سینماسینما، ایلیا محمدی نیا:
هادی آفریده، متولد ۱۳۶۳ تهران، فعالیت هنری در تئاتر را از سال ۱۳۷۷ و فعالیت سینماییاش را از سال ۱۳۸۰ در انجمن سینمای جوانان ایران آغاز کرد.
او برای ساخت سه فیلم کوتاه داستانی «نارنجی»، «سوت»، «پدر» و ۲۰ فیلم مستند: «فرزندان باغچهبان»، «زیر درختان کاج»، «مراسم صبحگاهی»، «نقل گردآفرید»، «خاطره نیآوران»، «کودکی رنگپریده»، «درخت فراموششده»، «نوزود»، «کهنهسوار»، «مقام نوروز»، «صورتخوانی»، «چنارستان»، «آفر»، «نوروز به وقت تهران»، «باغهای گمشده»، «پردیسهای خیال»، «به سبک تهران»، «افوس، کوچ فراموشی»، «باشگاه حیوانات» و «صف سلام»… در بیش از ۱۵۰ جشنواره بینالمللی و داخلی حضور داشته و جوایز مختلفی برای کارگردانی، نویسندگی و پژوهش آثارش به دست آورده است. اما این حجم از تولید، حضور و کسب جوایز داخلی و بینالمللی و… انگیزه جذابی برای گفتوگو با هادی آفریده نبود. انتقادپذیر بود و در طول مصاحبه هیچگاه سعی نکرد سکانس یا پلانی از فیلمش را اگر مورد نقد قرار میگرفت، توجیه کند. همین خصیصه او را از بسیاری از کارگردانان و همنسلانش متمایز میکرد؛ اینکه بپذیرد که هر اثر با همه دقت نظرها و پژوهشها لزوما فیلم کاملی نیست. با او به بهانه فیلم مستند «باشگاه حیوانات» که این روزها در گروه هنر و تجربه روانه اکران شده است، به گفتوگو نشستم.
به موضوع ساخت فیلمی درباره حیوانات خانگی چگونه علاقهمند شدید؟
اگر فیلمهای قبلی مرا دیده باشید، من بیشتر علاقهمند هستم مستندهای تاریخی اجتماعی یا مستندهای میراثی را با ریشههای اجتماعی کارگردانی و پژوهش کنم. معمولا آدمی هستم که سراغ سوژههایی میروم که کمتر مستندسازی علاقه به آن نشان میدهد. از طرفی بسیار علاقهمند به سفر هستم، برای مستند بلند «پردیسهای خیال» که سه سال پیش ساختم، مسافرتهای متعددی به نقاط مختلف کشور داشتم. در این سفرها موارد مختلف بدرفتاری با محیط زیست، حیوانات و حتی کشتار سازماندهیشده سگها به دست شهرداریها را به چشم دیدم. در همان دوران بابک بهرامبیگی، دوست و همکارم ایدهای درباره حضور و وجود حیوانات در شهر را با من مطرح کرد. همه اینها شاید پایه و بهانههای اولیهای بود که به این موضوع بپردازم. از طرفی، یکسری اتفاقات در زندگی شخصی من افتاد که آن هم کمک کرد من نسبت به این موضوع حساستر شوم.
درباره این بخش میتوانید توضیح دهید؟
بله، مادر من یک زن مذهبی است. از دو سال پیش که مادرم درگیر تومور شد و برادرم سگ خود را پیش مادرم گذاشت، در تمام مراحل درمان ارتباط خوبی بین سگ و مادرم ایجاد شد؛ به نحوی که گاه احساس میشد ارتباط حسی این سگ بسیار در روند درمان اثرگذار بود.
اما متاسفانه در این کشور با حیوانات و حتی پت خانگی مقابله میشود. قوانینی وضع میکنند که اگر با حیوان خانگی بیرون بروید، پلیس این حق را دارد که با شما و حیوان خانگی شما برخورد کند، یا در مواردی معدومش سازد. به جای فرهنگسازی برای نگهداری از حیوانات در شهر رفتارهای میکنیم که به دور از تمدن در قرن بیستویکم است. این فشارها باعث شد ما تبعات منفی دیگری را هم شاهد باشیم.
جلوگیری از نگهداری حیوانات خانگی چه تبعات اجتماعی میتواند داشته باشد؟
هر چیزی که در اینجا ممنوع شد، خیلی سریع جنبه ضد فرهنگی و زیرزمینی و قاچاق پیدا کرد. هر چیزی که زیرزمینی میشود، پس از مدتی تبدیل به یک معضل و آسیب میشود. در فیلم هم میبینید با محدودیتهایی که اعمال میشود، نگهداری حیواناتی که دیگر خانگی نیستند و در عین حال نیازی به بیرون رفتن از خانه و آپارتمان ندارند، افزایش پیدا کرده است.
درباره اسم فیلم «باشگاه حیوانات» توضیح دهید.
به نظرم رسید تمامی حیواناتی که در خانهها هستند، عضو یک باشگاهی هستند با سلایق و ویژگیهای مختلف که در یک باشگاه ایرانی گیر افتادهاند. دوست داشتم گیر افتادن اینها را در فیلم نشان دهم.
اسم فیلم چندان تناسبی با موضوع آن ندارد. به نظرم بیشتر عنوان باشگاه سگها و کمی هم مار مناسبتر بود، چراکه به جز ۱۰ دقیقه نخست ما دیگر اثری از حیوانات دیگر به جز سگ در فیلم نمیبینیم.
اگر سگها، گربهها و مارها در فیلم بیشتر هستند، مهمترین دلیل آن این است که خب واقعا این حیوانات را مردم بیشتر نگهداری میکنند. حیوانات خاص یا اگزوتیکها در نیمه ابتدایی فیلم حضور پررنگتری دارند. این حضور پررنگ در واقع تاکیدی است که شرایط امروز ما را نشان میدهد. هرچه به انتهای فیلم نزدیک میشویم، به گذشته نگهداری حیوانات در ایران بیشتر پرداخته میشود. ما به آسیبهای نگهداری از حیوانات خانگی پرداختیم و در ادامه به چالشهایی چون سگکشی به صورت مفصلتر اشاره کردیم و اینکه نسل جدید حامیان حیوانات چگونه با این چالشها برخورد میکنند. در انتهای فیلم با شخصیتی آشنا میشویم که سگها را در خانه ویلایی خود نگه میدارد، دور از شهر، گویی شهر جسارت و توان نگهداری از حیوانات را ندارد. اگر در فیلم به سگها و گربهها بیشتر پرداختم، به خاطر این بود که به نسبت سایر حیوانات فراوانی بیشتری داشته و نگهداری آنها به عنوان حیوان یا همان پت خانگی مرسومتر است.
دلایل شما را میپذیرم، اما عنوان فیلم مرا به سمتی برد که باید منتظر حیوانات متنوع و در عین حال عجیب و غریبی باشم که خب این اتفاق در فیلم نیفتاد. به نظرم رسید کارگردان از یک جایی به بعد، به جهت معذوراتی که داشت، نتوانست به سایر حیوانات اشاره کند.
درست اشاره داشتید. وقتی به سراغ حیوانات اگزوتیک رفتم، تصمیم داشتم از کسانی که حیواناتی چون شیر و… نگه داری میکنند هم فیلمبرداری کنیم، که امکانش فراهم نشد.
چرا؟
چون آدمهایی که این حیوانات را نگهداری میکنند، آدمهای معمولی چون من و شما یا حتی قشر ثروتمند جامعه نیستند. معمولا اینها آقازاده هستند.
جدا؟
شما نمیتوانید یک قلاده شیر را به عنوان حیوان خانگی نگهداری کنید، چراکه سازمان محیط زیست علیه شما اقدام خواهد کرد. اگر وابستگی نباشد، اینها امکان نگهداری اینگونه از حیوانات را ندارند.
به همین دلیل هم تصاویری درباره این حیوانات در فیلمتان نیامده است؟
بله، این گروه از آدمها بهطبع علاقهای هم به حضوردر فیلم از خود نشان نمیدادند، وگرنه من خیلی تلاش کردم به نحوی از آنها در فیلم استفاده کنم، اما امکانش نبود. خیلیها هم که مار و حیوانات اینچنینی داشتند، علاقه به حضور در فیلم نداشتند.
مثل همان کسی که مجموعه مارها را داشت و ما تنها دستهایش را در ابتدای فیلم میدیدیم. او هم به شرطی حاضر شد مقابل دوربین ما باشد که تصویری از صورتش نگیریم. او لاکپشتی دارد که در جهان شاید تنها ۱۰۰ تای این گونه جانوری وجود داشته باشد. نگران بود که محیط زیست حیواناتش را مصادره کند. البته آنها نگران این هم بودند که جامعه آنها را نپذیرد و میگفتند جامعه هنوز نمیپذیرد که ما ماربازی میکنیم.
به خاطر همین موانع مجبور شدید از یک جایی به بعد مسیر فیلم خود را تغییر دهید؟
میخواهم صادقانه بگویم دوست داشتم نیمی از فیلم به حیوانات اگزوتیک و شرایط نگهداری و مسائلی از این دست بپردازد و بسیار دوست داشتم شیر و ببر هم در فیلم بیاورم و در ادامه فیلم به حیوانات خانگی مرسوم همچون سگ و گربه بپردازم، که این روند الان هم در فیلم وجود دارد. در ابتدای فیلم به حیوانات اگزوتیک پرداختم که اشاره کنم وقتی نگهداری از حیوانات با موانع قانونی مواجه شد، نسل جدید تصمیم به نگهداری از حیوانات خونسرد که نیازی به حضور در خیابان ندارند و… گرفت. که به نظرم این فضا و گسترش آن برای جامعه ایرانی بهشدت خطرناک و نگرانکننده است. در انتها هم شکل مطلوبم را نشان دادم که آدمی در خارج از شهر از حیوانات خانگی خودش نگهداری میکند.
به نظرم رسید با فیلم دوپارهای مواجه هستم و البته دلایل شما را که چرا نتوانستید از سایر حیوانات خاص فیلم بگیرید، میپذیرم، اما موضوع حیوانات خانگی و آسیبشناسی رفتارهایی که با این موجودات در جامعه از طرف شهرداری و نهادهای دولتی میشود، خود فیلمی مستقل است.
من این دو بخش را جدا از هم نمیدانم و نمیبینم. وقتی شما روی بالکن خانهتان نشستهاید و احتمالا قهوه مینوشید، مواجه میشوید با ماشین نیسانی که چند مامور شهرداری یا کارفرمای شهرداری سگهای حاشیه شهر و اطراف خانه شما را میکشند، یا گربه و سگ خانگی خود را نمیتوانید بیرون بیاورید. چرا؟ چون منع قانونی بدون منطق وجود دارد و درنتیجه به سمت نگهداری از حیوانات خاص و اگزوتیک چون مار و مارمولک و… گرایش پیدا میکنید. میبینید که این دو بخش علت و معلول یکدیگر هستند.
چه چیزی باعث میشود خانواده ایرانی که تا دیروز پرندگان زینتی و ماهیهای آکواریومی را نگهداری میکرد، به نگهداری از حیوانات عجیب و غریب گرایش پیدا میکند؟ دوست داشتم درباره علل این گرایش بیشتر در فیلم ببینیم.
البته کمی درباره علل این تغییر ذائقه در فیلم صحبت شده است.
بله از زبان یکی از شخصیتهای فیلم میشنویم که عللی چون چشم و همچشمی و حس غرور و بیدردسر بودن ذکر میشود.
بله، خیلی به این موضوع کم پرداختم.
چرا؟ به نظرم علل این تغییر ذائقه میتوانست برای مخاطب خیلی جذاب باشد.
سعی کردم در طراحی فیلم «باشگاه حیوانات» به نسبت سایر کارهایم متفاوتتر عمل کنم. دوست داشتم ساختار اپیزودیک و فرم مینیمال داشته باشم. نمیخواستم مثل سایر فیلمهایم با یک ساختار کلاسیک شروع، میانه و پایان همراه باشد. دوست نداشتم با یک نتیجهگیری از جانب من فیلم گسترش پیدا کند و تمام شود. به آدمهای زیادی فیلم را نشان دادم که هر یک نگاهی متفاوت به کار داشتند، اما غالبا این نوع برخورد با موضوع را در فیلم دوست داشتند. برای پژوهش موضوع فیلم باشگاه حیوانات خیلی امکان دسترسی به منابع پژوهشی نبود. مثلا شما هر چقدر در کتابخانهها یا اینترنت پیرامون موضوع فیلم جستوجو کنید، به هیچ مقالهای نمیرسید، چون نیست. من همیشه پس از پایان دوران پژوهش برای هر فیلم ساختار و فرم روایت آن فیلم را انتخاب میکنم. این ساختار و فرمی که امروز فیلم دارد، میتواند انعکاسی باشد از دوران پژوهش من برای ساخت این اثر.
سختی کار شما هم همین بود. شما باید چیزی را کارگردانی میکردید که نمونه قبلی نداشت.
همین سختی را به نظرم رسید شاید بتوان به یک ویژگی تبدیل کرد. تصمیم گرفتم جوری با موضوع فیلم برخورد کنم که این آشفتگی که موجودات با آن درگیر هستند، همچون جزیرههایی در کنار هم آورده شوند. با چیدمانی که بدون فکر نباشد. تدوینگر فیلم بابک بهرامبیگی است و طی این سالها با هم همکاری میکنیم. او پر از ایدههای جذاب در حوزه سینما و تدوین است و در این کار هم بسیار کمکحال من بود. ما اپیزودهای فیلم را در مدلهای مختلف تدوین کردیم تا درنهایت به نسخهای رسیدیم که هماکنون در گروه هنر و تجربه روانه اکران شده است. دوست نداشتیم درباره تمام موضوعاتی که در فیلم میبینید، به یک جمعبندی برسیم، چون خودمان هم به جمعبندی کاملی نرسیده بودیم.
من هنوز به جواب پرسشم نرسیدم که چه عواملی باعث این تغییر نگرش از پرندگان زینتی و ماهیهای آکواریومی به عقرب و رتیل و مار شد.
فکر میکنم اگر بخشهای مختلف اپیزودهای متعدد را کنار هم بچینیم، به این پاسخ خواهیم رسید.
اشاره شما مختصر است.
دوجا اشاره میشود؛ یک بار افشین سیاهپوش که خواننده و آهنگساز موسیقی پاپ است و به نگهداری حیوانات مختلف از جمله اگزوتیک علاقه دارد و دیگری هم فروشنده اینگونه از حیوانات است که میگوید شرایط اجتماعی محدودیت به وجود آورد که مردم به خاطر آپارتماننشینی به سمت نگهداری حیوانات اگزوتیک علاقهمند شدند. اما لازم نیست در سینما همه چیز را مدام گفت… میتوان فضاسازی کرد و به نظرم این فضاسازی در فیلم لمس میشود، اما به شکل مستقیم گفته نمیشود و مهمتر از این اشارهها رفتاری است که ما در فیلم میبینیم. رفتاری که مردم و در شکل کلان شهرداریها با انواع حیوانات مخصوصا پت خانگی میکنند، این رفتارها نتیجهاش میشود همین شرایط اگزوتیکی که در فیلم میبینیم.
شما اشاره کردید به سگهایی که به دست شهرداریها و… جمعآوری و معدوم میشوند، اما این سگها هیچوقت به خانههای مردم راه نداشتند.
اما ما همیشه با این سگها همزیستی مسالمتآمیزی داشتیم. یعنی برای نابودیشان کاری نمیکردیم. من این روزها درگیر کار روی فیلم جدیدم هستم که موضوعش درباره قنات زارچ است. جالب است بدانید آب قنات نفقه میشود و سند میخورد که مثلا این مقدار آب سهم فقراست. یا سهمی به حسینیه محل میرسد. یکی از نفقههای جالب، سهم مربوط به خرید غذا برای حیوانات اهلی و وحشی منطقه و روستای زارچ بود، که سگها مجبور نباشند برای به دست آوردن غذا وارد روستا شوند. گذشتگان به سراغ کشتن سگها نمیرفتند. از قرنها پیش ایرانیان با این گونه از حیوانات به این شکل برخورد میکردند. در حال حاضر راحتترین راهحل، از بین بردن سگها با گلوله شده است.
این چیزی که الان شما به زیبایی اشاره داشتید، فیلم برای ورود به مسئلهاش خیلی لازم داشت. جامعه ایرانی هیچوقت بیگانه با سگها و گربهها و… نبود، اما در فیلم این مقدمه نیست، که اگر بود، مخاطب وقتی به فصل سگکشی میرسید، همذاتپنداری بهتری با موضوع پیدا میکرد.
این نقد را میپذیرم و شاید در این بخش ما ضعیف عمل کردیم، اما هرچه به انتهای فیلم میرویم، به این مسئله که گفتم و به همزیستی ما با حیوانات بیشتر اشاره میشود، و به اینکه چگونه و به چه طریقی حیوانات به ما و زندگی ما کمک میکردند و میکنند.
قبل از شما کسی درباره این موضوع، با این حجمی که شما پرداختهاید، فیلم ساخته بود؟
درباره سگکشی و حیوانآزاری کارهایی صورت گرفت، اما به این شکل به آن اشاره نمیشود.
مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی تهیهکننده فیلم بود. مشکلی در تولید نداشتید؟
من به بعضی از سیاستهای مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی نقد هم دارم. بااینحال فکر میکنم در چند ساله اخیر بهترین دوران مرکز است، چون سعی کردند یک تعادلی را با مستندسازانی که ایدهها و ایدئولوژیهای مختلف دارند، برقرار کنند؛ یعنی چیزی که در دستگاههای مختلف با آن اینگونه برخورد نمیشود. بااینحال در زمانی که این فیلم را میساختم، آدمهایی در شورای تولید آنجا بودند که روی میز میزدند که تو چرا چنین فیلمی ساختی. من با آدمهایی برخورد کردم که میخواستند مرا بابت کارگردانی فیلم «باشگاه حیوانات» محاکمه کنند. به خاطر دارم آقای علیرضا قاسمخان بدترین برخورد را با این اثر هنری و من در شورای مرکز کردند و بیشترین درگیری را ایشان در روند تولید برای من ایجاد کردند. حتی ایشان گفتند این بحث سگکشیها برای قدیم بوده و دیگر وجود ندارد. در صورتی که همه میدانیم روزی نیست که سازمان محیط زیست و حامیان حیوانات درباره این فجایع خبری منتشر نکنند.
چگونه فیلم با این نگاه شورای مرکز به اتمام رسید؟
من منتظر شدم اعضای شورا تغییر کند. پس از آن بود که موفق شدم فیلم را آماده کنم. بااینحال سایه شوم سانسور و این حس تخریب از طرف بعضی از مدیران فرهنگی دولتی با هنرمندان همیشه هست و وجود دارد.
درباره شیوه پژوهش و شیوه مواجهه با موضوع فیلم توضیح میدهید؟
من اساسا فیلمهای پژوهشمحور زیاد ساختم. پژوهش مهمترین رکن ساخت فیلمهای من است. شاید بشود گفت که من فیلم مستند میسازم که پژوهش کنم. برای تهیه و پژوهش فیلم «چنارستان» بیش از یک سال انواع مقاله و کتاب خواندم و به جاهای مختلف سر زدم و خاطرات آدمها را ثبت کردم و… یا در آخرین ساختهام «صف سلام» که درباره قدیمیترین نقاشی کشفشده مربوط به دوره قاجار و فتحعلی شاه است، نزدیک به سه سال کار پژوهشی و تولید انجام دادم. اما درباره «باشگاه حیوانات» وقتی وارد پژوهش شدم، تقریبا هیچ چیزی وجود نداشت. فقط خبر وجود داشت که البته خبرهای بدی هم بود. در بهترین حالت اگر کشتار و مرگ نبود، درباره قاچاق حیوانات بود. درنتیجه به جای روش پژوهش مطالعاتی و کتابخانهای از روش پژوهش میدانی استفاده کردم. ابتدا با فروشندگان حیوانت خانگی کارم را شروع کردم، که البته در ابتدا هیچ همکاری خاصی با من نکردند.
چرا همکاری نکردند؟
چون فکر میکردند من از طرف محیط زیست هستم، یا از جمعیت فعالان حمایت از حیوانات هستم، تمایلی به همکاری نشان ندادند. بعد که اعتمادشان را جلب کردم، سراغ سردستههای باندهای خرید و فروش حیوانات رفتم.
بیشتر در چه مناطقی متمرکز بودند؟
بیشتر در منطقه شهران و روستاهایی که نزدیک تهران بودند و حتی محله قیطریه مستقر هستند. به آنجاها رفتم، هرچند امکان فیلمبرداری نداشتم. بعضی وقتها خودم هم میترسیدم، چون جانورانی مثل مار آناکوندا و مار پیتون و… بود که ترس داشت. از آنجایی که دوست نداشتم با گفتار متن فیلم را جلو ببرم، تلاش کردم کسانی را از میان آن جماعت پیدا کنم که تمایل به صحبت مقابل دوربین داشته باشند، که پیدا کردن چنین افرادی کار بسیار سختی بود. در واقع بعد از پژوهش در حوزههای مختلف آدم مناسب آن بخش را پیدا میکردم که از زبان او چکیدهای از پژوهشهای من در فیلم منتقل شود. در یک کلام، پژوهش فیلم از تاریخ شفاهی و گفتوگو شکل گرفت.
چه مدت این کار طول کشید؟
چیزی در حدود چهار ماه صرف این بخش از کار شد.
بزرگترین چالش شما در فیلم چه بود؟
گرفتن مجوزهای لازم بخش سخت کار بود و جلب اعتماد افرادی که در فیلم میبینید. جمعآوری استفتانامههای مختلف از مراجع را هم انجام دادم که بتوانم موانع کارم را کم کنم.
به خاطر پژوهش محدود و نبود منابع بود که در فیلم آماری از حیوانات خانگی و اگزوتیک ارائه نمیدهید؟
واقعیت امر این بود که من بسیار علاقهمند به ارائه آمار بودم، اما عملا آمار دقیقی وجود نداشت. نه من، بلکه سازمان محیط زیست هم نمیتواند درباره این شرایط آماری بدهد. اصولا ما در کشور کار آماری، علمی و پژوهشی نمیکنیم که منِ مستندساز منبع داشته باشم. اینجا همه چیز را باید خودت از صفر خلق کنی. وقتی کارت را با هزار سختی تمام میکنی، تازه هزارتا پدر و مادر پیدا میشوند و همه خودشان را صاحبنظر میدانند و بعد شروع به تخریب هنرمند میکنند.
به عنوان آخرین پرسش در این بخش تحلیل شخصی شما از علت گسترش نگه داری از حیوانات خاص و اگزوتیک در جامعه ایرانی چیست؟
خودم الان دوست دارم یک حیوان خانگی داشته باشم. اگر هم تاکنون این کار را نکردم، به خاطر این بود که پر از سفر و کار هستم و عملا وقت چندانی برای نگهداری حیوان ندارم. به نظرم فردیت انسان در جامعه ایرانی در حال تبدیل شدن به یک جامعه منزوی است. ما رفتهرفته در حال تبدیل شدن به آدمهایی گوشهگیر و منزوی و افسرده میشویم. به شکل طبیعی اگر قرار بود همانند پدرانمان رفتار کنیم، میبایست در این سنوسال بچه داشته باشیم، که نداریم. مجموعه شرایط فرهنگی اجتماعی اقتصادی و سیاسی که در ایران حاکم است، باعث شده مفهوم خانواده در ایران کمرنگ شود. این مسئله مفهوم خانواده خیلی مهم است، که متاسفانه در برخی از گروههای اجتماعی حیوانات در حال جایگزینی فرزندان هستند.
یعنی جای خالی آدمها را پر میکنند؟
برای بعضی آدمها همینگونه است و جواب هم داده است. از نظر من هم اصلا جالب نیست یک سگ یا یک حیوان خانگی جای بچه را بگیرد. اما بعضی اینگونه فکر نمیکنند و البته نظرشان باید محترم شمرده شود. چون منطق و دلایل خودشان را دارند.
به نظر میرسد این فرهنگ در شهرستانها خیلی کمرنگ باشد؟
من برعکس فکر میکنم. نه، خیلی هم پررنگ است. در جایی مثل استان مازندران- آمل، من آمار خیلی زیادی دارم که به نسبت تهران آنجا قاچاق حیوانات به صورت زیرزمینی به شکل بزرگی وجود دارد.
قاچاق حیوانات شاید زیاد باشد، اما لزوما مصرفکننده نیستند.
خرید و فروش و نگهداری و مغازههای فروش حیوانات خانگی آنجا بسیار است. تعداد کلینکهای حیوانات هم رو به گسترش است.
مثل همان روحانی که سگ مجروح را به کلینیک کنار خیابان میبرد.
بله.
برخورد مردم چگونه است؟
فکر میکنم این مسئله را پذیرفتهاند.
فیلم شما درگروه هنر و تجربه روانه اکران شده است. اگر نکته خاصی درباره اکران در این گروه سینمایی دارید، بگویید.
هنر و تجربه شروعی خوب داشت و توانست به دیده شدن فیلمهای بسیاری کمک کند. باعث شد درباره فیلمها و هنرمندان بسیاری بشنویم و درباره آنها بخوانیم. اما هدف این گروه فقط نباید در چهارچوب اکرانهای محدود خلاصه شود. این گروه باید تلاش کند مرزهای سانسور را به عقب هدایت کند، هر چند ساختار آن در دولت شکل گرفته و بودجه آن دولتی است. اما من فکر میکنم اصلاح امور بهتر است از خود ساختارها و در شکل کلی دولتیها و با کمک کُنشگران و هنرمندان انجام شود.
هنر و تجربه باید تداوم داشته باشد و دولت مدام باید آن را گسترش دهد تا نگاه فرهنگی و سینمای سالم که دارای محتواست، جای سینمای مبتذل و فاسد را که این روزها بسیار همهگیر شده، بگیرد. قطعا مافیای سرمایه و ابتذال و هنرمندان بیخرد در مقابل این جریان میایستند، اما ممارست در وجود و گسترش این گروه سینمایی میتواند آینده فرهنگی جامعه ایران را ارتقا دهد.
بحثهای ساختاری هم درباره هنر و تجربه مطرح است که به عنوان مثال این شرایط اکرانهای پراکنده امکان راحت دیدن فیلمها را برای مخاطب سخت میکند و فکر میکنم هنر و تجربه باید سالنهای ثابت پرمخاطب با سانسهای ثابت همیشگی خود را معرفی کند و گسترش دهد تا اکران فیلمها به ثبات و نظم برسد.
منبع: ماهنامه هنروتجربه
لینک کوتاه
مطالب مرتبط
- جشنواره ملی فیلم اقوام ایرانی میزبان ۶۵ مستند میشود
- چهار مستند ایرانی در جشنواره هات داکس
- معرفی اعضای هیئت انتخاب دو بخش جشنواره ملی فیلم اقوام ایرانی
- بازگشایی سامانه ثبت طرح مرکز گسترش از اردیبهشت ۱۴۰۳
- «تهران سیمین»؛ داستانِ تهرانی که فاطمه معتمدآریا تجربه کرده است!
- معرفی فیلمهای ۳ بخش از جشنواره «سینماحقیقت»
- با معرفی هیات انتخاب و داوری؛ آثار مستند راهیافته به چهلمین جشنواره بینالمللی فیلم کوتاه تهران اعلام شد
- ۶۱۵ مستند ایرانی متقاضی حضور در هفدهمین جشنواره «سینماحقیقت»
- یک ایرانی نامزد دریافت پاندای طلایی چین شد
- در یک نشست رسانهای مطرح شد؛ دغدغه کارگردان باید فقط ساخت یک فیلم خوب باشد/ ما در قبال این فرهنگ مسئولیم
- رونمایی از مستند «سبز بن دار»
- کتاب «حاشیه همان متن است» منتشر شد
- با معرفی هیات انتخاب و داوری؛ آثار راهیافته به بخش مستند بلند جشنواره چهل و یکم فیلم فجر اعلام شد
- مستندهای خارجی بلند و نیمه بلند مسابقه بینالملل «سینماحقیقت» معرفی شدند
- مستندهای کوتاه و نیمه بلند «سینماحقیقت» معرفی شدند
نظر شما
پربازدیدترین ها
- وقتی زن تبدیل به «ناموس» میشود/ نگاهی به فیلم «خورشید آن ماه»
- چهره تلخ عشق یک سویه/ نگاهی به فیلم «در دنیای تو ساعت چند است؟»
- اختصاص سینماسینما/ سه فیلم ایرانی در جشنواره فیلمهای برتر سال ۲۰۲۴ مجله تله راما
- گفتوگو با محمد مقدم درباره سینمای مستند/ فیلم مستند، جهانی است ساختگی؟
- تاریخچه سریالهای ماه رمضان از ابتدا تاکنون/ در دهه هشتاد ۴۰ سریال روی آنتن رفت
آخرین ها
- گلدن گلوب اعلام کرد؛ وایولا دیویس جایزه سیسیل بی دمیل ۲۰۲۵ را میگیرد
- درباره «قهوه پدری»؛ قهوه بیمزه پدری
- «کارون – اهواز» در راه مصر
- اختتامیه جشنواره «دیدار» ۱۷ دی برگزار خواهد شد
- اختصاص سینماسینما/ سه فیلم ایرانی در جشنواره فیلمهای برتر سال ۲۰۲۴ مجله تله راما
- ترجمه اختصاصی سینماسینما/ «مجمع کاردینالها»؛ موفقیت غیرمنتظره در گیشه و جذب مخاطبان مسنتر
- مدیر شبکه نسیم توضیح داد؛ مهران مدیری، جنابخان، فرزاد حسنی و چند برنامه دیگر
- تاکید بر سمزدایی از سینما و جشنواره فجر/ علیرضا شجاع نوری: ادغام جشنوارهی ملی و جهانی فجر سیاسیکاری بود
- ترجمه اختصاصی سینماسینما/ جادوی «شرور»؛ داستانی از دوستی، تفاوتها و مبارزه با تبعیض
- برای پخش در سال ۲۰۲۵؛ پسر شاهرخ خان برای نتفلیکس سریال میسازد
- ترجمه اختصاصی سینماسینما/ «گلادیاتور ۲»؛ بازگشتی باشکوه به کُلُسیوم و سنت حماسههای سینمایی
- اعلام نامزدهای چهلمین دوره جوایز انجمن بینالمللی مستند/ محصول مشترک ایران و انگلیس در شاخه بهترین مستند کوتاه
- اصغر افضلی و انیمیشن «رابینهود» در تازهترین قسمت «صداهای ابریشمی»
- جایزه جشنواره آمریکایی به پگاه آهنگرانی رسید
- چهل و سومین جشنواره فیلم فجر؛ از فرصت ثبت نام فیلمها تا داوری عوامل بخش نگاه نو
- نمایش بچه / گزارش تصویری
- اهمیت «باغ کیانوش» در سینمای کمدی زدهی این روزها
- برای بازی در فیلم «ماریا»؛ نخل صحرای پالم اسپرینگز به آنجلینا جولی اهدا میشود
- اکران فیلم علی زرنگار از اواخر آذر؛ «علت مرگ: نامعلوم» رفع توقیف شد
- مانور آمادگی همراه اول برای رویارویی با بحران؛ تمرینی برای پایداری ارتباطات
- بررسی هزینه و درآمد تولیدات ۳ سال اخیر؛ حساب کتاب فارابی جور است؟
- در اولین روزهای اکران بینالمللی؛ «گلادیاتور۲»، ۸۷ میلیون دلار فروخت
- اعضای شورای سیاستگذاری جشنواره فیلم فجر معرفی شدند
- نامزدی ۲ جایزه آمریکایی برای «دوربین فرانسوی»
- «شهر خاموش» بهترین فیلم جشنواره نوستالژیا شد
- فروغ قجابگلی بهترین بازیگر جشنواره ریچموند شد
- «تگزاس ۳»؛ کمدی از نفس افتاده یا موفقیت تکراری؟
- روایتی از سه نمایشنامه از محمد مساوات روی صحنه میرود
- «کارون – اهواز» در مراکش
- رونمایی از پوستر انیمیشن «شنگول و منگول» در آستانه اکران