تاریخ انتشار:1397/06/25 - 13:16 تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 96658

سینماسینما، پدرام عبهر :

سهیلا: آخرین بار کی عاشق شدی؟ پسر: الان دیگه اینجوریا نیست. با دختره حرف میزنی. یا بهت پا میده یا قهوه‌ایت میکنه! ———- سهیلا: حالا از کجا معلوم منم اگه ازدواج می‌کردم جدا می‌شدم؟ پسر: جدا می‌شدی… همه جدا می‌شن…. (بخش‌هایی از دیالوگ فیلم؛ نقل به مضمون) ——— در جامعه‌ای که دیدگاه خیلی از جوان‌ها درباره‌ «رابطه» چنین است (که واقعاً هم چنین است)، طبیعی است که تنهایی و ترس از رابطه عمیق و متعهّدانه (ازدواج) به معضلی جدّی تبدیل شود. مسئله‌ای مهم که می‌توان گفت سینمای اجتماعی ایران (که بخش عمده‌ آثار سینمایی ما هم در همین ژانر قرار دارد) کمتر به این صورت دقیق و موشکافانه به آن پرداخته است. «شماره ۱۷، سهیلا» داستان دختری است مجرّد که حالا در آستانه‌ چهل سالگی، جدّی‌تر از همیشه نیاز به ازدواج را حس کرده است؛ او پی برده که سنّش بالا رفته و خیلی زود شانس بچّه‌دار شدن را به کل از دست می‌دهد. وزنش هم بالا رفته و حسِّ پیری و چاقی، اعتماد به نفسش را کم کرده. سهیلا برای فرار از این تنهایی، به هر دری می‌زند: به یک مؤسّسه‌ همسریابی می‌رود، با دوست‌پسرهای سابقش (که ظاهراً خودش آن‌ها را پرانده است) تماس می‌گیرد و… «شماره ۱۷، سهیلا» فیلم جسوری است. در میانِ خیل فیلم‌های اجتماعی ما با سوژه‌های تکراری (فقر و فلاکت، خیانت، و دروغ و قضاوت)، ساخته‌ جدید محمود غفّاری به سراغ سوژه‌ای رفته که اتّفاقاً سوژه‌ روز جامعه است، دردِ خیلی از دخترها و پسرهای جامعه‌ امروز است و سینمای ما شدیداً در این حوزه فقیر است. شاید به این دلیل که چنین سوژه‌ای خیلی راحت می‌تواند سوءتفاهم‌هایی ایجاد کند، یا از خط قرمزها عبور کند. سوءتفاهم‌هایی که در مورد این فیلم هم ممکن است پیش بیاید، که مثلا شاید متّهم شود که فیلم ضد زن است و زنان و دختران را تحقیر می‌کند چرا که روی نیاز شدید زن‌ها به حضور یک مرد در کنارشان تأکید دارد (امّا فیلم برای رفع این سوءتفاهم، هرچند تمرکزش بر زنان است، در مقابل مردهایی را که با مشکلی مشابه دست به گریبانند نیز به تصویر می‌کشد). «شماره ۱۷، سهیلا» حتّی به خطِّ قرمز نیاز جنسی افراد (دخترهای) مجرّد نیز می‌پردازد و خوب هم می‌پردازد (شاید تنها فیلم دیگری که به طور مستقیم به این سوژه پرداخته، فیلم کمدی «در مدّت معلوم» باشد که البتّه رویکردش به مراتب سطحی‌تر از فیلم غفّاری است.) زهرا داودنژاد در نقش سهیلا شگفت‌زده‌تان می‌کند. چنان بی‌نقص و طبیعی بازی می‌کند که با تک‌تک مشکلات و غصّه‌ها و حسّاسیت‌ها و دردها و تنهایی‌اش همراه می‌شویم. بابک حمیدیان و مهرداد صدیقیان هم نقش‌های کوتاه‌شان را حرفه‌ای و تأثیرگذار بازی می‌کنند (سکانس طولانی دیالوگ مهرداد صدیقیان و زهرا داودنژاد از جمله بهترین سکانس‌های این فیلم، و شاید حتّی از جمله بهترین سکانس‌ها در میان فیلم‌های اجتماعی چند سال اخیر سینمای ایران باشد). سکانس‌های طولانی گفت‌ و گوی سهیلا با دوست‌های سابقش در ماشین هم از دیگر نقاط درخشان فیلم است. سکانس‌هایی که قدرت شان را مدیون فیلمنامه‌ خوب و منسجم غفّاری هستند (فیلمنامه‌ای که مخصوصاً در زمینه‌ دیالوگ‌نویسی حرف ندارد) و البتّه نمی‌توان نقش فیلمبرداری خوب اشکان اشکانی را نیز نادیده گرفت، مخصوصاً در فیلمی که پلان‌سکانس‌های طولانی هم کم ندارد. «شماره ۱۷، سهیلا» فیلمی است قابل احترام و ستودنی، که کمتر از آنچه شایستگی اش را دارد دیده شد. هم از این جهت که سراغ سوژه‌ای جدید در سینمای ایران و سوژه‌ای به‌روز در جامعه‌ ایران رفته و هم از این جهت که آن را به خوبی ساخته و پرداخته کرده است. ناگفته پیداست که می‌توان به فیلم نقدهایی نیز وارد کرد. امّا ترجیح می‌دهم در این یادداشت کوتاه وارد آن جزییات نشوم، و فعلاً به همین بسنده کنم که «شماره ۱۷، سهیلا» از جمله فیلم‌هایی است که لایق دیدن و قابل تأمّل است.

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

نظر شما


آخرین ها