تاریخ انتشار:۱۳۹۸/۱۲/۲۴ - ۱۰:۴۳ تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 132630

سینماسینما، شادی حاجی مشهدی

هرودوت، نخستین تاریخ‌نگار یونان، می‌نویسد: «به هنگامِ صلح، پسران پدران خود را به خاک می‌سپارند و در زمان جنگ، پدران پسرانشان را…»

این واقعی‌ترین و تلخ‌ترین تصویر از جنگ است. فیلم مستند «زیر صفر مرزی» با طرح مسئله جنگ از منظر پرسش‌گری و انتقاد، از دو زاویه متفاوت به یک نقطه تلاقی می‌رسد. در این مستند مهدی افشارنیک، در دو اپیزود مجزا نخست از علی ‌هاشمی، فرمانده ارشد سپاه که پیکرش در چهارم تیر ماه ۶۷ ناپدید شد، سراغ می‌گیرد و سپس از ویرانی‌ها و عواقب سال‌های پس از جنگ و روزهایی که بر خانواده ‌هاشمی و دیگر هم‌رزمان و هم‌شهری‌هایش رفته، می‌گوید. از منظر کارگردان، پیوند این دو فضا از آن جهت اهمیت دارد که با نگاهی استنادی و انتقادی روایت‌های مختلفی را از این واقعه باز می‌تاباند.

نیمه اول: علی ‌هاشمی که بود و چه کرد؟

علی ‌هاشمی از فرماندهان ارشد سپاه پاسداران در جنگ ایران و عراق بود که به دلیل آشنایی با مناطق عملیاتی در جنوب کشور نقش مهمی در طراحی عملیات خیبر و  بدر داشت. ‌هاشمی در سال ۱۳۶۷ پس از انجام ماموریت تخلیه جزیره مجنون، هنگام ترک مقر فرماندهی، از سوی هلی‌کوپترهای ارتش عراق مورد هدف قرار می‌گیرد و کشته می‌شود. عرب‌زبان بودن‌ هاشمی و این حقیقت که او از یک خانواده ایرانی– عرب و مسلط به تمام عملیات و اطلاعات نظامی منطقه و به‌ویژه تالاب هورالعظیم بود، شایعاتی مبنی بر این‌که شاید او را برای همکاری با رژیم صدام به عراق برده‌اند، بر سر زبان‌ها انداخت، اما بسیاری نیز بر این باور بودند که پیکر او به عنوان یکی از قهرمانان دلیر جنگ در جایی از خاک جنوب آرامش گرفته است. سرانجام پیکرش ۲۲ سال بعد، در سال ۱۳۸۹ شناسایی و در اهواز به خاک سپرده می‌شود. دوربین فیلم‌ساز برای رسیدن به پاسخ این ابهام به همه جا سرک می‌کشد؛ از مصاحبه با مادر و فرزندان دل‌شکسته شهید ‌هاشمی گرفته تا واکاوی در خرابه‌های بازمانده از مقر فرماندهی نصرت و جاده‌های سوسنگرد، اهواز و خرمشهر. نکاتی که در میان مصاحبه با هم‌رزمان شهید‌ هاشمی مطرح می‌شود، کنش‌مندی و قضاوت مخاطب را با قداست‌زدایی همراه می‌کند و از این روست که مستند «زیر صفر مرزی» با اندک بضاعتی که در فرم و بیان هنری دارد، به یک استثنا در میان آثار مربوط به جنگ تبدیل می‌شود. در میان گفت‌وگوهای فصل اول بیش از پیش درمی‌یابیم که چگونه مردم با وجود اختلاف در قومیت، جنسیت یا مذهب، برای دفاع از تمامیت ارضی کشورشان یک‌پارچه و متحد می‌شوند و در نیمه دوم مستند، شگفت‌زده می‌شویم که چرا امروزه این مرزبندی و تبعیض‌ها دامان مردمان فارس و عرب و کرد و لر را گرفته و دورنمای آرمانی این وحدت را مکدر کرده است. به این ترتیب، فیلم‌ساز می‌کوشد تابوی انتقادناپذیری و مخالفت با برخی از استراتژی‌های غلط گذشته را بشکند و جسارت پرسش‌گری و تحلیل سیاست‌های فرماندهان جنگ را از خود آنان آغاز کند.

نیمه دوم: آرمان‌های محقق‌نشده شهدا

شاید منفی‌نگرانه و ناامیدکننده باشد اگر بگوییم فیلم‌ساز هدف درستی را که نشانه رفته، بی‌پاسخ و با نوعی ممیزی آشکار یا تحمیلی به پایان می‌رساند. اما واقعیت این است که پرسش نیمه دوم فیلم همان نگاهی را دنبال می‌کند که یک روزنامه‌نگار حوزه نفت و انرژی قرار است در حوزه فعالیتش با آن دست‌وپنجه نرم کند. مواجه شدن با چالش‌های مشابهی که ممکن است در هر جایی که به شریان‌های حیاتی نفت کشور متصل است، وجود داشته باشد. محرومیت و کمبود امکانات معیشتی همراه با مخاطرات زیست‌محیطی که عمدتا تغییر شرایط و وخامت حیات مردمان مناطق نفت‌خیز را به دنبال دارد. این پرسش که به‌راستی نتیجه حماسه‌آفرینی‌های این مردم داغ‌دیده چقدر متناسب با شئون امروز آن‌هاست، شاکله اصلی قسمت دوم این مستند را شکل می‌دهد و این سوال بزرگ را در ذهن بیننده ایجاد می‌کند که در عمل سهم مردم جنوب از نفتی که بر روی آن آرمیده‌اند، چیست؟

موسیقی این مستند تداعی‌کننده حال‌وهوای جنوب و حماسه‌آفرینی‌های تاریخی مردمان این سامان است و تصویری از دختر شهید هاشمی که در جست‌وجوی پدر به انتهای صفر مرزی و بیکران آبی صفر مرزی چشم دوخته، بر پیشانی پوستر فیلم می‌درخشد.

منبع: ماهنامه هنروتجربه

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

نظر شما


آخرین ها