تاریخ انتشار:1397/10/26 - 18:24 تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 103907

سینماسینما، ایلیا محمدی نیا : اینستاگرام دیگر نام آشنایی در میان کاربران پرشمار فضای مجازی محسوب میشود. محبوب و صدالبته سهلالوصول. گستردگی عناوین و موضوعات گاه در این رسانه فراگیر چنان زیاد است که از شمار خارج میشود. همین تنوع و فراوانی استفادهکنندگان از این رسانه از بالاترین مقام کشوری تا پایینترین قشر و طبقه اجتماعی است که باعث شده هنوز تصمیمی برای فیلتر آن گرفته نشده است. این روزها فیلم «اینستاگرامر» ساخته سینا کیانپور با موضوع سلبریتیهای شاخصی که همه شهرت خود را مدیون این رسانه هستند و اساسا همه اعتبارشان را به واسطه حضور در اینستاگرام دارند، در گروه هنر و تجربه روانه اکران شده است.

او متولد سال ۶۸، تهران و دانشآموخته کارشناسی سینما (فیلمنامهنویسی) از دانشگاه سوره و کارشناسی ارشد عکاسی از دانشگاه تهران است. کیانپور در زمینه ایدهپردازی و ساخت ویدیوها و مستندهای تبلیغاتی نیز فعال است. او پیش از این فیلم مستند کوتاه «برای زمستان آماده شو!» را به تهیهکنندگی دانشگاه کنرادوُلف آلمان ساخته و «اینستاگرامر» اولین فیلم بلند اوست. با او پیرامون فیلمش به گفتوگو نشستیم.

جایی میخواندم که کارشناس ارتباطاتی گفته بود: «اینستاگرامرها و کسانی که در این شبکهها عضو میشوند، ذره ذره وجودشان را میفروشند تا لایک شوند و بعد از مدتها کار آنها ارزش اقتصادی نیز پیدا میکند.» شما به عنوان کسی که فیلمی درباره این گروه از آدمها ساخته، تا چه اندازه با این حرف موافقید؟

به نظرم به یک معنی شاید این حرف درستی باشد‌. کسی که اسمش شده اینستاگرامر یا فعال فضای مجازی، ویژگی معناداری دارد که فقط خودش را در آن فضا و پروفایل عرضه می‌کند‌. کسی که در شاخه‌های هنر همچون آهنگ‌سازی و خوانندگی و بازیگری به شهرت رسیده است، خودش را در اینستاگرام در معرض دیگران قرار نمی‌دهد، بلکه به واسطه هنرش در آن‌جا فعالیت می‌کند‌. اما اینستاگرامرها صددرصد خودشان هستند و صبح تا شب زندگی عادی خودشان را منتشر می‌کنند‌. از این منظر به نظرم او ذره ذره وجودش را در این فضای مجازی قرار می‌دهد‌.

 

 شما با نگاهی مثبت به موضوع پرداختید، اما به نظرم صحبتهای کارشناس مورد نظر ناظر به بار منفی این حضور بود.

به نظرم این‌طور نیست‌. خودم در جلسه نقد و بررسی فیلم در دانشگاه تهران حضور داشتم‌. خیلی منظورشان منفی نبود، مشکل از نحوه ارائه گزارش جلسه به رسانه‌ها بود که این سوءتفاهم را به وجود آورد‌. منظورشان از فروش، به معنی فروش وجدانشان در اینستاگرام نبود‌، بلکه خودشان را در آن‌جا در معرض دید و قضاوت فالوئرهایشان قرار می‌دهند‌. جایی در فیلم یکی از همین اینستاگرامرها اشاره می‌کند که هر چه می‌بینید، خود من هستم. این رسانه من نیست که بازتاب پیدا می‌کند‌. من خودم را در این‌جا قرار داده‌ام.

 

 نظر شخصی خودتان در اینباره چیست؟

نظر من هم همین است‌. فیلمی که من ساختم، چیزی است که من تولید کردم، ولی یک اینستاگرامر خودش را در اینستاگرام می‌گذارد.

 

 به نظرتان اینستاگرام از چه سالی فعالیش را در ایران شروع کرد؟

دقیقا اطلاعی ندارم، اما به نظرم پنج تا شش سالی از حضورش در ایران می‌گذرد‌. اتفاقات این‌چنینی را با کارهای زمان دانشجویی خودم می‌سنجم‌.

 

 شما قبل از اینکه بخواهید این فیلم را بسازید، خیلی درگیر فعالیت در اینستاگرام بودید؟

بله، درگیر بودم و حتی یک مدتی در آن اوایل فعالیتم فکر می‌کردم می‌تواند جایی برای کسب درآمد هم باشد‌. اما خیلی زود این فکر از سرم پرید‌.

 

 چرا؟

چون متوجه شدم من آدم این کار نیستم و ظاهرا این خودش یک کار مستقل محسوب می‌شود‌. چیزی نیست که شما بخواهید در کنار کار دیگر آن را ادامه بدهید‌.

 

 فعالیت خودتان را محدود کردید؟

بعدها به عنوان جایی که می‌توانم عکس‌هایی را که ثبت می‌کنم و در آن‌جا عرضه کنم، با اینستاگرام مواجه می‌شدم‌. من عکاسی می‌کنم و عکس‌های روزمره زیاد می‌گیرم‌. آن‌ها را به اشتراک می‌گذارم‌.

 

 یعنی هیچوقت تجربه یک اینستاگرامر را به آن مفهومی که در فیلم به آن پرداختید، نداشتید؟

نه، چنین تجربه‌ای نداشتم‌. صفحه من عمومی است و حدود ۵۰۰ تا ۶۰۰ فالوئر دارم که تقریبا همه آن‌ها را می‌شناسم.

 چه شد که تصمیم گرفتید باید فیلمی درباره اینستاگرامرها تولید کنید؟

اینستاگرام از یک جایی به بعد از سال ۹۲یا ۹۳ در ایران گسترش زیادی پیدا کرد‌ و تعداد کاربرانش در این‌جا رشد عجیبی داشت‌. در آن مقطع یک‌سری اسامی در اینستاگرام به چشمم می‌آمد و زیاد تکرار می‌شد‌. متوجه شدم این‌ها آدم‌هایی غیرمعروف هستند که در این فضای مجازی معروف شدند‌. یعنی در عالم واقع معروفیتی ندارند، اما در فضای مجازی به اشتهار رسیده‌اند‌. البته این امر تنها شامل آدم‌ها نبود، بلکه اماکن و اشیا و‌.‌.‌. را هم شامل می‌شد، مثل کافه‌هایی که مکرر در این فضا نامشان می‌آمد‌. برای من جالب بود که یک تعدادی آدم هستند که فعال اینستاگرام‌اند و در این‌جا رفته رفته به شهرت می‌رسند‌. جرقه اولیه کار همین‌جا خورد که دیدم ما در حال ورود به مقطعی از زمان هستیم که شروع تجربه کردن جدید در مشهور شدن است‌؛ چیزی که تا پیش از این آن را تجربه نکرده بودیم‌.

 

 اینها آدمهای غیرمعروفی هستند که کار ویژهای هم نمیکنند.

بله، کار خاصی نمی‌کنند، اما در آن فضا اثرگذارند‌. به این آدم‌ها می‌گویند میکرو سلبریتی، یعنی کسانی که خیلی معروف نیستند، اما توانستند در این فضا طرفدارانی برای خود دست‌وپا کنند‌. همین امر باعث شد فکر کنم اتفاقی در حال رخ دادن است که برای ما تجربه‌ای جدید است و ما در ایران تا پیش از این، آن را ندیده بودیم‌. البته خارج از ایران با یوتیوب این اتفاق برای خیلی‌ها افتاده بود‌.

 

 چرا به سراغ سلبریتیها نرفتید؟ این آدمها برای مخاطبان فیلمتان جذابیت بیشتری داشتند.

چون مسئله من سلبریتی‌های معروف در بیرون از فضای اینستاگرام نبودند‌. مسئله من یک جور شهرت جدید و بی‌دلیل بود‌. این دو تا با هم متفاوت‌اند؛ این‌که شما شهرت را از سینما یا موسیقی کسب کردید و بعد به این‌جا می‌آیید، که طبیعتا برای آن شهرت و فعالیت خارج از اینستاگرام مخاطب دارید‌. من به عنوان مخاطب در این فضا شما را دنبال می‌کنم که بفهمم در فضای خصوصی‌تر شما چه اتفاقی می‌افتد‌. ولی این آدم‌ها شهرتی بیرون از این فضا نداشتند و معروفیت خود را از این فضا کسب کرده‌اند‌. درحقیقت این‌جا متولد شده‌اند و مسئله من همین گروه دوم بودند،. که حالا به واسطه حضور فعال در این حوزه برای خود پایگاه اجتماعی نیز دست‌وپا کرده‌اند‌.

 

 درباره مقوله پژوهش فیلم و شیوه کار تحقیقتان در آن بگویید.

وقتی قرار است درباره موضوعی پژوهش کنید و مدت زمان زیادی را قرار است صرف این کار کنید، خوب است یکی دو پرسش را همیشه در ذهنتان مرور کنید تا در طول تحقیق متوجه باشید که از موضوع اصلی دور شده‌اید یا نه‌. در این فیلم پرسش بنیادین من این بود که من در این فضا به دنبال کسانی هستم که شهرت آن‌ها دلیل خاصی ندارد‌. در طول تحقیق اگر کسی یافت می‌شد که م

دلیل قانع‌کننده‌ای برای شهرتش پیدا می‌کردم که مرا مجاب کند، دیگر برای فیلمم پیرامون آن شخص پژوهشم را ادامه نمی‌دادم‌. بیشتر تمرکزم در حین پژوهش معطوف کسانی می‌شد که به نظرم دلیل قانع‌کننده‌ای برای مشهور شدنشان پیدا نمی‌کردم‌. عمده تحقیق من مصاحبه حضوری با آدم‌ها بود‌. من ساعت‌ها با کسانی که در اینستاگرام رصدشان کرده بودیم، مصاحبه دارم؛ چه کسانی که در فیلم می‌بینید و چه کسانی که در فیلم به هر دلیلی حضور ندارند‌. بار عمده تحقیق من مصاحبه قبل از فیلم بود‌.

 

 مصاحبهها را ویدیویی ضبط میکردید؟

نه، بیشتر فایل‌های صوتی بود و گاهی هم نکات مهم مصاحبه را یادداشت‌برداری می‌کردم‌. تلاشم این بود که بین آدم‌هایی که برای فیلم گزینش می‌کردم، یک شبکه ارتباطی ایجاد کنم‌، چون می‌دانستم در فیلم قرار است با چند کاراکتر مختلف که در یک چیز اشتراک دارند، مواجه شوم‌.

 اینستاگرامرها راحت میپذیرفتند که مقابل دوربینتان حضور یابند؟

به‌طبع بعضی خیلی راحت پذیرفتند و البته کسانی هم بودند که تمایلی به این کار نداشتند. خانم اعظم ماهی‌صفت ابتدا ملاحظاتی داشت که البته خوش‌بختانه بعدا پذیرفتند در فیلم حضور داشته باشند‌. اما هم‌چنان که گفتم، عمدتا استقبال می‌کردند‌.

 

 کسی هم بود که اعلام آمادگی کرده، اما بعدا منصرف شده باشد؟

بله، یک نفر بود که حتی یک جلسه جلوی دوربین نشست و حرف زد، اما بعدا به من گفت تمایلی به ادامه کار ندارم. چند بار قرار گذاشتیم که جلوی دوربین بنشیند، اما هر بار بدقولی می‌کرد، که البته من انتظارش را هم داشتم و مجبور شدم بخش‌های مربوط به او را حذف کنم.

 

 دلیلش چه بود؟

گفت چون فلانی و فلانی و فلانی در فیلم هستند، من در شأن خودم نمی‌بینم در فیلمی باشم که آن‌ها هم هستند‌. به عبارتی، حضورش در فیلم را منوط به عدم حضور آن چند نفر کرده بود‌.

 

 به تیتراژ فیلم که نگاه میکردم، شما نام سه نفر دیگر را در کنار خود به عنوان گروه تحقیق و پژوهش آوردهاید. آنها چه کاری میکردند؟

بیشتر کارشان پیدا کردن روابطی بود که مثلا یک اینستاگرامر را مجاب به حضور در فیلم کنند‌. چراکه خیلی از این‌ها به علت تعداد بالای فالوئرهایشان تمایلی به همکاری نشان نمی‌دادند. مثل همان حاج آقای روحانی، و ما مدت‌ها صرف این کار کردیم که بتوانیم از راه‌های مختلف شامل دایرکت با آن‌ها تماس بگیریم‌. گروه پژوهش من عمده کارهایشان در فیلم ایجاد ارتباط با این‌گونه از اشخاص می‌شد‌.

 

 چه مدت صرف تحقیق و پژوهش فیلم کردید؟

ما حدود دو سال را درگیر تولید فیلم بودیم، که می‌توانم مدعی باشم نصفش صرف پژوهش شد.

 

 اما مخاطب در مواجهه با فیلم چنین احساسی ندارد. به نظرش شما به عنوان کارگردان با اینستاگرامرها مصاحبه کردید و سر میز تدوین بخشهای جذاب و مورد نیازتان برای فیلم را کنار هم چیدمان کردید.

واقع امر این است که این‌گونه نبود‌. نمی‌دانم چرا نگاه به فیلم‌های مستند مصاحبه‌محور نگاهی از سر رفع تکلیف و کم‌ارزشی است‌، که خیلی موافق این نگاه نیستم‌. من برای تک تک مصاحبه‌هایی که در فیلم می‌بینید، ساعت‌ها طراحی داشتم‌. چه از این منظر که این آدم‌ها را بشناسانم و چه این‌که قصه‌های این آدم‌ها را به گونه‌ای طراحی کنم که در کنار دیگر کاراکتر‌های فیلم تشکیل یک قصه واحد را بدهد‌. به همین جهت معتقدم هیچ کاری را نمی‌شود بدون تحقیق و پژوهش قبلی مقابل دوربین برد‌.

 

 در فیلم نگاهی آسیبشناسانه به مقوله اینستاگرامرها دارید. چرا از کارشناسان دانشگاهی در فیلم استفاده نکردید؟ به نظرم تعمدی در پشت این کارتان بود.

به نظرم رسید اگر بخواهم از کارشناسان دانشگاهی استفاده کنم، زاویه دید مشخصی پیدا می‌کند و فیلم به سمت مستند‌های آسیب‌شناسانه تلویزیونی گرایش پیدا می‌کرد که مدنظرم نبود‌. فیلم وقتی در جشنواره فیلم حقیقت روی پرده رفت، عده‌ای معتقد بودند

خیلی مشخص نیست جایی که فیلم ایستاده، کجاست و تعمد داشتم که فیلم این‌گونه باشد‌. در مورد سوژه فیلم دو نگاه مشخص وجود داشت؛ گروهی کار اینستاگرامر‌ها را بی‌ارزش تلقی می‌کردند و گروهی نیز برای کارشان ارزش قائل بودند و من نمی‌خواستم فیلمم به یکی از این نگرش‌ها نزدیک باشد‌. از طرفی، وجود کارشناس فیلم را تحلیلی می‌کرد، که من دوست داشتم تحلیل خارج از فیلم اتفاق بیفتد‌.

 

 گفتید که در فیلم میخواستید به این جواب برسید که چرا اینها (اینستاگرامرها) معروف شدند. پایان فیلم آیا به جواب قانعکنندهای هم رسیدید؟

واقع امر این است که به جوابی نرسیدم‌. حتی اگر از خودشان هم بپرسید، در بسیاری اوقات نمی‌دانند چرا این همه دنبال‌کننده دارند‌. این پرسشی بود که من از آن‌ها داشتم، که در فیلم نیامده و خودشان هم دلیل قانع‌کننده‌ای برایش نداشتند‌. من هم که دنبال جوابی برایش بودم، به آن نرسیدم، و از یک جایی آن را رها کردم و سعی کردم در فیلم بگویم که چنین چیزی وجود دارد‌.

 

 آیا اینستاگرامرهای حاضر در فیلم بر اساس تعداد فالوئرهایشان برای فیلم انتخاب میشدند؟

لزوما این‌گونه نبود‌. برای من این مهم بود که این‌ها از راه اینستاگرام به شهرت رسیده بودند، یعنی از راه قرار دادن لحظه به لحظه زندگی خودشان در معرض دید دیگران و دیگر این‌که دلیل واضحی برای شهرتشان نتوان پیدا کرد‌. در این فضا ما کسانی را سراغ داریم که گاه تا دو میلیون دنبال‌کننده دارند. این‌ها بعضا یا کسانی هستند که صفحه‌های سخیفی دارند، یا مثلا به روابط دختر و پسرها با نگاهی تمسخرآمیز و هجوآلود نگاه می‌کنند. این گروه از اینستاگرامر‌ها برای دنبال شدن صفحه‌هایشان دلایل قانع‌کننده‌ای وجود دارد، اما درباره کاراکترهای فیلم من شما چنین چیزی را نمی‌بینید‌. اصلا درک نمی‌کنم چرا اگر کسی عکسی از قهوه‌ای که قرار است در کافه‌ای خورده شود پست می‌کند، این همه دنبال‌کننده دارد‌. اگر بخواهیم واقع‌بینانه نگاه کنیم، تعداد دنبال‌کننده‌های کاراکتر‌های فیلم من در اشل الان چندان زیاد نیست، اما این‌ها شروع‌کننده‌های این جریان با ورود اینستاگرام به ایران بودند.

 

 نگران تاریخ مصرفدار بودن فیلم نبودید؟ چون نگاه به اینستاگرام مثلا در سال ۹۴ که فیلمبرداری فیلم را شروع کردید، با نگاهی که الان به این پدیده وجود دارد، تفاوت بنیادینی پیدا کرده است.

همیشه نگران این مسئله بودم‌. با دوستان هنر و تجربه که برای اکران صحبت می‌کردم تا با توجه به فیلم‌هایی که در نوبت اکران هستند، فیلم من زودتر روانه اکران شود، همین مسئله تاریخ مصرف‌دار بودن موضوع فیلم من بود تا بلکه دوستان را برای اکران زودتر قانع کنم‌.

 

 به نظر میرسد اگر بخواهید همین الان فیلمی درباره اینستاگرامرها بسازید، نتیجه با آنچه ساختید، متفاوت خواهد بود.

بله، به‌حتم خیلی متفاوت خواهد بود، چراکه شرایط الان خیلی فرق کرده است‌. البته طبیعت سوژه این‌گونه است که کار تاریخ مصرف‌دار می‌شود‌. برای من فیلم یک هسته مرکزی داشت و آن هم همین شهرت جدید است‌. شهرتی که ما پیش از این تجربه‌اش نکرده بودیم و خود این موضوع خیلی تاریخ مصرف ندارد، اما در مصداق‌ها و موضوعات حاشیه‌ای که در فیلم به آن‌ها پرداختم، شاید تاریخ مصرفی وجود داشته باشد‌. ضمن این‌که من احساس می‌کنم اگر سال‌ها بعد این فیلم را نگاه کنیم، این موضوع برایمان جذاب خواهد بود که در دوره‌ای از تاریخ چه مسائلی وجود داشته و عده‌ای از آدم‌ها درگیر چه چیزهایی بوده‌اند‌.

 

 با این بحث شهرت تازه که در فیلم تلاش کردید به آن بپردازید، موافقم، اما احساس کردم یک جاهایی از فیلم این اتفاق نمیافتد. جایی از فیلم ما کاراکتر حنیف شعایی را داریم که وارد بحثی کاملا شخصی با سروش، اینستاگرامر دیگری، میشود که در عین جالب بودن، موضوع فیلم نیست و میتوانست در فیلم نباشد و این نبودن لطمهای به کار نمیزد. آیا راش کم داشتید، یا دلیلی برای اضافه کردن این صحنهها بود؟

راش که اتفاقا زیاد داشتم‌. این برای من مهم بود که نشان دهم که مسئله‌ای اگر برای کسانی ناچیز باشد، در دنیای اینستاگرامر‌ها می‌تواند مسئله‌ای بغرنج و بزرگ باشد‌. گاهی رقابت بین این‌ها به حدی بالا می‌گیرد که می‌خواهند به یک شکلی رقیب خود را از گردونه رقابت‌ها خارج کنند‌. در تمام طول فیلم تلاش داشتم دنیای آن‌ها را به مخاطب نشان دهم‌؛ دنیایی که شاید برای مخاطب فیلم یا کسانی که خارج از دنیای اینستاگرام هستند، بچگانه و مسخره به نظر برسد، ولی برای کاراکترهای فیلم بسیار جدی است و شوخی هم ندارد‌. من می‌خواستم قصه‌ای فرعی را در کنار قصه اصلی فیلم تعریف کنم.

 

 وقتی فیلم را میدیدم، احساس کردم که همه اینستاگرامرهای حاضر در فیلم ارتباط نزدیکی با هم دارند. درست مثل بچههای یک محل که با هم تشکیل یک تیم فوتبال را دادند و شما به سراغ تک تک این بچه محلها رفتید.

بله، این‌ها ارتباط نزدیک و دوستانه‌ای با هم دارند،. و البته بعضا دشمنی‌هایی هم با هم دارند‌، که حتی حاضرند پشت سر هم بد و بیراه هم بگویند و این رقابت جدی است.

 آیا اینستاگرامرهای فیلمتان را هنوز هم دنبال میکنید؟

بله.

 به نسبت آن سالها در حوزه اقتصادی فعالیتشان در اینستاگرام چگونه است؟

هم تعداد فالوئرهایشان افزایش پیدا کرده، هم فعالیت اقتصادی‌شان افزایش داشته است‌. حتی کسانی که در فیلم می‌گویند دیگر تمایلی به ادامه فعالیت در این حوزه ندارند و راضی نیستند، کارشان بیشتر شده است.

 

 حتی آرش پروین؟

آرش پروین همان موقع در فیلم گفت که فعالیتی نمی‌کند و البته ادامه هم نداد‌. باقی شخصیت‌های فیلم خیلی جدی‌تر جلو رفتند.

 

 به نظر میرسد رقیبان تازهنفسی هم پیدا کردهاند.

بله، کسانی که من هم آن‌ها را نمی‌شناسم‌.

 

 مهسا نعمت و مادرش درباره جای خالی یک نفر که در اینستاگرام مورد پرسش مخاطبانشان قرار میگیرند، توضیحی نمیدهند، اما مقابل دوربین شما حاضر به صحبت پیرامون این مسئله میشوند.

 

به نظر میرسد که اینستاگرام فضای محدودتری نسبت به فیلم داشته باشد.

ما فکر می‌کنیم اینستاگرام مخاطب محدودتری دارد، ولی واقعیت این است که فیلم ما مخاطب محدودتری دارد‌. فیلم من را مگر چند نفر در اکران هنر و تجربه می‌بینند‌. در ایده‌آل‌ترین حالت مخاطبان فیلم به ۵۰۰۰ نفر هم نمی‌رسد، درحالی‌که مخاطبشان در اینستاگرام خیلی بیشتر است.

 

 شاید یک روز تلویزیون تصمیم به نمایش فیلم بگیرد.

گمان نمی‌کنم. برای اکران فیلم به صورت محدود در این گروه کلی اصلاحیه به فیلم تحمیل شد. به نظرم اصلاحیه‌های فیلم در تلویزیون آن‌قدر زیاد باشد که اساسا امکان نمایش آن فراهم نشود‌. به همین جهت در اینستاگرام مخاطب بیشتری دارند‌. از طرفی در مستندسازی باید اعتمادسازی کرد و کاری که من کردم، جلب اعتماد آن‌ها بود، که البته پاسخ هم داد‌.

 

 یکی از شخصیتهای جذاب فیلم آقای روحانی بود که به اتفاق همسرش در اینستاگرام فعال بودند. به نظر نمیرسد به نسبت بقیه کاراکترهای فیلم فالوئر زیادی داشته باشد.

انتخاب این آدم از این جهت برای من اهمیت داشت که به‌رغم تفاوت‌های ظاهری و سبک زندگی متفاوتی که با سایر اینستاگرامرهای فیلم دارند، آن آقای روحانی همان کاری را در آن‌جا می‌کند که بقیه شخصیت‌های فیلم انجام می‌دادند‌. هر دوی این دو گروه یک کار مشترک می‌کردند؛ یعنی تبلیغ سبک زندگی خودشان‌. جالب بود سایر کاراکتر‌های فیلم می‌گفتند روزهای نخست فعالیتمان از کفش‌هایمان عکس می‌گرفتیم و آن‌ها هم می‌گفتند از نعلین‌مان عکس می‌گرفتیم‌. تلاش روحانی جهت اتهام‌زدایی که ما هم مثل بقیه زندگی می‌کنیم و این در صفحه او نمود داشت، برای من جالب بود‌. در واقع حضور در این رسانه قواعدی دارد که روحانی و غیرروحانی نمی‌شناسد‌.

 

 برای من جالب بود که قضاوتی درباره خوب یا بد بودن اینستاگرام در فیلم نداشتید.

برای من مهم این بود که آدم‌های مختلف درگیر در این پدیده فراگیر را نشان دهم، بدون آن‌که بخواهم قضاوتی درباره آن‌ها داشته باشم‌.

 

همسر آقای روحانی در تمامی پستهای اینستاگرامی خود با پوشیه ظاهر میشود، اما مقابل دوربین شما بدون پوشیه است. این امر برای خودتان جالب نبود؟

همین الان هم در تمامی پست‌هایشان یا از ایموجی استفاده می‌کنند، یا این‌که مثل اکران فیلم در جشنواره فیلم حقیقت برای عکس یادگاری گروه بچه خود را در مقابل صورتشان گرفتند‌. استدلالشان این بود که در فضای مجازی امکان سوءاستفاده وجود دارد‌، که عکس را با کمی دستکاری و فتوشاپ در موقعیت‌ها یا در کنار اشخاص دیگر قرار دهند‌. اما گفتند در فیلم شما احساس نمی‌کنم سوءاستفاده‌ای صورت بگیرد‌. جایی در فیلم روحانی اشاره می‌کند حضور من و همسرم در اینستاگرام باعث شده تا مثلا یک نفر بگوید این‌ها جاسوس انگلستان هستند، چرا، چون با همسرش عکس سلفی می‌گیرند‌. به نظرشان این کارشان باعث می‌شود چنین برداشت‌ها و سوءتعبیر‌هایی صورت نگیرد یا کمتر شود‌. البته با وجود توضیحی که روحانی می‌دهد، مخاطب بعضا این پارادوکس را نمی‌پذیرد‌.

 

 آیا از میزان درآمد ماهانه اینستاگرامرها در فضای مجازی آماری دارید؟

آمار درستی ندارم، چون دغدغه من نبود، اما می‌دانم آن‌قدری هست که نیاز به کار دیگری نداشته باشند‌. یعنی زندگی‌شان با فعالیت در این حوزه می‌گذرد‌. تمام آدم‌های فیلم به جز آقای روحانی و البته آرش فعالیت در اینستاگرام شغلشان محسوب می‌شود‌.

 

 آقای روحانی تمایلی به فعالیت اقتصادی نداشت؟

می‌گفت فعالیت در این حوزه هیچ‌گاه برایش جنبه اقتصادی نداشت‌. به نظرم برای ایشان تبلیغ سبک زندگی و مذهب اهمیت بیشتری دارد تا فعالیت مثلا اقتصادی‌.

 

 برای این فیلم ۸۰ دقیقهای چند ساعت راش در اختیار داشتید؟

چیزی در حدود ۶۵ ساعت راش گرفته بودم‌.

 

 چرا تصمیم نگرفتید که مثلا قصه یک نفر را روایت کنید؟

اتفاقا خودم هم دوست داشتم تمام قصه حول یک نفر باشد و این کار مرا راحت‌تر می‌کرد و شاید جذاب‌تر هم می‌شد‌. شخصیتی که چنین ویژگی کاملی هم داشته باشد، وجود داشت، اما امکان به تصویر کشیدنش نبود.

 

 چرا؟

چون خارج از کشور زندگی می‌کرد و تلاش من هم به جایی نرسید. بعد از آن هم آدم خاصی که چنین ویژگی جامعی داشته باشد، پیدا نکردم‌.

 

 خانواده روحانی برای کار مناسب نبود؟

من خیلی دیر به روحانی رسیدم، یعنی این‌که بخش‌هایی از فیلم را گرفته بودم و از طرفی متمرکز شدن روی روحانی فیلم را خیلی خاص می‌کرد‌. یعنی یک بار معنایی فیلم پیدا می‌کرد که خواسته من نبود. مثل این‌که درباره یک روحانی فیلم بسازیم که کشاورزی می‌کند، مسافرکشی می‌کند، یا هر چیزی که برای آن لباس غیرعادی به نظر برسد‌. شاید زوج مادر و دختر، یعنی مهسا نعمت و آذر ماهی‌صفت، برای این کار مناسب بود که البته آن موقع این ارتباط و آشنایی را نداشتم.

 

 موقعی که فیلم را میساختید، به اینکه کجا نمایش داده شود، فکر کرده بودید؟

فیلم کوتاه و مستند که ساخته می‌شود، کارگردان‌هایشان امید خاصی به نمایش عمومی کارشان ندارند‌. به عبارتی، تنها امیدشان اکران در جشنواره‌هایی چون فیلم کوتاه تهران و جشنواره سینما حقیقت است‌. من هم همین‌گونه فکر می‌کردم که ان‌شاءالله در جشنواره سینما حقیقت اجازه نمایش پیدا کند و در گروه هنر و تجربه فیلم روانه اکران شود‌. که خدا را شکر هر دوی این اتفاقات روی داد‌.

 

 آیا گروه هنر و تجربه جای مناسبی برای اکران فیلم مستند است؟

چراکه نباشد‌. باید بپذیریم که شانس دیگری وجود ندارد‌. ضمن این‌که هنر و تجربه تبدیل به برندی شده است که زیرساخت‌ها و برنامه‌های خوبی شامل سالن و نشریه و رسانه دارد‌.

 اگر بخواهید نقدی بر اکران فیلم در این گروه داشته باشید، چیست؟

این پراکنده بودن سالن‌ها و برنامه‌های اکران و نمایش فیلم خیلی مناسب نیست. کاش فیلم در مدت محدودتری نمایش داشت، اما نمایش سانس‌های فیلم متمرکزتر بود‌.

 

 پرسش آخرم به اتفاقات اخیری برمیگردد که در بازار دلار رخ داده است و در فیلم شما هم این قصه آمده. جایی که مهسا نعمت از مسافرت به مراکش میگوید و از ۸۰۰ دلاری که بابتش ۲۴۰۰۰۰۰هزار تومان داده است. میگوید چه روزگار خوشی با دلار داشتیم و قدرش را ندانستیم!

بله، آن مقطع دلار حدود ۳۰۰۰ تومان بود و این برای من هم جالب است که در این مدت کم ارزش پولمان تقریبا یک‌پنجم شده است

 

منبع: ماهنامه هنروتجربه

 

لینک کوتاه

نظر شما


آخرین ها