تاریخ انتشار:1397/04/13 - 19:10 تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 91256

شهروندنوشت :«‌قُمپز» نام یک محفل طنزنویسی در شهر قم است. چند ماهی است که اسم این محفل ادبی که به همت حوزه‌ هنری شکل گرفته، بین اهالی فرهنگ و ادب گُل کرده است. بی‌شک یکی از ویژگی‌های این محفل که آن را با سایر محافل فرهنگی متفاوت کرده مشارکت طلاب و روحانیون در این رویداد است. درست همین چند ماه پیش بود که در میان کاربران فضای‌ مجازی یک کلیپ از این محفل بازنشر می‌شد. داستان از این قرار بود که یک روحانی جوان بین طنزپردازان نامی یک شعر طنز انتقادی نسبتا تند را می‌خواند که با استقبال حاضران در مراسم روبه‌رو می‌شود. حاضران با کف‌وسوت و خنده‌ مداوم سعی می‌کنند که رضایت خود را از این شعر انتقادی بیان کنند؛ اما مضمون شعر که با رضایت حاضران و بعدتر کاربران فضای‌ مجازی همراه شد، چه بود؟ شاعر در این شعر طنز به موضوعات حساسی همچون فساد اقتصادی و سانسورهای غیرمنطقی می‌پردازد؛ اما نام این روحانی جوان که بعدها در میان اهالی فرهنگ و هنر بیش از پیش شناخته شد «سیدمحمد حسینی» است. شاعری که بنا به قولی هم روحانی است و هم ظریف. روزهای گذشته فرصتی پیش آمد تا «شهروند» با این روحانی جوان و طنزپرداز گپ و گفتی داشته باشد.

آقاسید به نظر عرصه طنز و وادی طلبگی شباهتی با هم ندارند؛ شما وسط دو ماجرای متفاوت قرار گرفته‌اید؟
خیر؛ به نظر من علیرغم عدم شباهت ظاهری، اتفاقا خیلی هم به هم مربوط‌‌اند و حتی به هم نیازمند.
طنز ابزاری ا‌ست مفید، کارگشا و همه‌پسند.
از صحبت‌های شما چنین برداشت می‌شود که یک روحانی در شرایط کنونی نیازمند بهره‌گیری از ابزار طنز در جذب مخاطب است.
بله؛ ما برای استفاده و تبلیغ دین که از وظایف اصلی روحانیون است، می‌توانیم از طنز بهره ببریم. طنز یک قالب و ابزار است و وقتی بتواند در خدمت دین و جامعه دینی بکارگرفته شود، نه ‌تنها منافاتی با امور دینی  مقدس ندارد، بلکه در معرفی دین و حقایق موجود در دین توسط روحانیون می‌تواند نقش بسیاری داشته باشد.
عده‌ای معتقدند که ما جامعه افسرده‌ای داریم؛ شما با چنین برداشتی موافق‌اید؟
خیر؛ این برداشت از سوی معاندان نظام مطرح و توسط اشتباهات فردی برخی از افراد تقویت شده است. مثلا وجود بدعت‌هایی در شیوه عزاداری و گرفتن دهه‌های عزاداری و سوگواری برای ائمه اطهار (غیر از امام حسین (ع) و دهه محرم که مشروع است و در روایات و سیره اهل بیت هم آمده) و حتی تعمیم آن به امام‌زاده‌ها و سایر شخصیت‌های دینی باعث شده تا معاندان این را دستمایه هجمه به دین قرار دهند. متاسفانه چنین برداشت غلطی در ذهن عامه مردم ایجاد شده و مردم عادی هم که در این فضا زندگی می‌کنند، از بسیاری از شادی‌ها، عروسی‌ها و کارهای روزمره زندگی به اجبار محرومند.
صریح‌تر سوالم را بپرسم، رابطه دین و مذهب شیعه با شادی چگونه است؟
شادبودن و شادکردن دو امری است که در دین مقدس اسلام نسبت به آن بسیار تأکید شده و در روایات اهل بیت علیهم‌السلام و نیز سیره آن بزرگواران به وفور قابل مشاهده است؛ به ‌عنوان نمونه از میان انبوه روایات در باب اهمیت شادبودن و نیز شادکردن مردم اشاره ‌کنم: حضرت علی (ع) در حکمت‌ها و کلمات قصار نهج‌البلاغه وقتی اوصاف مومن واقعی را بیان می‌کنند، می‌فرمایند: «المومن بشره فی وجهه و حزنه فی قلبه» یعنی انسان مومن، کسی است که شادی‌اش را در چهره‌اش نمایان می‌کند و اگر اندوهی دارد، در قلب خود پنهان می‌کند. یا در روایت دیگری که از امام باقر (ع) (در کتاب شریف کافی، جلد۲ صفحه ۱۹۰) نقل شده، حضرت می‌فرمایند: «ان احب الاعمال الی الله عزوجل، ادخال السرور علی المومن» یعنی به درستی که دوست‌داشتنی‌ترین عمل نزد پروردگار شادکردن دل انسان مومن است. از این‌گونه روایات در شرع مقدس اسلام بسیار وارد شده و همواره سیره اهل بیت علیهم‌السلام نیز بر همین امر استوار بوده است.
در پیشینه دینی ما طنز چه جایگاهی داشته و آیا روایاتی هم در این زمینه داریم؟
بله؛ پیشینه طنز را می‌توان از همان ابتدای شکل‌گیری دین اسلام جست‌وجو کرد. وقتی به سیره اهل بیت رجوع می‌کنیم، می‌بینیم که آن بزرگواران نیز برای شادکردن مردم حتی گاهی از همین ابزار طنز استفاده کرده‌اند. به‌عنوان نمونه نقل است که روزی پیامبر (ص) و علی (ع) در میان اصحاب، مشغول خوردن خرما بودند، پیامبر به مزاح و برای شادکردن جمع، هسته‌های خرمای خود را مخفیانه جلوی حضرت علی (ع) می‌نهاد و پس از اتمام خرما، فرمودند هر کس هسته خرمای بیشتری مقابل او است، از همه پرخورتر است!علی (ع) هم که غافلگیر شده بود، با دیدن هسته‌های زیاد در مقابل خود، به قضیه پی برده و عرض کرد: آن‌کس که خرماهایش را با هسته خورده، از همه پرخورتر است! این نمونه یک طنز خوب و پسندیده است که علاوه بر ایجاد شادی، خطوط قرمزها را رعایت کرده و از ایذا یا اتهام و… خالی است.
تا حالا شده در محافل دینی به دلیل فعالیتتان در حوزه طنز مورد انتقاد قرار بگیرید؟
خوشبختانه خیر؛ البته متاسفانه مورد تشویق هم قرار نگرفته‌ام، به عقیده من در جامعه امروزی ما ضرورت دارد که حوزه علمیه و روحانیت و همه مسئولان دینی اهمیت بیشتری به این ابزار کاربردی بدهند.
اگر مجبور به انتخاب باشید، طلبگی را انتخاب می‌کنید یا طنزپردازی؟
انتخاب من، قطعا به حسب وظیفه‌ای‌ است که تشخیص بدهم، البته عرض کردم طلبه‌بودن و طنزپرداز بودن، منافاتی باهم نداشته و ندارند. مثلا یکی از مسئولیت‌های مهم طلبگی و حتی دینی که به عهده تک‌تک مسلمانان است، امر به معروف و نهی از منکر است و یکی از بهترین ابزار امر به معروف و نهی از منکر در جامعه کنونی ما، استفاده از همین ابزار طنز است که هم مقبولیت عمومی دارد و هم تبعات منفی آن در حد صفر است و تأثیر آن همیشه مثبت بوده است. لذا فکر می‌کنم تأثیر این ابزار اگر بیشتر از ابزار طلبگی(لباس مقدس روحانیت) نباشد، کمتر نیست. البته ذکر این نکته هم خالی از وجه نیست که به گفته بسیاری از مخاطبانی که آثار طنز حقیر را دنبال می‌کنند، ترکیب طلبگی و طنز، تأثیر مثبت دوچندانی در اجتماع داشته و شاید اگر هرکدام را به تنهایی داشتم، این‌قدر تاثیرگذار نمی‌بود.
جوک‌گوی خوبی هستید؟
خیر.
این روزها با اصطلاح «آخوند سلبریتی» در فضای مجازی مواجه هستید؛ شما فعالیت روحانیون جوان در فضای مجازی  را که با استقبال هم همراه شده را می‌پسندید؟
با توجه به وضع کنونی کشور و مشکلات اقتصادی، فرهنگی و… به شخصه از حرف زدن و سخنرانی برای مردم خجالت می‌کشم و بیشتر ترجیح می‌دهم عمل کنم تا حرف بزنم. سعی می‌کنم در این دوره همدردی کنم تا توجیه مشکلات موجود. ببینید در این آشفته‌بازار  اگر شخصی با لباس روحانیت بتواند حرف نو و البته منطبق با دین، برای گفتن داشته باشد و مورد اقبال عموم مردم هم قرار گیرد، باید از او حمایت کرد نه این‌که برچسب‌های مختلف به او چسباند و با کارشکنی و پرونده‌سازی‌های سلیقه‌ای، او را از خدمت  باز داشت.
برخورد مردم با شما به‌عنوان یک روحانی چگونه است؟
با روحیه طنز بنده بیشتر ارتباط می‌گیرند تا با لباس روحانیت. البته از جمع این‌دو بسیار خشنودتر هستند. من از وقتی که با لباس روحانیت اشعار طنز و شعرخوانی‌ام را در فضای مجازی منتشر می‌کنم، بازتاب بسیار خوبی داشته،  این نکته قابل تأملی است که به‌رغم این‌که شاید به‌زعم برخی، شعر و طنز با شئون روحانیت سازگار نباشد، مردم نه‌تنها این را بد نمی‌دانند بلکه استقبال بیشتری دارند و وقتی در قالب طنز، درددل‌های آنها را بیان می‌کنیم، بسیار دلگرم شده و به دین و انقلاب و جایگاه روحانیت امیدوارتر می‌شوند.

 متن شعر محمد حسینی در محفل قمپز
وصله‌ی ناجور

شاه رفته، مملکت شاپور می‌خواهد چه‌کار
کله‌ی بی‌مو، گِل سرشور می‌خواهد چه‌کار

آنکه سهمِ فارغ‌التحصیلی‌اش بیکاری است
انتخابِ رشته و کنکور می‌خواهد چه‌کار!

ازدواج امروزه اصل و ریشه‌ی صد مشکل است
ابتدای این مصیبت، سور می‌خواهد چه‌کار!

کشوری که هست در آن ساز و موسیقی حرام
در سرود ملی‌اش شیپور می‌خواهد چه‌کار؟!

ما که دیگر از زمین و آسمان فیلتر شدیم
فیلم‌هامان فیلتر و سانسور می‌خواهد چه‌کار!

در دِهی که سال‌ها از بیخ، بختش خفته است
پاسبانش این همه کافور می‌خواهد چه‌کار!

دزدها با رشوه چون از هر دری رد می‌شوند
پس دمِ در، افسر و مأمور می‌خواهد چه‌کار!

سارقی که خورده یکجا نصف بیت‌المال را..
چهره‌ی شطرنجی و مستور می‌خواهد چه‌کار!

زاهد ما، حاصلِ انگور کشور را خرید..!!
یک مسلمان این‌همه انگور می‌خواهد چه‌کار!

مؤمنی که با قناعت کرده عادت، بعدِ مرگ
آن‌همه قصر و شراب و حور می‌خواهد چه‌کار!

 

لینک کوتاه

نظر شما


آخرین ها