تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۰۲/۲۸ - ۰۲:۰۰ تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 86712

محمدرضا قینی  در شرق نوشت :

سه گروه از دانشمندان با اندیشه هایشان تمام تفکر انسان را به هم ریخته اند: «گالیله» و «نیوتن» با قوانین مکانیک شان که زمین را جرمی سرگردان دور خورشید کردند، «داروین» و اصل انواعش و درنهایت «فروید» و ضمیر ناخودآگاه. به نظر می رسد «جیمز واتسون» و «فرانسیس کریک» را با کشف ساختمان ژن باید در ردیف چهارم قرار داد. نظریات این دانشمندان نه تنها دید بشر به جهان و مقام خود در آن را عوض کرد، بلکه ابزاری به دست انسان داد که سعی در تغییر در جهان خود کند. اتفاقا شاید تلاش برای تغییر در جهان برای تئوری های ژنتیک بیشتر از سه نظریه دیگر محتمل به نظر برسد. هنرمندان از اولین افرادی هستند که سیر اتفاقات را پیش بینی می کنند. از سال ها قبل فیلم های مربوط به موجودات حاصل از مهندسی ژنتیک علاقه مندان فراوان داشته است. بر همین اساس یکی از بهترین فیلم های سینمایی با موضوع ژنتیک به نام «گاتاکا» ساخته شده است.
گاتاکا (GATTACA) در فیلم نام یک پایگاه آموزش افراد مستعد برای فرستاده شدن به فضاست، ولی در واقع این نام از تکرار الفبای چهار حرفی نوکلوتیدهایی گرفته شده است که دی ان ای را می سازند. (پلکان خانه قهرمان داستان نیز تلویحا به شکل مارپیچ دی ان ای است.) فیلم داستان فردی است به نام «وینسنت» که برخلاف سنت غالب در عصر ژنتیک به جای مهندسی ژنتیک حاصل یک بارداری طبیعی است. در همان لحظه اول تولد با یک آزمایش ژنتیکی از خون بچه معلوم می شود که احتمال بیماری های جسمی ازجمله احتمال بیماری قلبی ناتوان کننده در او بالاست. پدر و مادر که تجربه وینسنت را دارند برای بچه دوم دیگر چیزی را به شانس نمی سپارند و کودکی حاصل مهندسی ژنتیک پیدا می کنند. طبعا کودک دوم هم از نظر جسمانی و هم هوش از وینسنت بهتر است. با وجود احتمال بالای بیماری قلبی، وینسنت عشق شدیدی به فضانوردی دارد، ولی سیستم حاکم با توجه به کارنامه ژنتیک او، مقامی بالاتر از تمیزکردن محیط مرکز فضایی گاتاکا برای وی قائل نیست. از اینجا تا انتهای فیلم داستان درباره این است که چگونه وینسنت خود را به جای یک فرد به نام «جِرِمی»، که بنابر معیارهای ژنتیک صلاحیت رفتن به فضا را دارد، ولی به علت حادثه ای از کمر به پایین فلج است، جا می زند. کار بسیار مشکل است چرا که هر تار مو، هر قطره خون و ادرار و هر سلولی که از پوست بدن جدا شود در واقع افشاکننده شخصیت حقیقی اوست و او باید تمام این مشخصات را با جرمی واقعی عوض کند. او تمام این کارها را به عشق رفتن به فضا انجام می دهد و مطابق معمول انتظاری که از فیلم ها می رود به آرزوی خود می رسد.
حال واقعا فیلم چه مفهومی را می خواهد به بیننده انتقال بدهد؟ اینکه ژنتیک درست نیست؟ اینکه اگر ژنتیک پیش بینی کرد ممکن است درست نباشد؟ من فکر نمی کنم چنین قصدی داشته باشد. در جای جای فیلم ما می بینیم که تست های ژنتیک درست پیش بینی کرده اند. وینسنت واقعا دچار ناراحتی قلبی است و وقتی فعالیت فیزیکی شدید می کند ریتم قلبش مختل شده و دچار تنگی نفس می شود.
اصلا منظور این نیست که علم اشتباه می کند. نکته مهم این است که این ما انسان ها هستیم که تصمیم می گیریم علم تا کجا بر زندگی ما مسلط شود. علم محض کاملا خنثی است. بد و خوب برای آن مفهوم ندارد. قوانین فیزیک واقعیات محض هستند، ولی استفاده از این قوانین در ساخت بمب های اتمی است که هم اکنون سیاره ما را در معرض تهدیدِ نابودی در صورت دیوانگی دارندگان آن قرار داده است. ژنتیک نیز چنین است. آنچه واتسون و کریک به عنوان ساختمان دی ان ای و کد اصلی ژنتیک موجودات زنده پیدا کردند واقعیت علمی بزرگی است که حقیقتا بینش ما را به حیات و انتقال نسل به نسل صفات عوض کرده است. ولی از اینجا به بعد نحوه استفاده ما از این حقیقت است که تعیین می کند این یافته علمی باعث خوشبختی یا مصیبت بشر می شود.
نکته دیگری را که فیلم درباره یافته های ژنتیک و کلا علمی بیان می کند دید واقع بینانه به این یافته هاست. از خصوصیات علم تغییر نظریات و ابطال نظریات قبلی و ارائه دیدگاه های جدید است. از این رو هرگز نباید نسبت به یافته های علمی حالت مطلق گرایی و تعصب کور داشت. هرگز نباید این یافته ها را واقعیت نهایی ای بدانیم که اجازه دارد بر زندگی ما تسلط یابد. در همین فیلم وینسنت با وجود تمام پیش بینی های درست ژنتیکی درباره ضعف بدنی اش نهایتا به فضا می رود. چرا؟ چون ژنتیک او نتوانسته عشق او به سفر به فضا را پیش بینی کند. جالب اینکه جرمی که از نظر ژنتیک کاملا مناسب رفتن به فضاست، کلا از ارتفاع می ترسد. رفتارهای پیچیده انسانی آنچنان تحت عوامل ژنتیک و محیطی هستند که قابل پیش بینی کامل نیستند.
محیط تار فیلم دائم یادآور کشورهای اروپای شرقی است و در جای جای فیلم احساس اسارت به بیننده دست می دهد. ولی اینجا چیزی که انسان را به اسارت گرفته، دستاوردهای علم ژنتیک است. در قسمتی از فیلم یک نفر می گوید روزگاری رنگ پوستت باعث تبعیض می شد و امروز کارنامه ژنتیک این کار را می کند. به نظرم فیلم بسیار هنرمندانه این مفهوم را انتقال می دهد که هیچ چیز حتی اگر خیلی هم علمی باشد حق گرفتن آزادی انسان را ندارد. اینکه ژنتیک ابزار دست گروهی شود که به وسیله آن برای دیگران تعیین تکلیف کنند، به خوشبختی انسان نمی انجامد. تفاوت های ژنتیک حتی در صورت صحت باید امکان این را داشته باشند که در یک محیط آزاد با هم رقابت کنند و نتیجه نهایی خود را نشان دهند. اگر جز این شود علم با همه ارزشی که در تاریخ بشر دارد باعث اسارت و تنهایی عمیق انسان می شود.
آخرین صحنه فیلم نگاه وینسنت به خارج سفینه فضایی است که از زمین دور می شود و به سمت ستارگانی دوردست حرکت می کند. در این حال وینسنت در ذهن خود می گوید هر اتم بدن انسان زمانی در سیاره ای بوده است، پس من الان از خانه ام دور نمی شوم، بلکه شاید به سمت خانه ام می روم و این است وصف حال انسانی که در زمین خود احساس تنهایی می کند.
گفتنی است گاتاکا فیلمی در ژانر علمی-تخیلی بوده و محصول ۱۹۹۷ آمریکاست. این فیلم، ساخته «اندرو نیکول» است و بازیگران مشهوری همچون «ایتان هاوک»، «اوما تورمن» و «جود لاو» در آن به نقش آفرینی می پردازند.

* متخصص مغز و اعصاب – عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی تهران

برچسب‌ها: ,

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

نظر شما


آخرین ها