سینماسینما، رویا فتحاللهزاده
فیلم «پنج» مستند داستانیای در حوزه دانش مردمشناسی به شمار میآید که بدون بهکارگیری گفتار متن یا دیالوگهایی که بیانگر اندیشه و باورهای نویسنده و کارگردان باشد، با زبان تصویر روایتی از زیستجهان پیرمردی شَعرباف در شهر یزد را بازگو می کند. فیلم برشی از زندگی واقعی پیرمرد شَعرباف را به شکل یک داستان روایت میکند و در این میان میکوشد به طور غیرمستقیم، فرهنگ و آداب و رسوم و جاذبههای گردشگری شهر یزد را برای مخاطبان معرفی کند. شَعربافی یکی از هنرهای قدیمی مردم ایران بهویژه یزدیها به شمار میآید. در شهر یزد، مجموع مشاغل نساجی سنتی (داراییبافی، احرامیبافی) را که به وسیله دستگاه سنتی بافندگی بافته میشود، شعربافی مینامند. فیلم بهخوبی قواعد فیلمنامهای را رعایت کرده است. ما در ابتدا زندگی عادی و روزمره پیرمرد را میبینیم که ریتم آن با ضرباهنگ ساعت قدیمیاش هماهنگ است.
پیرمرد هنگام شعربافی، انجام آن را با صدای ثانیههای ساعتش هماهنگ میکند. او از این طریق، نوعی هارمونی را در زیستجهانش خلق کرده است. نکته قابل توجه، خلاقیت کارگردان در به تصویر درآوردن جاذبههای فرهنگی شهر یزد است. به این صورت که پیرمرد سوار بر دوچرخه میشود و ما با حرکت او یزد و زندگی روزمره مردمش را نظاره میکنیم. اما پرده دوم فیلمنامه زمانی آغاز میشود که ساعت پیرمرد از کار میافتد. در سکانسی از فیلم دوربین در نمای بسته حرکت رفت و برگشت پاندول ساعت را نشان میدهد که به طور ناگهانی متوقف میشود. پیرمرد از کارش دست میکشد و با تعجب به ساعت نگاه میکند. سپس تصاویری از مردم یزد در حرفههای مختلف را میبینیم که از کار دست کشیدهاند و به نقطهای نامعلوم خیره شدهاند. سکانس مربوط به از کار افتادن ساعت پیرمرد معنایی عمیق در خود دارد. پس از متوقف شدن ساعت، ریتم زندگی پیرمرد دچار اختلال میشود. او نمیتواند فعالیتهای روزمرهاش را انجام دهد و این نامتوازن شدن نهتنها در زندگی پیرمرد، بلکه در ماهیت زندگی مردم یزد نیز ایجاد میشود. او میکوشد ساعتهایی دیگر را جایگزین ساعت قدیمیاش کند، اما هیچکدام نمیتوانند هارمونی را به زندگی او بازگردانند. فیلم، ساعت قدیمی پیرمرد را به عنوان عنصری از بافت سنتی یزد معنا میکند و آنچنان این بافت سنتی هارمونی و توازن دارد که با خدشهدار شدن یک عنصر از آن بقیه عناصر آن نیز دچار اختلال میشود. بنابراین با توقف ساعت پیرمرد میبینیم که ریتم زندگی در شهر به هم میریزد و عشق و محبتها به جدایی و مشاجره بدل میشود. پیرمرد احساس افسردگی و درماندگی میکند تا اینکه یک روز در کاسه آب، نقش نمادین خورشید را میبیند و اینگونه نقطه عطف دوم فیلم و فصل گرهگشایی فیلمنامه رقم میخورد. او به زیرزمین خانهاش میرود و مجسمه سفالی خورشید را می یابد و بر دیوار مغازهاش نصب میکند. خورشید در ایران باستان جایگاه و احترام خاصی داشته و همواره مورد ستایش قرار میگرفته است. خورشید نزد زرتشتیان نمادی از روشنایی و فروغ و چشم اهورا مزدا به شمار میآید. بنابراین پیرمرد با دیدن نقش خورشید در کاسه آب، دلش روشن میشود و از آن پس با شنیدن ضرباهنگ قلبش و گوش دادن به ندای درونیاش که برآمده از هویتش است، به جریان عادی زندگیاش بازمیگردد.
منبع: ماهنامه هنروتجربه
لینک کوتاه
مطالب مرتبط
- مهدی شامحمدی: اکران آنلاین تاثیری بر تعداد مخاطبان مستند نداشت/ مستند اجتماعی همیشه پر مخاطب است
- بازخوانی یک قتل از پیش طراحی شده/ نگاهی به مستند «ترور سرچشمه»
- گفت آن گلیم خویش بدر میبرد ز موج/ وین جهد میکند که بگیرد غریق را/ نگاهی به مستند «صبیه»
- آبشخورِ آهوانِ تشنه!/ نگاهی به مستند «مُغیسُف»
- نمایش ۶ فیلم مستند ایرانی در برنامه انجمن آسیایی نیویورک
- نگاهی به مستند «زیر این چتر باران میبارد»/ چیزی خزنده و مرموز راه پیدا کرده به دفتر مدیری مسئول
- «کاغذپارهها» از اول بهمن اکران عمومی میشود
- خبرهای تازه از «اکران حقیقت»/ نمایش چهار مستند در بهمن ماه
- صنوبرهایِ شیرین، در همنوازیِ عشق
- مستندهای بخش مسابقه اصلی «ایدفا» معرفی شد
- شهرت یا آرامش / مستند «مزرعه کلارکسون»؛ پیچوخمهای مزرعهداری
- یک هشدار زیبا / مستند «سالی که جهان تغییر کرد»؛ حال خوش طبیعت وقتی انسان در قرنطینه بود
- قدیمیترین تصاویر عزاداریها و مجالس آذری زبانها در مستند «صادق الوعد»
- نه فرشتهام، نه شیطان
- مردی که نمیخندید ولی میخنداند! / «باستر بزرگ»؛ مستندی درباره مرد صورت سنگی
نظر شما
پربازدیدترین ها
آخرین ها
- محمد بحرانی و یک نقش مکمل درخشان
- نقدی بر مستند گفتوگومحور از پگاه آهنگرانی؛ پرترهای در فضای بسته
- نمایشنامههای بهرام بیضایی؛ کلید درک جامعهشناسی خودکامگی در ایران
- مژده شمسایی: پیکر بهرام بیضایی در آمریکا به خاک سپرده میشود
- «ایرانم» علیرضا قربانی به تبریز رسید
- در رثای مردی که از فرهنگ ایران نوشید/ بیضایی؛ دلباخته شاهنامه
- بیضایی در بزنگاه ادبیات کهن و مدرن
- توجه ویژه لوموند به درگذشت بهرام بیضایی
- ایران را می شناخت/یادداشت احمد مسجد جامعی درباره بهرام بیضایی
- به یاد استاد بیضایی؛ صدایی که نه فریاد بود، نه خطابه
- برای بهرام بیضایی/ اسطوره همیشه زنده
- زبان بهمثابه مقاومت؛ در یادِ بهرام بیضایی
- در اندوه فقدان چهره شاخص موج نو سینمای ایران؛ بازتاب جهانی درگذشت بهرام بیضایی
- با موافقت شورای پروانه فیلمسازی؛ پروانه ساخت سینمایی برای ۷ فیلمنامه صادر شد
- در پاسداشت استاد بیبدیل هنرهای نمایشی ایران/ بیضایی، تاریخ و علامت تعجب
- در سوک سیاوش که از شاهنامه رفت
- یادبود بهرام بیضایی؛ ایرانی بودن بار بزرگی است بر دوش ما
- بریژیت باردو درگذشت
- برای رفتن غریبانه شیرین یزدانبخش؛ وصیتی به مثابه گلایه
- «کفایت مذاکرات» و خندههایی که از دل موقعیت میآیند
- «پرهیجان: نبرد برای اوبر»؛ چطور میتوانیم آرزوی شکستِ نجاتبخشمان را داشته باشیم؟
- درباره بازیگران زن مولف سینمای ایران/ ترانه علیدوستی؛ آخرین بازیگر زن مولف
- درباره اهمیت خواندن فیلمنامه اشغال بیضایی پس از جنگ ۱۲ روزه /بیگانه آزادی نمی آورد
- بهرام بیضایی درگذشت
- «موبهمو»؛ خط به خط، نفس به نفس، چهره به چهره
- در بیست و چهارمین دوره جشنواره؛ ۱۴ اثر از سینماگران ایرانی در داکا نمایش داده میشود
- از ۱۰ دیماه؛ «مرد خاموش» به سینماها میآید
- «بامداد خمار»؛ در منزلت فرودستی
- در ستایش سینمای بیچیز؛ همه چیز داشتن در عین بی چیزی
- آیین پایانی یازدهمین دوره انتخاب آثار برتر ادبیات نمایشی / گزارش تصویری





