ انتشار:۱۳۹۹/۰۲/۰۶ - ۲۱:۱۱ تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 134722

سینماسینما، ابوالفضل نجیب

در نگاه اول جستجوی شباهت دو فیلم پلتفرم و انگل دور از ذهن است. اگر درونمایه اصلی هر دو فیلم را بستری برای آزمون فردی و اجتماعی و همزمان واکاوی روانشناختی طبقات فرودست مفروض بداریم در این صورت درک این شباهت ها دشوار نخواهد بود.
پلتفرم هر چند بر وجوه فلسفی و روانشناسانه آدم ها متمرکز است و تنها از طریق سکوی عمودی غذا اسباب چالش آدم ها با نظام سرمایه داری را فراهم می کند، در انگل اما رودرویی مستقیم فرودستان با بالایی ها این چالش را از ابعاد فلسفی به حوزه اجتماعی و بالمال با تامل بر جنبه های مختلف و تاثیرات همه جانبه سرمایه داری بر فرودستان عینی تر و ملموس می کند.
پلتفرم روایتش را بر جامعه ای انتزاعی بنا کرده، اما انگل کم و بیش با همان نگاه روانشناسانه بقا را به مهمترین چالش انسان عصر حاضر با نظام سرمایه داری و دست و پازدن انسان در چنبره کاپیتالیسم تبدیل می کند.
مهمترین نقطه اتصال دو فیلم تقدیر حاکم بر فرودستان است که در چالش زنده ماندن رقم می خورد. در پلتفرم گودال به شکل نمادین و در انگل همین وضعیت را در ابعاد اجتماعی و هم در شکل نمادین خانه آقای پارکر شاهد هستیم.
طراحی در هر دو فیلم از یک الگوی واحدی پیروی می کند. خانه اشرافی آقای پارکر در بالای تپه مشرف به شهر واقع شده. در عمق این خانه شاهد فراموشخانه ای هستیم که آقای گون در آن حبس است. وجه استعاری از طبقاتی که اساسا به چشم نمی آیند. این الگو در پلتفرم ابعاد پیچیده تری از پیچیدگی نظام طبقاتی و کثرت آن ها را نشان می دهد.
در پلتفرم هیچکس به درستی از تعداد طبقات اطلاعی ندارد. ملاک شمارش طبقات حضور و زندگی در آنهاست. شیب تند و روبه بالای خانه پارکر در مقایسه با بنای عمودی در پلتفرم تفاوت چندانی در ترسیم واقعیت جامعه طبقاتی و بسته و نفوذناپذیر بودن این طبقه ندارد.
در هر دو فیلم ارتزاق آدم ها به نوعی وابسته به یک شبکه ارتباط جمعی اجتماعی است. در انگل اینترنت و گوشی همراه به راه ارتباط برای کسب کار و معیشت و در پلتفرم حرکت تعریف شده سکوی متحرک که هر بیست و چهار ساعت یکبار از طبقه صفر تا طبقه ۳۳۳ در رفت و برگشت است، بر این شباهت تاکید دارد.
در هر دو فیلم انسان ها بر اساس غریزه بقا تلاش می کنند. معیارهای اخلاقی در هر دو موقعیت به اعتبار بقا و زنده ماندن و در ادامه زیاده خواهی که در انگل به شکل رویابافی و در پلتفرم تلاش برای خوردن هر چه بیشتر، خودنمایی می کند.
در هر دو فیلم فرصت به مثابه یک امکان برای بقا نقش تعین کننده دارد. در پلتفرم این فرصت جبری و استفاده از آن معطوف به شرایط و موقعیت طبقه و مشروط به کنش غریزی است. در انگل اما فرصت برای بقا و ارتقا با هوشمندی و درایت حاصل می شود. نتیجه اما در نهایت به سیکل معیوب و سقوط از موقعیت بد به بدتر در هر دو فیلم تنزل پیدا می کند. موقعیت نهایی آقای کیم که محکوم به زندگی در ناکجاآباد منزل آقای پارکر می شود و همچنین وضعیت مشابه گورنگ که علیرغم تلاش برای ایجاد تغییر اما ناگزیر تا نتیجه می باید قعر گودال بماند بر همسویی نگاه دو فیلمساز بر فرجام مشترک فرودستان تاکید دارد.
تعویض موقعیت طبقاتی و فردی در هر دو فیلم به بستری برای واکاوی و ارزیابی فردیت آدم ها تبدیل می شود. بارزترین نمود آن را در خوشگذرانی غصب شده خانواده کیم در انگل شاهد هستیم. بزمی که با عقده گشایی شوخ‌وشنگ و متوهمانه شروع با رویابافی کیو و طرح ازدواج با داهیو و تسری رویا و پیامدهای آن به آقای کیم و همسرش ادامه و با بروز تنش میان کیم و همسرش و بروز تمایلات پنهانی مردسالارانه کیم به انتها می رسد.
در ادامه با ورود خانم مون گوئانگ و لو رفتن مخفیگاه گون و متعاقب آن لو رفتن متقابل موقعیت خانواده کیم و درگیری لفظی و فیزیکی ابعاد دیگر این واکاوی به نمایش در می آید. این کشمکش درون طبقاتی که منشاء آن بقا است، شقی از کشمکش گورنگ و تالسی در پلتفرم را تداعی می کند و جنبه ها و ابعاد پنهانی تری از کنش غریزه محور آدم ها را صرفنظر از این که همه از یک طبقه و شرایط اجتماعی باشند به رخ می کشد.
در پلتفرم اگر چه زور مانع اندوختن غذا می شود، اما حس عقده گشایی آدم ها در زیاده خوری و حیف و مال سهم دیگران بروز می کند. وجهی دیگر از این رویکرد را می توان به روانشناسی آدم های فرودست که ناشی از بی اعتمادی به فردا است نسبت داد. به این ترتیب نزاع غریزی برای بقا در پلتفرم در بهره مندی بیشتر از فرصت داده شده برای خوردن غذا و در انگل در استفاده غاصبانه و هم حیف و میل کردن امکانات بالایی ها خودنمایی می کند. رگه هایی از این تمایل را کمی قبل از میهمانی در سکانس رستوران کارگران از جانب خانواده کیم و در پلتفرم در شتابزدگی تالسی در استفاده از حداقل زمان ممکن برای بیشتر خوردن شاهد هستیم.
خشونت عریان مهمترین مولفه هر دو فیلم است. در پلتفرم کارد و در انگل سنگ که هر دو می توانند در وجه استعاری بر کارکردهای متفاوتی دلالت داشته باشند، در اینجا به ابزاری برای کنش های غریزی آدم ها تبدیل می شوند. آنچه در هر دو فیلم خشونت را به مولفه تبدیل می کند، بدویت و غریزی بودن خشونت است.
تلفن همراه در انگل به شکل نمادین همان کارد دست به دست شده در پلتفرم را تداعی می کند که به تناوب و صرفنظر از وابستگی و تعلقات فکری و انسانی می تواند به ابزار خشونت و در خدمت بقا و ارتقا وضعیت موجود در آید.
در هر دو فیلم روحیات و اخلاقیات آدم ها صرفنظر از ادعاها در موقعیت غالب و مغلوب در لحظه رنگ می بازد. در صحنه ای که مون گوئانگ (پیشخدمت اخراج شده) چان سونگ (خانم کیم) را خواهر خطاب می کند و می خواهد به دلیل مستمند بودن هوای همدیگر را داشته باشند، خانم کیم با عصبانیت می گوید ما مستمند نیستیم. چند لحظه بعد و در شرایطی که جای غالب و مغلوب تغییر یافته، خانم چان سونگ که سعی دارد با خواهر خطاب کردن مون گوئانگ دل او را به دست بیاورد، با واکنش سخت تر در قالب این جمله به من نگو خواهر زنیکه، روبرو می شود. این تعویض موقعیت و کنش متقابل را میان تالسی و گورنگ در پلتفرم شاهد هستیم. گفتگوهای گورنگ و تالسی در موقعیت غالب و مغلوب در ماهیت امر بر کنش همسویانه غریزی آدم ها در شرایط و موقعیت های یکسان دلالت دارد. ریشه کنش ها و واکنش ها در هر دو فیلم ترس و نگرانی از آینده است. در پلتفرم تریما قصد دارد گورنگ را برای بقا ذره ذره بخورد و حتی از گوشت خودش به او بخوراند. کیم و همسرش در وضعیت مشابه مجبور به قتل می شوند. وضعیت کیم در مقایسه با تریما متمدنانه تر به نظر می آید. اما در نهایت گون و آقای کیم همان کاری را می کنند که تالسی در وضعیت ناگزیری از ترس زنده نماندن مرتکب می شود. تالسی در طبقه ۱۱۷ در واکنش به پرخاش گورنگ که او را یکسره مسئول جنایت می داند می گوید: من قاتل نیستم، فقط آدمی هستم که ترسیده است.
خشونت ورزی غافلگیرکننده آقای کی نسبت به خانم و آقای گون و در ادامه خشونت مضاعف گون نسبت به کیو و چان که به نوعی رستاخیز شبیه می شود، خشونت بدوی و کینه توزانه گورنگ در پلتفرم را تداعی می کند که با وارد کردن پی در پی ضربات کارد بر تالسی هم در شکل و ماهیت تفاوتی با هم ندارند. تریما علیرغم اذعان به دوستی و خوب بودن گورنگ اما در نهایت قصد خوردن او را دارد. همین کنش و احساس متناقض را می توان در کشته شدن آقای پارکر توسط آقای کیم یادآور شد.
در هر دو فیلم شاهد میل درونی آدم ها به بالا رفتن هستیم. هر چند انگیزه ها و بستر و ابزار این تمایل متفاوت است. همچنان که در پلتفرم کارد شکل بدوی، در انگل همزمان فریبکاری و گوشی همراه وجه پیشرفته و پیچیده این تمایل را نشان می دهند.
می توان به نشانه های صریح تری اشاره کرد. به عنوان مثال ادرار کردن جوانک کنار زیرزمین مسکونی خانواده کی را با توالت کردن زن طبقه بالایی روی سر باهارت در پلتفرم مقایسه کنید. این شباهت در نوع واکنش آدم ها در هر دو فیلم جای تامل دارد. خانواده کی در وضعیت اول واکنشی به این عمل تحقیرآمیز نشان نمی دهند. اما در بار دوم که موقعیت آن ها متفاوت به نظر می رسد از انفعال به تهاجم تغییر موضع می دهند. مشابه صحنه تحقیر شدن باهارت با ریخته شدن مدفوع روی سرش که اندکی بعد به موضع انتقامجویی و تهاجم علیه وضع موجود تغییر وضعیت می دهد.
در هر دو فیلم مولفه های اخلاقی به سرعت و تحت تاثیر شرایط رنگ می بازند. بعلاوه اخلاق به ابزار و امکانی برای تسلط و تفوق در مبارزه طبقاتی تبدیل می شود. صرفنظر از زیر پاگذاشتن کل مبانی اخلاقی توسط خانواده کیم، اشکال بدیهی تر آن را می توان در آقای کیم شاهد بود. در اولین سکانس جنگ کلامی خانواده کیم با مون، آقای کیم از موضع مغلوب از خانم مون می خواهد بخاطر رعایت سلامت روانی آقای پارکر از ارسال فیلم گرفته شده خودداری کند. همین احساس پیش تر در دو تعبیر پولدار مهربان و مهربان پولدار میان آقای کیم و همسرش مورد تاکید قرار می گیرد. این حس بظاهر انسان دوستی که بر وجهی از اخلاق گرایی ریاکارانه تاکید دارد، در سکانس جشن تولد با کشتن آقای پارکر بر سویه ابزاری و یا در خوش بینانه ترین فرض برخورد سلیقه ای و طبقاتی از معیارهای اخلاقی دلالت دارد.
همین نگاه را در پلتفرم در تنظیم رابطه متفاوت و متضاد تالسی با گورنگ شاهد هستیم. تالسی در طبقه ۱۷۱ به گورنگ که او را در خواب به تخت بسته می گوید هر چه زمان بگذرد دوستی ما به نفرت متقابل تبدیل می شود، در ادامه گورنگ در عمل حرف تالسی که پیشتر گفته بود گرسنگی خوی درنده خویی ما را بیدار می کند و اینجا باید بخوری تا خورده نشوی، را تائید می کند. در همه این کشمکش ها اخلاقیات و تعریف نمودهای اخلاقی تحت تاثیر وضعیت موجود به سرعت رنگ می بازند.
در هر دو فیلم کاست و بسته بودن و نفوذناپذیری طبقات بالا مورد تاکید قرار می گیرد. در انگل زمانی که در تصور کیو ازدواج با داهیو می تواند او را به بالا ارتقا بدهد، و همزمان خانم و آقای کیو را  توهمی درباره خانواده آقای پارکر بخنده می اندازد، همه چیز و به بدترین شکل ممکن و حتی به وضعیتی بدتر از گذشته تبدیل می شود. فاصله رویای خانواده کیم تا تبدیل شدن به سوسک و سپس آوارگی و غرق شدن در فاضلاب آب شمال شهر تنها به انداره به صدا درآمدن زنگ اف اف تصویری است. این تغیر وضعیت آنی آقای کیم را مجاب می کند هرگز برای آینده نقشه نکشد. که اشاره ای است به پذیرفتن جبر و واقعیت طبقاتی. در پلتفرم باهارت سیاه پوست که توانسته تا طبقه ششم بالا بیاید در رویای نفوذ به طبقه پنجم علیرغم توسل به فریبکاری و ادعای دروغ خداباوری است در یک قدمی طبقه پنجم به بدترین شکل ممکن تحقیر و با صورت آلوده به مدفوع به پائین پرت می شود.
نکته مشترک واکنش انتقامجویانه به وضعیت موجود از جانب آقای کیم و باهارت است.
خانه آقای پارکر تداعی کننده گودال پلتفرم است. در خانه پارکر هم مثل گودال پلتفرم شاهد جنایات وحشتناک هستیم که ریشه و انگیزه همه آن ها تلاش برای بقا و زنده ماندن است.
خاک کردن خانم مونگ وانگ شباهت قریبی با مرگ دهها هم سلولی طبقات پائین در پلتفرم دارد. شباهت آن ها در بی نام و نشان بودن آنهاست و این که کسی متوجه هویت آن ها نمی شود.
سردابه متروکه خانه پارکر که به شکل مارپیچ به محل مخفیگاه گون می رسد تداعی کننده طبقات تحتانی است که بسیار بیشتر از حدس و گمان و مشاهدات ساکنین گودال است. غافلگیری و واکنش خانم کیم پس از طی راهرو مارپیچ و پیدا شدن سردابه و دیدن آقای گون را مقایسه کنید با رسیدن گورنگ و باهارت به آخرین طبقه گودال و مشاهده دختر آسیایی.
در پلتفرم تریما خشونت خود را متوجه بالایی ها می کند. در انگل اما مسئولیت بالایی ها از نمایش تضاد موقعیت خانواده پارکر با وضعیت دو خانواده گون و کیم انتقال داده می شود.
مجهول ماندن هویت آقای گون و سر به مهر ماندن راز و انگیزه درگیری در جشن تولد که با تاکید به مرد بی خانمان از سوی رسانه ها اشاره می شود، شبیه مجهول ماندن دلیل واقعی بدبختی آدم ها در طبقات پائین در پلتفرم و نشانی از جستجوی بیهوده دو فیلمساز در یافتن راه حل تبعات ضدانسانی نظام سرمایه داری است؛ هر چند در پلتفرم فرستادن کودک آسیایی به طبقه صفر به انتقال راه حل احتمالی تاکید داشته باشد. این بارقه امید در پلتفرم با رویابافی های پایانی کیو در قالب نامه هایی که به پدرش می نویسد نمود پیدا می کند. رویابافی کیو با فیدتاریک و باز شدن روی شب تاریک و برفی همچنان بر بن بست موجود پیش روی او و پدر و سرنوشتی که می تواند کم و بیش به سرنوشت مرد بی خانمان، پدرش و همزمان صدها نفر در طبقات تحتانی پلتفرم ختم شود.
این شباهت ها از نگاه واقع گرایانه هر دو فیلمساز به نظام طبقاتی و پیامدهای اجتناب ناپذیر آن ناشی می شود. ضمن این که هر دو فیلمساز در نهایت همان پیام جسیکا کیانگ منتقد ورایتی از انگل را القا می کنند: “ثروتمندان را بخورید. از هر نظر که فکرش را می کنید شکم هایتان را پر کنید. اما خیلی زود دوباره گرسنه خواهید شد و دوباره فقیر باقی خواهید ماند.”

برچسب‌ها: , ,

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

نظر شما


آخرین ها