تاریخ انتشار:۱۳۹۹/۰۳/۰۷ - ۱۵:۳۴ تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 136447

سینماسینما، ابوالفضل نجیب

اگر فرض همزیستی با کرونا را ناگزیر بدانیم، باید اذعان کنیم پیامدهای مثبت و منفی بسیاری بر روال زندگی خواهد گذاشت. چنانچه گذاشته و به هر شکل در حال تغییر روال عادی زندگی است. این تاثیرات بر پدیده های اجتماعی و جمعی بطور اجتناب ناپذیر و مضاعف به افت و پائین آمدن کیفیت منتهی خواهد شد. فوتبال یکی از مهمترین این پدیده هاست. این تبعات حتی می تواند به تغییر ساختارهای سخت افزاری و سازوکارهای فضاهای ورزشی منجر شود. تا آن زمان اما چاره ای جز عادت کردن به محدودیت های موجود نخواهیم داشت.

بدترین تصویری که از متن و حواشی زندگی در متن کرونا می توان متصور شد، برگزاری مسابقات فوتبال با سکوهای خالی و تماشای سمفونی جادویی فوتبال و تنها از طریق گیرنده های تلویزیونی است. فراموش نکنیم فوتبال یک پدیده اجتماعی است و حس و لذت این جادوی قرن با همین حضور نمادین به روح جمعی میلیون ها علاقه‌مند فوتبال تعمیم و تسری پیدا می کند.  

روح فوتبال بیش از هر اتفاقی که در مستطیل سبز رخ بدهد، به همین تفاهم و حس جمعی گره خورده. از این حیث شاید فوتبال شبیه ترین پدیده جمعی به سینما باشد. فلسفه وجودی این دو پدیده در مشارکت جمعی و در ظرف متمایز موضوعیت پیدا می کند. در سینما تعدادی بازیگر و یک کارگردان و در کنار آن ها یک تیم از عوامل مختلف در کنار زمین و همزمان یک سیستم بوروکراتیک و رسانه ای  به علاوه مخاطبانی فارغ از هر تعلق جغرافیایی و فرهنگی و …  با اجماع حول زبان و معیارهای زیباشناسی با فیلم ارتباط برقرار می‌کنند و به التذاذ می رسند. فوتبال هم از جهت التذاذ ذاتی بسیار شبیه سینماست. معمول شدن تماشای مسابقات فوتبال در سالن های سینما وجهی دیگر از این همسویی و شباهت های ماهوی را یادآور می شود.

آن‌چه این دو را متمایز می کند، وقایع غیر قابل پیش بینی در فوتبال است. و مهمتر تاثیر بی واسطه ای که تماشاگر فوتبال بر جریان کمی و کیفی داخل زمین می گذارد. اما بر خلاف فوتبال واکنش های داخل سینما هیچ تاثیر و تغییری در روند و جریان اتفاقات روی پرده نمی گذارد. اتفاقات از قبل و دور از چشم ما رقم خورده و ما ناگزیر به تماشای آن هستیم. تجربه تماشای فوتبال و فیلم را از حیث بی واسطه بودن ارتباط مقایسه کنید با تجربه تماشا و بازی روی سن تئاتر. تجربه بازی روی سن شباهت بسیار بیشتر با بازی فوتبال دارد. به این معنی که بازیگر فوتبال و تئاتر همزمان می تواند از فضای جمعی و واکنش های هیجانی و حسی تماشاگر بیشترین تاثیر ممکن را بگیرد. این تاثیرپذیری می تواند به درجاتی مرزهای تعین شده برای هر دو بازیگر را در نوردیده و به عبور از برخی قراردادها و بروز خلاقیت های فردی منجر شود. نکته جالب این که برخی بازیگران در هر دو حوزه از جانب کارگردان و مربی از آزادی عمل بیشتر برای بروز خلاقیت های فردی و خارج از فرامین تاکتیکی و میزانس از پیش تعیین شده، برخوردارند. به دلیل همین شباهت ها تصور اجرای یک تئاتر در سالن بدون تماشاگر به همان اندازه بی روح و تهی از لحظه های بکر است که برگزاری یک مسابقه فوتبال در همان شرایط. به همان نسبت که خلق لحظه های بکر روی سن، خلق همان لحظه ها در زمین فوتبال می تواند احساس مشترکی به تماشاگر بدهد. و البته به همان اندازه غیبت چشم نظاره گر به یک اندازه بر جریان کمی و کیفی و رابطه دیالکتیکی سالن و سن تاثیر می گذارد. 

با این مقایسه نقش همزمان حضور واقعی مخاطب در سکوها و در سالن نمایش و تفاوت ماهوی بود و نبود چشم نظاره گر بیشتر ادراک و احساس می شود. لازم به یادآوری است در اینجا تنها بر نمایش هایی تاکید دارم که برای مخاطبان واقعی اجرا می شود، و نمایش های تلویزیونی را تا حدود زیادی از این قاعده مستثنی می دانم.

با این همه نباید فراموش کرد تاثیرات و پیوندهای یادشده بر بازیکنان و تماشاگران فوتبال مضاعف است. تفاوت و اهمیت آن را می توان در کمیت نفوذ و استقبال تئاتر در جوامع حتی توسعه یافته و گستره نفوذ و محبوبیت بلامنازع فوتبال در جهان یادآور شد. 

از این جهت فوتبال حتی اگر در بالاترین مدار کیفی و عالی ترین شکل ممکن اما بدون پیوند زنده با سکوها برگزار شود، از حس و حال و روح واقعی تهی خواهد بود. این روح نه انگار، که به یقین در پیوند با سکوها به مستطیل سبز دمیده می شود.

این روح با هلهله و انتظار و هیجانات غیر قابل پیش بینی، با کل کل و کری با اهتزاز پرچم ها و رنگ ها، با ریتم و آواها و ارکستر چند ده هزار نفره، با ساده ترین ملودی موسوم به ایسلندی که از ترکیب بدیع اما جادویی صدای دست ها و سکوت خلق می شود، گاه با فحش و فضیحت و بی اخلاقی از سر تعصب و سمپاتی هیستری. روح فوتبال با جمع ضدین زیبایی و زشتی، شوق و شرارت، سکوت و صدا، عشق و نفرت، مرگ و زندگی و … شکل می گیرد.

در نظر داشته باشید، در مقام داوری تمایلات افراطی در روی سکوها نیستم، درباره یک واقعیت وجودی به نام فوتبال و تماشاگران و فلسفه وجودی یک پدیده اجتماعی مدرن بحث می کنیم و نه الزاما شکل آرمانی آنچه می باید. و فراموش نکنیم آنچه به فوتبال موضوعیت می دهد همین واقعیت پارادوکسیکال است که در روانشناسی اجتماعی به هسته وجودی و روح جمعی شناخته و تعبیر می شود. 

تردید نکنیم بسیاری حرکات ابداعی و بداهه ستارگان فوتبال چه در حین بازی و چه پس از موفقیت در به ثمر رساندن گل و انجام حرکات تکنیکی چشم نواز برآیند و محصول همین رابطه حسی و اما نانوشته است. رابطه ای متقابل بین سکوها و داخل زمین و بازیکنان که همزمان روح و روان میلیون ها و میلیاردها انسان کره خاکی را با خود درگیر می کند. حرکات نمایشی و منحصر به فرد ستاره های فوتبال بعد از به ثمر رساندن گل در مقابل دوربین های تلویزیونی دلالتی است بر تاثیر اتفاقاتی که همزمان در جریان بازی و روی سکوها و بالمال بر میلیاردها و میلیون ها تماشاگر تلویزیونی می گذارد. 

تصور عام برگزاری فوتبال بدون تماشاگر را به مسابقات خیلی خاص و خاص تر تعمیم دهید. به دربی هایی که سالهاست مرزهای جغرافیایی و بومی را پشت سر گذاشته و به اردوگاه های جهانی تبدیل شده. دربی هایی که بر خلاف معنی و مفهوم سنتی به نبرد همشهری ها محدود نمی شود و طولانی زمانی است در معنی منطقه ای و جهانی به رسمیت شناخته شده. دربی اسپانیا موسوم به ال کلاسیکو رقابتی که بر خلاف ظاهر فوتبالی به هماورد انقلاب و رفرم، سنت و مدرنیسم و خرد و نوستالوژی و در یک کلام جنگ تمام عیار سیاسی تبدیل شده، تا دربی بندرنشینان لیورپول با شیاطین سرخ که به بحران های اقتصادی گره خورده و همچنان این گره در زمین فوتبال کور و کورتر می شود. تا دربی همشهری شیاطین سرخ و کوسه ها (منچسترسیتی) و تا دربی های سرزمین اسپاگتی که جلوه های مدرن رقابت های مافیایی را تداعی می کند، تا دربی کهکشانی ها با همشهری تشکدوزان (اتلتیکومادرید)، تا دربی های لندنی و تا رنگ و بوی ژرمنی آن که تنها در رقابت دورتموند و شالکه خلاصه می شود. و تا دربی های آمریکای لاتین که گاه فلسفه وجودی فوتبال را به خشونت های کانگستری تنزل می دهند. و تا همین دربی بی بو و خاصیت دولتی سرخ آبی های پایتخت. و این تصور که این همه هیجان و احساس و عشق و نفرت و خشونت و غرور و اشک و شوق و سرمستی و سرخوردگی و گاه حتی قربانیانی که به جای می گذارد، بدون نفس سکوها رقم بخورد، در عالم فوتبال اتفاق کوچکی نخواهد بود. این که در این میان تکلیف جام جهانی به مثابه بزرگترین رویداد جهانی و کعبه آمال و آرزوهای میلیاردها انسان چه خواهد شد، جای خود دارد. 

واقعیت تلخ اما این است که تماشای همین چند بازی بدون تماشاگر بوندس‌لیگا با آن حس و حال غریب خیلی تفاوت ها را به رخ کشید. 

یادمان آورد زدن یک تکل ساده، خوردن و زدن یک دریبل معمولی، ثمر رسیدن یک گل هر چقدر هم خوشبو و زیبا، صدر نشینی و قعر نشینی، حتی پوکر قهرمانی چه پیوند غریب و غریبانه ای با این روح جاری و ساری دارد.

یادمان آورد فوتبال اگر با قرار خالی  ماندن سکوها نفس بکشد، جادوگرانی مثل مسی و تکنیسین هایی مثل رونالدو ناب ترین و زیباترین و تکرارناشدنی ترین لحظه های زندگی ورزشی را با چه کسانی به اشتراک خواهند گذاشت.

تردید نکنیم فوتبال و حداقل ستارگان بی چون و چرای آن بدون این سکوها دچار افت روحی و روانی و حتی جسمی و به درجاتی در فعلیت بخشیدن نبوغ ذاتی دچار مشکل خواهند شد.

فوتبال از این پس و معلوم نیست تا چه زمانی می باید بدون سکوها نفس بکشد. این نفس کشیدن بسیار به تنفس مصنوعی انسان در حال احتضار شبیه خواهد بود. چیزی شبیه یک حیات نباتی فاقد روح و حس واقعی زندگی. 

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

نظرات شما

  1. فرخندهفلاح
    ۷, خرداد, ۱۳۹۹ ۷:۲۳ ب٫ظ

    نکات بدیع و جالبی اشاره شده با آن قلم حسی

نظر شما


آخرین ها