سینماسینما، ایلیا محمدینیا
حال دیگر نمایش فیلمهای کوتاه تبدیل به بخشی جدانشدنی و البته جذاب در گروه سینمایی هنر و تجربه شده است. در تازهترین بسته فیلمهای کوتاه مخاطب با تنوعی جذاب و دیدنی از مضامین و ساختارها مواجه میشود، خاصه اینکه در این بسته جدید یک فیلم کوتاه مستند هم گنجانده شده است تا تماشاگران پیگیر با بخش دیگری از فعالیتهای فیلمسازان جوان کشور آشنا شوند. ادامه نمایش فیلمهای کوتاه قطعا اتفاق ارزشمندی است که به مدد مدیران و دستاندرکاران گروه هنر و تجربه میسر شده است. به نظر میرسد در این بخش روند حرکتی خوبی را شاهد هستیم. این را کیفیت فیلمهای منتخب این بخش میگوید.
«بدو رستم بدو» انیمیشن تلخی است
تهیه و تولید یک اثر کوتاه در حوزه انیمیشن در ایران همیشه با چالشهای بسیاری همراه بوده و به نظر میرسد همچنان خواهد بود. اگر در حوزه تولید فیلم کوتاه فیلمساز بهرغم سختیها و هزینه تولید با مقوله فروش یا اکرانش مواجه است، این امر در حوزه انیمیشن نمود پررنگتری دارد، خاصه اینکه فیلمساز فیلم کوتاه اگر استعدادی از خود در کارگردانی، تدوین، فیلمبرداری و… نشان دهد، میتواند امیدوار باشد روزی فیلم بلندش را بسازد؛ امری که درباره بسیاری از استعدادهای فیلم کوتاه اتفاق افتاد، اما در حوزه انیمیشن صرف داشتن استعداد باعث نمیشود کارگردان اثر دورنمای امیدوارکنندهای در تولید یک فیلم سینمایی بلند را متصور شود، چراکه هزینه بالای تولید و محدودیتهای اکران در کنار کمبود نیروهای متخصص در این بخش باعث شده است کمتر تهیهکنندهای در بخش خصوصی تمایل به تولید در این بخش از خود نشان دهد. از طرفی نباید فراموش کرد با گسترش روزافزون رسانههای دیداری همچون واتساپ و تلگرام و اینستاگرام و… و فراگیر شدن ماهوارهها، دسترسی مخاطبان به فیلمهای روز انیمیشن دنیا سطح توقعات مخاطبان داخلی را بالا برده و همین امر و کمبود امکانات و تجهیزات روز تولید باعث شده میزان حضور علاقهمندان تولید در این بخش روندی نزولی را طی کند.
«بدو رستم بدو» ساخته حسین ملایمی از زمره انیمیشنهایی است که بهسادگی قابلیت رقابت با بهترینها را دارد. تصویرسازی جذاب به همراه رنگآمیزی چشمنواز و کاراکترهایی که کلیشه نیستند، در کنار داستانی سرراست این اثر را تبدیل به انیمیشنی خلاقانه و جذاب کرده است.
طراحی لوکیشنهای رنگ به رنگ از تهران در قاب انیمیشن و خلق کاراکترهایی غیرتکراری و همچنین استفاده از ادبیات کهن و شاهنامه فردوسی و رستمی شکستناپذیر و حضور او در شرایط امروزی جامعه شهری تهران از دیگر جذابیتهای این انیمیش زیباست.
با این همه «بدو رستم بدو» انیمیشن تلخی است. آنقدر تلخ که کام مخاطب با تصاویر سرخوشانه از تهران و آدمهایش شیرین نمیشود. درست که به زعم کارگردان آدمهای امروزی در جستوجوی نوشدارویی که جانشان را و اطرافیانشان را التیام بخشد، چیزی از رستم شاهنامه کم ندارند، اما کاش کورسویی از امید هم در انیمیشن بود که آدمی با همین کورسوی امید است که جلوی سختیها مقاومت میکند.
با این همه کارگردان انیمیشن «بدو رستم بدو» با کارگردانی اثری درخشان در متر و معیارهای امروزی نشان داد که در حوزه انیمیشن ایرانی به قول مهدی اخوانثالث «خردک شرری هست هنوز».
«خوابگردها» تجربهای جذاب در حقیقت و مجاز
«خوابگردها» از همان تیتراژ آغازین وقتی که نام کارگردان بر پرده جان میگیرد، تکلیفش را با مخاطبش روشن میکند که مخاطب با فیلمی ذهنی مواجه است که در آن واقعیت و خیال چنان در هم میآمیزد که تمیز مابین این دو را سخت میکند. دختر و پسربچهای به عمارت قدیمی وارد میشوند و پسر بر اثر شوکی به کما میرود و آنچه در فیلم میبینیم، از زاویه دید او به تصویر درمیآید. در این رفت و برگشتهای زمان به گذشته و آینده مخاطب با داستان فیلم آشنا میشود. پسر در رویای خود در آیندهای دور و گنگ همچون روحی سرگردان در عمارتی قدیمی و متروک جهان پیرامونیاش را رصد میکند؛ جهانی که حاصل و ساخته ذهن اوست، اما او خود را ساکن در جهان واقعیت میداند که البته نشانههایی از گذشتهاش در آن مییابد؛ نشانههایی که همه چیز با لمس آن متوقف میشود. در جهان او همه چیز صورتی از واقعیت و حقیقت دارند، درست مثل عکسهایی که از خود میگیرد و میپندارد خود اویند. صدا و حضور دختر در رویا و خیال، او را رفتهرفته با جهان امروز آشتی میدهد و شلیک دختر مرگ رویایش را رقم میزند تا او با مرگی سخت در رویا چشم به جهان هستی بگشاید؛ به جهان واقعیت و بیداری.
«خوابگردها» فیلم سختی است در اتمسفری که خط داستانی کمرنگی دارد. کارگردان به مدد نور و صدا و تصویر جهانی انتزاعی را خلق میکند که بعد چند دقیقه که از فیلم میگذرد، مخاطب را با خود همراه میسازد. فیلمبرداری و نورپردازی درخشان به همراه صداگذاری ارزشمند و کارگردانی در خور توجه پویا نبی «خوابگردها» را تبدیل به اثری دیدنی کرده است.
«سیندرلا» ملالآور و خستهکننده است
فیلم کوتاه «سیندرلا» جهان ذهنی کارگردانی است که برای به تصویر کشیدن درامی تلخ در دل یک فضای شاد و سرخوشانه تلاش میکند. مهدی آقاجانی با دستمایه قرار دادن قصه «سیندرلا» در فضایی فانتزی مخاطبش را به ضیافتی از تضادها دعوت میکند. یکی شازدهای است که به جبر پدر داماد شده و تمایلی به آن ندارد و دیگری مهمان ناخواندهای است که مجنون است و عروسی بسیار دوست دارد. در روایت کارگردان از قصه «سیندرلا» پدر انسان طماع و دیکتاتوری است که هر چیزی را قابل خرید و فروش و تجارت میداند، ولو عشق را، و در عین حال برای به دست آوردن امیال و خواستههای مالیاش از هیچ کاری فروگذار نیست، ولو زیر پا گذاشتن حداقل حقوق انسانی… در این فضا فرشتهای ظاهر میشود تا سیندرلای مجنون را به حق و حقوقش برساند و در این جهان فانتزی و غریب میکی موس و دوستان هم به کمک میآیند و به یکباره ورق برمیگردد تا مرد طماع در تنهایی خود نظارهگر رسیدن سیندرلا به خوشبختیاش باشد.
فیلمساز در به تصویر کشیدن فضایی فانتزی و سرخوشانه فاقد قصهای جذاب است. فیلم بیشتر طرحی محو است از آنچه کارگردان دوست داشته باشد، که البته نبود. اینکه شما در فضایی عجیب و غریب بخواهید روایت خود را داشته باشید، نیاز به قصهای پررنگ با شخصیتپردازی معقول دارید؛ چیزی که در فیلم نیست. درنتیجه فیلم تبدیل به اثری خستهکننده و ملالآور میشود که دوست دارد حرفهای گلدرشت و مهمی بزند، که قصه فیلم اساسا این بضاعت و پتانسیل را ندارد.
«قصه بولوار» مستند جذاب است
کسانی که ساکن تهراناند، یا به عنوان مسافر و بیمار و… به تهران آمدهاند، احتمالا گذرشان به بولوار کشاورز افتاده است. «قصه بولوار» مستند جذابی از داوود اشرفی است که تلاش میکند سرنوشت چگونگی ایجاد بولوار و قصههایی را که در آن و پیرامونش شکل گرفته، نشان دهد. در واقع بخش مهمی از جذابیت فیلم در نگاه نوستالژیکی است که کارگردان در قالب گفتار متن به مخاطبش منتقل میکند. فیلم با بخشی از رمان «چشمهایش» بزرگ علوی که در بخشی از آن اشاره به نهر کرج (بولوار کشاورز) شده، شروع میشود و در ادامه به تاریخچه شکلگیری بولوار کشاورز اشاره میشود. کارگردان در این بخش در انتقال اطلاعات و سابقه تاریخی شکلگیری بولوار اشارات کوتاه و مفیدی ارائه میدهد. در بخش بعد تقریبا به تمامی بناهای تاریخی و اداری و… اشاره میکند. او از ساختمانهای پیرامونی بولوار اطلاعات خوبی در فیلم میآورد؛ از کلاب کوچینی گرفته تا سینما بولوار و وقایع و اتفاقاتی که در کف بولوار اتفاق افتاده، از تظاهراتی که به نفع مصدق صورت میگیرد، تا تولید فیلمهای سینمایی در بخشهایی از آن، که دیگر تبدیل به جاذبهای برای سینماگران شده، تا تبدیل میدان جلالیه که محل سوارکاری و مشق نظامیان بود، به پارک فرح که بعدها پارک لاله شد. اما درباره گودالی که در کنار بولوار است، فقط بسنده به این میکند که گودالی که هرگز ساخته نشد، اما نمیگوید چه چیزی قرار بود ساخته شود که نشد. و چرا نشد. از طرفی کارگردان فراموش میکند وقتی بولوار کشاورز کاراکتر اصلی فیلمش است، بخش مهمی از اعتبار بولوار به آدمهایی است که در آن ساکن بودهاند، یا ساکن هستند. فیلمساز در بیان اطلاعاتی در این قسمت سکوت میکند.
درباره طراح بولوار هم کارگردان فیلم سکوت میکند. فقط اشاره مختصر و ناقصی از مدیر فیلمبرداری روسی میکند که ساکن ایران بود و احتمالا ایده بولوار کار او بوده، بدون آنکه مستنداتی در اینباره در فیلم بیاورد.
فیلم در پایان همچون آغاز رجوعی دوباره به رمان «چشمهایش» بزرگ علوی دارد؛ رجوعی که چندان لزومی به آن نبود، خاصه آنکه فیلمساز با لحنی سختگیرانه از آنچه این روزها بر بولوار میگذرد، در فیلمش میگوید، که چه خوب بود بیشتر روی علل این نگاه تلخ و سختگیرانه متمرکز میشد.
با اینکه مستند «قصه شر» فیلم کاملی محسوب نمیشود، اما کاملترین فیلمی است که درباره شکلگیری آن تولید شده است.
«گوش سیاه» درباره عدم قطعیت در داوری است
«گوش سیاه» ساخته بهزاد آزادی بر خلاف ظاهر داستانش، فیلمی درباره کودکآزادی یا دروغگویی پسربچه فیلم نیست، که البته در عین حال هم میتواند باشد. اما به نظر میرسد فیلم بیشتر درباره عدم قطعیت و عدم امکان داوری است. تماشاگر در مواجهه با مربی مهد کودک بنا بر گفتههای مدیر مهد او را متهم به آزار آرژین میداند و شستن دستهای کودک با آب گرم هم این امر را بیشتر تشدید میکند. از طرفی برخورد او با سایر بچهها و حتی آرژین وقتی که گلدانی را واژگون میکند، مانع از آن میشود که تماشاگر با قطعیت مبحث کودکآزاری مربی مهد را قبول کند. اینجاست که تماشاگر شک میکند که شاید مدیر مهد به دروغ اتهام دیدن صحنه کودکآزاری را دیده، یا آرژین به دروغ در واکنش به مادرش که نمیگذارد در خانه تفنگبازی کند، میگوید که مربی مهد او را کتک زده است. همه اینها تماشاگر را به سمت عدم داوری به جهت نداشتن مصالح کافی در فیلم سوق میدهد. اما برای مهتاب قصه شکل دیگری دارد. آرژین همچنان که تماشاگر میبیند، از بلندی سقوط میکند، اما مهتاب بهرغم آنکه با دست اشکهای زیر ماسک گوش سیاه را پاک میکند، صحنه را نادیده میگیرد، چراکه با تمام اتفاقات پیشین در مهد که منجر به اخراج او شده است، میداند توان مقابله با داوریهای نابهجا را ندارد؛ آن هم هنگامی که جسم بیهوش آرژین روی زمین است، پس تصمیم میگیرد ماسک بر صورت نمایش بازی کند. به نظر نمایش با ماسک مقبولیت بیشتری دارد. استفاده از دوربین روی دست در ایجاد بیثباتی زندگی مهتاب در مهد و ساعات پرالتهابی که پشت سر میگذارد، بهخوبی عمل میکند. بازیها بهقاعده و درست است؛ چه بازیگر خردسال فیلم و چه مربی مهد کودک.
«مانیکور» ساختارشکنی در مضمون
اقتباس در سینمای ایران چندان رونقی ندارد. در سال در حوزه فیلمهای بلند سینمایی در بهترین حالت شاید بتوان یک اثر اقتباسی را در میان انبوهی از تولیدات روزافزون سینمایی پیدا کرد که داستانش اقتباسی از ادبیات کهن یا معاصر باشد. فارغ از میزان تاثیرپذیری سینما از ادبیات، باید گفت آمارها نگرانکننده هستند. به همان نسبت شاید بتوان اقتباس را در فیلمهای کوتاه مشاهده کرد و گاه به نظر میرسد این آمار نگرانکنندهتر هم میشود. آرمان فیاض در فیلم «مانیکور» به سراغ داستان کوتاهی با همین عنوان از مجموعه داستانی به نام «دوباره از همان خیابانها» به نویسندگی بیژن نجدی رفته است.
فیلمساز با نگاهی به داستان «مانیکور» بیژن نجدی روایتی تازه و خلاقانه را با رعایت کلیت داستان نجدی به تصویر کشیده است. در واقع کارگردان فیلم، ساختمان کلی داستان را حفظ میکند و با تغییری جزئی در داستان مسیر و پایانبندی و مهمتر از همه مفهوم کلی داستان کوتاه روایتی تازه و نو را ارائه میدهد. «مانیکور» فیلمی ساختارشکنانه است. البته این ساختارشکنی نه در ساختمان فیلم، که در ساختار مضمونی داستان فیلم اتفاق میافتد. پرداختن به موضوعاتی که بهظاهر ممنوعه محسوب میشوند اما در جامعه ما نمونههای فراوانی از آن دیده میشود، اهمیت کار آرمان فیاض را بیش از بیش نمودار میکند.
انتخاب فصل زمستان در کنار لوکیشنی بکر و دستنخورده و مردمانی سادهدل که غریبهای را در میان خود پذیرفتهاند و حال احساس میکنند اعتبار و اعتقاداتشان خدشهدار شده است و روایت سرراست و به دور از حشو و زواید داستان، فیلم «مانیکور» را تبدیل به اثری دیدنی و جذاب کرده است.
منبع: ماهنامه هنروتجربه

لینک کوتاه
مطالب مرتبط
- یادداشتی برای «ژولیت و شاه»؛ قصهای آمیخته از تخیل و واقعیت
- انیمیشن ایران در جشنواره فجر؛ کجا ایستادهایم؟
- ۵ انیمیشن ایرانی در اسپانیا نمایش داده میشود
- جشنواره پویانمایی تهران در ایستگاه پایانی
- دوبله آثار کودک حساس، مهم و پر از ظرافت است
- «عصرانه با انیمیشن»؛ بزرگداشت سعید توکلیان برگزار شد
- راهیابی انیمیشن ایرانی به جشنواره مراکش
- راهیابی دو انیمیشن به جشنواره فیلم ژیرونای اسپانیا
- رونمایی از تیزر مجموعه انیمیشن «رویاهای رنگی»
- اولین کارگاه انتقال تجربه بسته انیمیشن «رویاهای رنگی» برگزار شد؛ امیدواریم اکران انیمیشن کوتاه ادامه پیدا کند
- تحقق آرزوی چندساله فعالان انیمیشن در هنرو تجربه
- جایزه جشنواره انسی برای انیمیشن ایرانی
- «ژولیت و شاه» به پایان مرحله صداپیشگی رسید
- «ممنونم دکتر فارسی»، جریان سیال ذهن و داستان مینو
- حضور همراه اول در نمایشگاه بینالمللی جیتکس ۲۰۲۲
نظر شما
پربازدیدترین ها
- تاریخچه سریالهای ماه رمضان از ابتدا تاکنون/ در دهه هشتاد ۴۰ سریال روی آنتن رفت
- نگاهی به «عروج» به بهانه زادروز لاریسا شپیتکو/ لحظه روبرو شدن با «خود»
- «بیگانه» کامو مقابل دوربین کارگردان فرانسوی میرود
- چهره تلخ عشق یک سویه/ نگاهی به فیلم «در دنیای تو ساعت چند است؟»
- حقایقی درباره فیلم یک تکه نان به بهانه پخش آن از شبکه نمایش
آخرین ها
- پرفروشهای سینما در هفته اول نوروز/ هیچ کدام از فیلمهای نوروزی، یک میلیون تماشاگر نداشتند
- آکادمی اسکار عذرخواهی کرد
- «میراث» در جشنواره هاتداکس رقابت میکند
- تازهترین ساخته هادی محقق به چین میرود/ اولین حضور جهانی «دِرنو» در جشنواره پکن
- یک جایزه برای آیدا پناهنده؛ جشنواره فرانسوی به «در انتهای شب» جایزه داد
- یک واکنش دیرهنگام؛ بیانیه آکادمی داوری در پی خشونت علیه برنده اسکار
- پس از ۴ دهه برگزاری در یوتا؛ جشنواره ساندنس به کلرادو میرود
- فرشته سقوط کرده/ نگاهی به فیلمنامه «هیات منصفه شماره ۲» با بررسی عناصر مشترک درامهای دادگاهی
- «داستان سلیمان»؛ یک داستان واقعی از هزاران پناهجوی جهان
- «یک نبرد پس از دیگریِ» دیکاپریو کوتاهتر شد!
- یک عشق بی رحم،مجازات اعدام را در بریتانیا لغو کرد
- اکران آنلاین «زودپز» در شبکه نمایش خانگی
- نتفلیکس با «صد سال تنهایی» به یک رمان کلاسیک «غیرقابلاقتباس» جان میبخشد
- «ذهن زیبا»؛ اتفاقی زیبا در تلویزیون
- اسرائیل، کارگردان برنده اسکار را بازداشت کرد
- یک جایزه برای مجری اسکار؛ کونان اوبراین، جایزه مارک تواین را گرفت
- برای دستاوردهای یک دهه فعالیت حرفهای؛ بالاترین تجلیل سینمایی بریتانیا از تام کروز
- داوری فیلمساز ایرانی در جشنواره مورد تایید اسکار
- نگاهی به «اکنون»/ هنرِ شنیدن
- «بیگانه» کامو مقابل دوربین کارگردان فرانسوی میرود
- «روایت ناتمام سیما» قاچاق شد/ علیرضا صمدی: خواهش میکنم نسخه غیرقانونی را نبینید
- نقدچیست؟ منتقدکیست؟
- نوروز موسیقایی با فیدیبو؛ برنامه فستیوال موسیقی «گوشه» اعلام شد
- دارن آرونوفسکی میسازد؛ اقتباس سینمایی از رمان «کوجو»
- «بیصدا حلزون»؛ تلخی میان تصمیم و تسلیم
- «سلب مسئولیت»؛ کابوسی پنهانشده پشت نور
- خبرهای اختصاصی سینماسینما از جشنواره کن؛ مجیدی و فرهادی نمیرسند/ در انتظارِ روستایی، پناهی، مکری، کاهانی و اصلانی
- اختصاصی سینماسینما- کنفرانس خبری؛ ۱۰ آوریل/ احتمال حضور جارموش، لینکلیتر، اندرسن، مالیک و برادران داردن در جشنواره کن
- تبعات کرونا و اختلافات حقوقی با برادران وارنر؛ اعلام ورشکستگی شرکت تولیدکننده فیلمهای «ماتریکس» و «جوکر»
- به هر سازی رقصیدیم غیر از ساز دل خویش/ این بهاریه نیست، نامهای است برای امیروی امیر نادری