تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۱۱/۱۴ - ۰۲:۱۲ تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 105279

سینماسینما، شهرام اشرف ابیانه:

 

مسخره باز، هذیان های بی معنی یک شاگرد سلمانی شیفته سینما
یک هذیان کامل. رویای آشفته یک سینما دوست که سر و صورت داستانی پیدا نکرده. شنیدم درباره اش میگویند سینمای پست مدرن. جدی اش نگیرید. فیلم غنی زاده با این چیزها نمیخواند. بی سر و شکل تر از این حرف ها است. ملغمه ای است عذاب آور این مسخره باز. این همه رویا و دنیای ذهنی که در سر یک شاگرد سلمانی میگذرد باید راه ورودی هم برای مخاطبش بگذارد. مسخره باز همه راه ها رابسته.
غنی زاده دنیای خاص خود را دارد. یکجور سورئال پرزرق و برق. بیشتر جلوه نمایی میکند و در پی حسی از تجمل و شکوه ظاهری است تا خلق دنیایی عمیق و شخصی. داستان این شاگرد سلمانی را ببینید و در عذابی که کشیدم شریک شوید. آن وقت به حتم قدر دنیای امثال فلینی را بیشتر خواهید دانست.

 

سال دوم دانشکده من
سال دوم دانشکده من. در یک قدمی یک فیلم خوب مانده. سردی ای اما در فیلم هست که راه به دنیای درونی فیلم نمیدهد. این سردی از سردرگمی در شخصیت سازی ها خود را نشان میدهد. آدم های فیلمنامه شهبازی در سر دوراهی آن قدر با تماشاگر سمپات میشوند و آن قدر صمیمی که در چشم بر هم زدنی در یک دنیای درونی سیر میکنی . کاراکترهای صدر عاملی اما برون گرا اند. واکنش شان از جنس عاطفه های رو و آنی است. این با دنیای شهبازی نمیخواند. نتیجه اش این سردرگمی است.تک صحنه های درخشان در فیلم هست اما آن قدر توان ندارد که دنیای درونی آدمهای فیلم را بعد و عمق دهد.

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

نظر شما


آخرین ها