سینماسینما، زهرا مشتاق
فیلمی از کف به سطح. یعنی فیلمی درباره زنان طبقه متوسط جامعه افغانستان، از صحرا کریمی که بههرحال به واسطه افغان بودن ایشان، شکل درستتری از جامعه به تصویر کشیده میشود. فیلمی که البته میتوانست بهتر و تاثیرگذارتر باشد.
حوا به نسبت مریم و عایشه، قصه قویتری دارد. وجه مستند آن پررنگتر است و از بقیه قسمتها اثرگذارتر است. زنی در آخرین ماههای بارداری و زندگیاش در یک خانواده سنتی افغانستانی که به زن، نگاهی از پایین به بالا میشود.
حوا با کار تعریف میشود. رتق و فتق تمامی امور با اوست. حتی باید به فکر ظرف تف پدرشوهرش هم باشد و از او غر بشنود که چرا ظرف را دیر آورده و او منتظر خالی کردن ناس در دهانش مانده است. مادرشوهر حوا توانی برای حرکت ندارد و حوا با آن شکم برآمده مسئول تروخشک کردن او هم هست. و بی مسئولیتتر از همه همسر نامهربانی است که رویهاش دعوت مهمانهای هرشبهای است که مصایب زن حاملهاش را دوچندان سازد. حوا به فکر همه هست، حتی گربهای که بهسختی از پلههای ناامن بالا میرود تا برایش شیر بگذارد.
حوا سفره گشودهای است درباره بافت سنتی و غالب اجتماع افغان، در کشوری که زن میتواند زندگی خوار و خفیفی داشته باشد. زن هست که کارراهانداز باشد. زن هست که از صبح تا شب جای خود و دیگران کار کند و بی مسئولیتی دیگران را پر کند؛ دیگرانی که میتوانند همجنس او یا از جنس دیگر باشند.
حوا بیش از آنکه کارکردی درونی داشته باشد، برای نمایش به دیگرانی است که قرار گرفتن زن در این موقعیت برایشان باورنکردنی است. زنهایی تحلیلرفته در جامعهای که ارزش و اعتباری برای زنان خود قائل نیست. و زنان در ردیف اشیای مکانیکی و رباتهایی همهکاره دیده و تعریف میشوند. زنانی که روحیه مطالبهگری به آنها آموخته نشده و در زیر و بالای جامعهای با حکمها و فرمایشات معمول مردانه له و فراموش میشوند.
حوا تلاشی برای تغییر شرایط و جایگاه خود نمیکند. حتی نافرمانی هم نمیکند. چون با این چهره از خود آشنا نشده، چون نمیداند و بلد نیست که میتواند به آنچه شرایط زندگی بر او تحمیل کرده، بشورد و اعتراض کند. چون همراه و همدلی ندارد و تنها پناهش جنین درونش است که با حرکتهایش و لگدهای پاهای کوچکش به مادر خود اندکی خوشبختی میبخشد.
گرچه جنس گرفتاریهای مریم از حوا جداست، اما او هم اسیر نگاههای مردانهای است که زن برایشان تعریفی جنسیتی دارد. حتی اگر چون مریم، خودش را به سطحی قابل قبول از جایگاه اجتماعی رسانده باشد. اما درهرحال یک زن، یک زن است، و در نگاه یک جامعه مردسالار، زن میتواند و باید شکل خواستههای آنان باشد. تقاضاهایی حقیر که به صرف خواست مردان باید عملی شود. مریم بر همین نگاه است که میشورد. چون زنی تحصیلکرده است. گوینده خبر است و سطح آگاهیاش از زنان دیگر فراتر است. گرچه او هم زخمخورده جهان مردان بیوفاست؛ مردانی که میتوانند زنان را به مثابه نانهای گوناگون به سفره خود برند و هر بار از هر نانی که میلشان میکشد، بخورند. چون اندازه زنان همینقدر برایشان معنا میشود. هر چه تازهتر، خوشمزهتر. مردانی که نانهای بیات ته سفره خود را روانه سطل زباله میکنند. رخت عروسی بر تن مریم یادآور زیبایی و تازگی فراموششده زنی است که زخم خیانت، درونش را له کرده، و این توهین او را غمگین و دلشکسته کرده است؛ گرچه سعی میکند هنوز قوی باشد و خود را قوی نشان دهد.
اما عایشه در این میان موقعیت دشوارتری دارد. با بچهای در شکم از هوسی مردانه که در نگاه دخترانه و جوان او عشق معنا میشده. او در حالی در آستانه ازدواجی ناخواسته است که باید برای سقط جنین مردی دیگر پولی مهیا کند. تنها حامی او دوستش مرضیه است که میخواهد به او کمک کند.
نکتهای که در این سه قصه متصل به هم وجود دارد، تنهایی زنها و حتی عدم همدلی زنان، در یک نگاه کلی به یکدیگر است.
مادرشوهر حوا از او حمایتی نمیکند، چون او خود نیز در زندگی حوا بار مضاعف است و معلوم هم نیست اگر دست و پایی داشت، کارکردی حمایتی و همسویی با او میداشت. حتی مادر حوا هم نمودی ندارد، چون او نیز چه بسا روزگاری چون دخترش گذرانده یا داشته باشد.
مریم نیز تنهاست. تنهایی عمیقی که از دیروز و امروز گذشته و ساحت زندگی او را انباشته از رنج و فراموششدگی کرده است. درست مثل تنهایی عایشه که حتی با مادر خودش قابل تقسیم نیست. انگار زنها هم میتوانند جنسی از سختی و قلدری جهان مردان را به تن کرده، نسبت به همجنسان خود بیتفاوت و ظالمانه رفتار کنند.
هماره گفتهاند وظیفه فیلمساز ارائه راهحل نیست. اما ایجاد تغییر در رویه قهرمان فیلم میتواند حتی اگر نه به همذاتپنداری، به تلنگری در مخاطبان تبدیل شود. ساخت فیلم در جامعهای مردسالار و زننحیف چون افغانستان فرصتی است که میتواند و باید در بهترین و مستحکمترین رویکرد ممکن از آن بهره جست. باید از جنسی باشد که مردان را متوجه رفتارهای غلط سنتی و فرهنگی آنها کند. گرچه حوا، مریم و عایشه نمایندگان زنانی در هر جامعه سنتی میتوانند باشند. ظلمی که میان بسیاری از اقوام نیز قابل مشاهده است و امکان تسری دارد.
منبع: ماهنامه هنروتجربه

لینک کوتاه
مطالب مرتبط
- این هنر و تجربه آنتی ویروسی ست بر فیلم های به هرقیمت مسخره
- تحقق آرزوی چندساله فعالان انیمیشن در هنرو تجربه
- انتقاد صحرا کریمی کارگردان افغان از بیبیسی فارسی
- جعفر صانعی مقدم: گسترش فعالیتها در سینمای «هنر و تجربه» بستگی به تامین نیازهای مالی دارد
- همان همیشگی/ نگاهی به فیلم «آنا»
- فیلمی متفاوت نه البته بینقص/ نگاهی به فیلم «گزارش یک قتل»
- گروتسک، مرزها، محدودهها و همپوشانیها/ معرفی کتاب گروتسک فیلیپ تامسن
- واقعا چه کسی این فیلم را ساخت؟/ «مرد سوم» از هر منظری فیلمی متفاوت است
- گوتیک آمریکایی/ نگاهی به فیلم «مادر» ساخته دارن آرنوفسکی
- من اقیانوسی را دوست دارم که تو را آفرید/ نگاهی به فیلم «سولاریس»
- خوشه های خشم/ نگاهی به فیلم «تاریخ خشونت»
- اسلحه ایستوود در دستان فلینی!
- انتشار تیزر هفته فیلم ایتالیا + ویدئو
- اسامی فیلمهای حاضر در هفته فیلم ایتالیا اعلام شد/ از آثار مورتی تا برتولوچی
- هفته فیلم ایتالیا ۱۱ آذر آغاز میشود/ نمایش آنلاین و رایگان فیلمها
نظر شما
پربازدیدترین ها
آخرین ها
- نگاهی به سریال تاسیان؛روزی روزگاری ایران
- معرفی پلتفرمهای هوشمند سلامت همراه اول بهعنوان اپلیکیشنهای برگزیده
- انتقاد سازندگی از گفتوگوی کمال تبریزی با ایسنا/ داوران بر اساس مصلحت رای دادند نه کیفیت
- وداع با صدای ماندگار دوبله؛ بدرقه منوچهر والیزاده به خانه ابدی/ دوبلوری بدون جایگزین
- لوئیس بونیوئل فیلمساز در تبعید و صدو بیست و پنج سالگی
- فوت یک هنرمند پیشکسوت؛ عبدالرضا فریدزاده درگذشت
- شاهپور هنوز هست
- فیلمی در نوبت عید فطر به اکران اضافه نمیشود/ اسعدیان: پیشنهاد شورای صنفی نمایش برای بلیت، بیشتر از ۱۰۰ هزار تومان بود
- از دنیای عجیب، اما نه چندان عجیب سینما/ کارگردانانی که نمیتوانند اجاره خانهشان را بدهند
- با دستور وزیر ارتباطات، پروژههای ارتباطی همراه اول در روستاهای استان قزوین افتتاح شد
- جشنواره علیه جشنواره
- جایزه تجلی اراده ملی جشنواره فیلم فجر / گزارش تصویری
- گامی دیگر در جهت حذف سینما از سبد خانوادهها/ افزایش قیمت بلیت؛ ضربه مهلک به سینمای ایران
- مدیرعامل بهمن سبز: چه کسی بلیت ۲۲۰ هزار تومانی پیر پسر را میخرد؟!
- انتقاد صریح کمال تبریزی و علیرضا رییسیان از بهرام رادان
- اعطای تندیس «سازمان سبز برتر» به همراه اول
- پنجمین دوره «طرح پژوهانه همراه» با حمایت از دانشجویان نخبه کلید خورد
- نگاهی به سریال «جانسخت»؛ منتظر غافلگیری بمانیم یا نه؟
- کنسرت نمایش «ژن زامبی» از فردا میآید/بلیت ۵ روز اول به پایان رسید
- «نبض» روی میز تدوین
- نسخه ویژه نابینایان «مادیان» با صدای رعنا آزادیور منتشر میشود
- منوچهر والیزاده درگذشت
- ۱۲ نقشی که برنده اسکار شدند اما قرار بود به بازیگران دیگری داده شوند
- آیا باید از اینفلوئنسرها ترسید؟
- با رونمایی احتمالی فیلم در جشنواره کن؛ تام کروز با «ماموریت غیرممکن» خداحافظی میکند
- باید جلوی تصمیمات پشت پرده درباره سینمای ایران گرفته شود/ چه کسی باید مشکل شرعی «قاتل و وحشی» را حل کند؟
- نشان سیف الله داد چه نسبتی با بهرام افشاری و ملیکا شریفی نیا دارد؟
- فانتزیهای سورئال و کمدیهای پیچیده از جنس سروش صحت/نگاهی به فیلم «صبحانه با زرافهها»؛
- فیلم «قاتل»؛ تولدی دوباره
- «زیبا صدایم کن»؛ ملودرامی احساسی