تاریخ انتشار:1400/12/02 - 19:25 تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 170933

صابر محمدی در همشهری نوشت :

ایـن عـکـس ۲نـــفــره را ببینید. گمان می‌کنم تنها عکس موجود از نورعلی برومند و واپسین شاگردش یعنی محمدرضا شجریان باشد. استادی با گرایش به مکتب درویش‌خان که این فهرست، تنها بخشی از شاگردانِ کلاس موسیقی او بوده‌اند:اکبرگلپایگانی، نصرالله ناصح‌پور، پرویزمشکاتیان، حسین علیزاده، محمدرضا لطفی، شهرام ناظری، جلال ذوالفنون و محمدرضا شجریان.
امروز می‌خواهم یکی از روایت‌های زندگی او را مرور کنم. عجیب‌ترین روایت زندگی‌اش. البته زندگی که نه! چه عرض کنم. خودتان بخوانید.
محمدرضا شجریان در «راز مانا»، مدون‌ترین و بسا‌مان‌ترین کتابی که تا حالا درباره‌اش و البته با حضور خودش منتشر شده، بارها به نورعلی‌خان اشاره کرده است. آخرین اشاره اما داستان غریبی دارد: «یک روز چهارشنبه در بیست‌ونهم دی ۱۳۵۵[برومند] گفت آقای شجریان امروز درس نداریم. خانم افشار کنسرت سمفونیک در کاخ گلستان گذاشته است که شعر حافظ را اجرا می‌کنند. به من گفته بیا و نظر بده. اگر تو هم می‌آیی بیا با هم برویم. گفتم آقا من هم می‌آیم.سوار ماشین شدیم، رفتیم. آن روز حالش خوب بود. […] گفت حالم خیلی خوب است. از همیشه بهتر است. از پله‌ها بالا رفتیم و وارد سالن شدیم. کنسرت شروع شد. اول خانم گلنوش خالقی یک کار کر اجرا کردند. بعد هم ارکستر سمفونیک با آقای حسین سرشار برنامه اجرا کرد. به شکل اپرایی یک شعر حافظ را خواندند. […] برومند گفت این فرم بیان حافظ نیست. شعر حافظ باید با موسیقی حافظ خوانده شود نه به‌صورت اپرایی. اصلاً سبک ایرانی کجا، سبک ایتالیایی کجا؟ من مرتب به برومند نگاه می‌کردم، دیدم صورتش قرمز شده است، اصلا ۱۰ رنگ عوض می‌کند. […] خیلی ناراحت شده بود. من هم خیلی ناراحت شدم. هنگامی که می‌خواستیم برویم خانم افشار آمد پیش برومند و پرسید استاد این کار چطور بود. برومند صدایش می‌لرزید و دورگه شده بود. گفت: الان وقتش نیست، ولی خیلی حرف‌ها با شما دارم، شب به خیر. برومند خیلی ناراحت بود و حرفی نمی‌زد. […] نزدیک خانه که شدیم گفت حالا کارشان به جایی رسیده که حافظ را مسخره می‌کنند! […] خداحافظی کردیم. […] فردا ساعت هفت‌ونیم ابتهاج زنگ زد که دیشب [رضا] ورزنده (نوازنده سنتور) فوت کرد! فردا در رادیو تشییع جنازه است. و من در این فکر بودم که فردا صبح قرار بود، در رادیو برای اجرای یک کار مشترک با ورزنده باشم، حالا برای تشییع جنازه او باید بروم! […] فردا صبح، وقتی برای تشییع جنازه ورزنده خواستم بروم دوباره ابتهاج زنگ زد و گفت یک خبر بد! گفتم چیست؟ گفت دیشب آقای برومند فوت کرد! من اصلا خشکم زده بود. […] برومند واقعا آن شب حالش خوب بود. من فکر می‌کنم این شوکی که به او داده شد او را کشت». به عکسی که ابتدای این یادداشت اشاره‌اش رفت برگردیم؛ همان شب است: بیست‌ونهم دی ۱۳۵۵٫کاخ گلستان. همان شب. شب اجرای اپرای حسین سرشار از شعر حافظ. برومند فردای ثبت این عکس درگذشت.

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

نظر شما


آخرین ها