سینماسینما، یزدان سلحشور
یادم است وقتی اولین بار «معجزه در میلان» را روی پرده سینما دیدم، تقریبا گیج بودم! فیلم، شباهتی به فیلمی نداشت که از سازنده «دزد دوچرخه» انتظار داشتم. اولا یک کمدی بود و در مرحله بعد اصلا دارای آن لحن تلخ فیلم های نئورئالیستی که برایم با «رُم شهر بی دفاع» روسلینی آغاز شده بود، نداشت، اما نکته مهمش باز این هم نبود. فیلم بدون آنکه از «واقعیت» کناره بگیرد، به نحو شگفت انگیزی از رمز و راز «افسانه ها» برخوردار بود. دو سال بعد، وقتی «صد سال تنهایی» را خواندم و با امکان شگفت انگیزی مثل «رئالیسم جادویی» در روایت آشنا شدم، تازه فهمیدم دسیکا چه کرده در این فیلم.
«معجزه در میلان» رسما یک آغاز بود، نه برای سینما صرفا، که برای ادبیات حتی. تاثیری که این فیلم بر فیلم های پس از خود گذاشت، انکارناپذیر است، حتی بر فیلم هایی که ظاهرا از افسانه بری بودند، گرچه در زمان ساختش، در ایتالیا، توسط منتقدان چپ تقریبا طرد شد[این لحن شاد و این ورود غیرایدئولوژیک «معجزه» به سینما آنان را برآشفته بود] و توسط منتقدان راست هم به دلیل موضع روشنش در قبال فاصله طبقاتی، چندان محبوب نبود. سکانس پایانی فیلم را [که همه شخصیت های پایین شهری سوار جاروی رفتگران می شوند و همچون جادوگران قرون وسطایی به آسمان می روند] بعدها اسپیلبرگ در «ای.تی» [با دوچرخه هایی که نوجوانان فیلمش را به آسمان برد] بازسازی کرد، اما به رغم برتری تکنولوژیک فیلم اسپیلبرگ، من شخصا سکانس دسیکا را بیشتر دوست دارم؛ تاثیرگذارتر است و انسانی تر و به گمانم، حتی باورپذیرتر.
فیلمی که بیشترین تاثیر را روی من گذاشت، «معجزه در میلان» ساخته ویتوریو دسیکا بود. فیلم های نئورئالیستی ایتالیایی تنها آثاری بودند که اجازه داشتند در کشورهای کمونیستی به نمایش درآیند، چراکه جامعه های کاپیتالیستی و سرمایه داری را مورد انتقاد قرار داده و مدام آنها را نکوهش می کردند. اما نکته بامزه اینجا بود که این فیلم – که قاعدتا می بایست مورد پذیرش سران جامعه های کمونیستی باشد ـ به خاطر جزئیاتش، توسط همان کمونیست ها توقیف شده بود… با وجود عدم نمایش عمومی فیلم، ما توانستیم در مدرسه فیلم سازی آن را ۱۵ تا ۲۰ بار ببینیم. فیلم بی نهایت برایمان جذاب و جدید بود و فکر می کنم این مسئله تا اندازه ای به ساختار کل فیلم برمی گشت. ساختاری که بعدها با عنوان «سینما – وریته»(سینما – حقیقت) شناخته شد… همین جا باید اعتراف کنم که همه فیلم های من به شدت وام دار این فیلم هستند.»[میلوش فورمن]
فیلم بر اساس رمان«Totò il Buono» و با همکاری مشترک دسیکا و زاواتینی روی فیلمنامه شکل گرفت. مشکل بتوان باور کرد که نویسنده «دزد دوچرخه» این متن پر از شوخی های خلاقانه و افسانه های جهان نو را خلق کرده باشد، اما زاواتینی واقعا چنین کاری کرد! فیلم، نخل طلای کن را به خانه برد، اما بیشترین تاثیر را بر سینمای آمریکا گذاشت نه سینمای ایتالیا. هالیوود البته رئالیسم جادویی اش را بدل به «فانتزی» کرد، آن هم نه برای بزرگسالان، که برای کودکان.
زاواتینی شاعر، روح شاعرانه انکارناپذیری را به فیلم بخشید که با «کودک درون» انسان پس از جنگ دوم جهانی و درگیر با جنگ سرد در مکالمه ای پیوسته اما دلپذیر بود. با این همه، این «کودک درون» در ایتالیا که هنوز چپ بودن و استالینیست بودن در اغلب موارد از سوی معتقدان و منتقدان یکی انگاشته می شد، عمیقا متاثر از دستورات فرهنگی -هنری «رفیق بزرگ» در مسکو بود. فیلم کمابیش حالت شیرینی تازه ای را داشت که برای کودکی خریداری شده باشد، بدون آنکه کودک آن را خواسته باشد و پیش از آن لج کرده باشد که چیز دیگری می خواهد و حالا هم از این یکی خوشش آمده باشد، اما لجاجت اجازه پشیمانی به او ندهد! این احتمالا بهترین توصیف، برای دلیل مقابله روشنفکران چپ در قبال فیلم دسیکا بود. فیلم در بلوک شرق توقیف شد و روایت میلوش فورمن از دلیل توقیف فیلم، به اندازه جهانی که میلان کوندرا از همان دوره در رمان هایش توصیف می کند، جالب توجه و مفرح و البته به طرزی غیرقابل مقاومت خنده دار است: «در سکانس پایانی فیلم، همه فقیران و بی خانمان ها، جلوی کلیسای جامع میلان به دسته جارو چنگ می زنند و با آن به دنیای بهتری پرواز می کنند و جالب اینکه کمونیست ها در این سکانس به این نکته پی برده بودند که جارو درحقیقت به سمت غرب پرواز میکند، به نظر آنها فیلم بر این تاکید داشت که دنیای بهتر، در غرب متجلی شده است و به همین دلیل، آنها فیلم را توقیف کردند.» شاید از همین توصیف بتوان به عیان دریافت که مشابهت نوع واقعیات ترسیم شده در فیلم دسیکا با جهان پیرامونی اش تا چه حد بوده. درواقع، این فیلم نه تنها از یک سری واقعیات «سخن می گوید»، بلکه ساختار خود را بر اساس همان واقعیات «شکل می دهد» و احتمالا به همین دلیل است که حالا می توانیم با خیال راحت و به دور از عذاب وجدان یک «روشنفکر متعهد»[بیماری مسری ای که حتی ژان پل سارتر غیرمارکسیست را هم روی صندلی چرخ دار «سیاست زدگی» نشانده بود] این فیلم را بخشی انکارناپذیر از «نئورئالیسم» بدانیم و تفسیرهای ایدئولوژیک خودمان را همچون کوله و پوتین هایی متعلق به جنگی سپری شده پشتِ درِ دوران جنگ سرد جا بگذاریم.
اکنون در سال ۲۰۱۸، وقتی به این فیلم نگاه می کنیم، حتی لازم نیست باقی فیلم های نئورئالیسم را ببینیم تا از جهان تلخ آن روزهای پس از جنگ ایتالیا باخبر شویم. خودِ فیلم پر از واقعیت های تلخ است که به شکل مفرحی روایت می شود، اما واقعیت را پنهان نمی کند. فیلم نه تنها برای نسل حاضر ایتالیا، که برای نسل حاضر جهان، یک کتاب درسی تاریخی است. درواقع مثل هر کمدی درست و خوبی، یک کتاب درسی تاریخی است درباره زمانه اش.
منبع: ماهنامه هنر و تجربه

لینک کوتاه
مطالب مرتبط
- فیلمهای بخش کلاسیکهای ونیز معرفی شدند/ به یاد دسیکا و ماسترویانی
- غریبههای آشنا/ تاملی بر فیلم «هارمونیهای ورکمایستر» ساخته بلا تار
- اصغر فرهادی: از قلب و ناخودآگاهم فیلم میسازم/ رابطه تئاتر با مردم آزاد و دموکراتیک است
- بدترین فیلمهای ۲۰۱۹، از نگاه منتقدان ورایتی
- جذاب اما نه فوقالعاده!/ نگاهی به فیلم “متری شیش و نیم”
- یک فیلم خیلی خوب ببینید/ نگاهی به فیلم «روسی»
- «اینسرت»/ رئالیسمِ تلخِ بارانی؛ نگاهی به فیلم «سرکوب»
- نمایش و نقد ۲ مستند با موضوع سوریه در کانون فیلم «سینماحقیقت»
- منطق «همه میدانند»/ نگاهی به فیلم «همه میدانند»
- نگاهی به فیلم «قسم»/ اتوبوسی به رسم قسم
- محاکمه در بیابان/ نگاهی به فیلم «قصر شیرین»
- شنیدنِ دوباره یک ترانه عاشقانه شیرین/ نگاهی به فیلم «دوباره زندگی»
- «اینسرت»/ یک فریب شیک؛ یاددداشتی بر فیلم «ایده اصلی»
- ققنوس سوخته/ نگاهی به فیلم «شعلهور»
- «تیغ و ابریشم»/ نگاهی به فیلم «قصر شیرین»؛ یک روایت صمیمی
نظر شما
پربازدیدترین ها
- انتقاد صریح کمال تبریزی و علیرضا رییسیان از بهرام رادان
- مرگ ناگهانی و غم انگیز بازیگر خردسال فیلم یه حبه قند
- تاریخچه سریالهای ماه رمضان از ابتدا تاکنون/ در دهه هشتاد ۴۰ سریال روی آنتن رفت
- از دنیای عجیب، اما نه چندان عجیب سینما/ کارگردانانی که نمیتوانند اجاره خانهشان را بدهند
- صحبتهای رئیس هیئت داوران جشنواره برلین/ همه فیلمها سیاسیاند
آخرین ها
- جایزه بزرگ اسکار کسبوکارهای خاورمیانه به همراه اول رسید
- دو تصویر از تاریخ دوبله ایران
- جشن ۱۹ سالگی کانون ادبی زمستان برگزار شد؛ اهدای مدال سال به شهره سلطانی و مهدی یغمایی/ ایرج مهدیان تجلیل شد
- «مسیح پسر مریم» مینی سریال شد
- معرفی نخستین برندگان جشنواره برلین؛ جایزه بزرگ بخش مسابقه نسل به فیلم ایرلندی رسید
- در برنامه «خط فرضی» مطرح شد؛ خستگی از ما به نسل بعد از ما منتقل شده/ در زیر زمین، شهر دیگری وجود دارد
- نگاهی به سریال تاسیان؛روزی روزگاری ایران
- معرفی پلتفرمهای هوشمند سلامت همراه اول بهعنوان اپلیکیشنهای برگزیده
- انتقاد سازندگی از گفتوگوی کمال تبریزی با ایسنا/ داوران بر اساس مصلحت رای دادند نه کیفیت
- وداع با صدای ماندگار دوبله؛ بدرقه منوچهر والیزاده به خانه ابدی/ دوبلوری بدون جایگزین
- لوئیس بونیوئل فیلمساز در تبعید و صدو بیست و پنج سالگی
- فوت یک هنرمند پیشکسوت؛ عبدالرضا فریدزاده درگذشت
- شاهپور هنوز هست
- فیلمی در نوبت عید فطر به اکران اضافه نمیشود/ اسعدیان: پیشنهاد شورای صنفی نمایش برای بلیت، بیشتر از ۱۰۰ هزار تومان بود
- از دنیای عجیب، اما نه چندان عجیب سینما/ کارگردانانی که نمیتوانند اجاره خانهشان را بدهند
- با دستور وزیر ارتباطات، پروژههای ارتباطی همراه اول در روستاهای استان قزوین افتتاح شد
- جشنواره علیه جشنواره
- جایزه تجلی اراده ملی جشنواره فیلم فجر / گزارش تصویری
- گامی دیگر در جهت حذف سینما از سبد خانوادهها/ افزایش قیمت بلیت؛ ضربه مهلک به سینمای ایران
- مدیرعامل بهمن سبز: چه کسی بلیت ۲۲۰ هزار تومانی پیر پسر را میخرد؟!
- انتقاد صریح کمال تبریزی و علیرضا رییسیان از بهرام رادان
- اعطای تندیس «سازمان سبز برتر» به همراه اول
- پنجمین دوره «طرح پژوهانه همراه» با حمایت از دانشجویان نخبه کلید خورد
- نگاهی به سریال «جانسخت»؛ منتظر غافلگیری بمانیم یا نه؟
- کنسرت نمایش «ژن زامبی» از فردا میآید/بلیت ۵ روز اول به پایان رسید
- «نبض» روی میز تدوین
- نسخه ویژه نابینایان «مادیان» با صدای رعنا آزادیور منتشر میشود
- منوچهر والیزاده درگذشت
- ۱۲ نقشی که برنده اسکار شدند اما قرار بود به بازیگران دیگری داده شوند
- آیا باید از اینفلوئنسرها ترسید؟