تاریخ انتشار:1400/07/21 - 21:28 تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 162640


سینماسینما، فرزانه متین

اگر هنوز تماشای این سریال را آغاز نکرده‌اید، این مطلب بخش‌هایی از داستان را لو می‌دهد 

قبل از آن که به تحلیل و نقد سریال جدید نتفلیکس به نام بازی مرکب محصول کره جنوبی در ژانر وحشت و هیجان انگیز بپردازیم، بهتر است به این سوال ،پاسخ داده شود.
آیا این سریال ارزش تماشا و این همه هیاهو و غوغا را دارد؟
-بله دارد. جدا از انگیزه و کششی که مخاطب نسبت به تماشای آن دارد، سریال، شما را با لایه‌های درونی فرهنگ شرق، سرمایه داری، انتخاب و تصمیم، پول پرستی، شک و انسانیت درگیر می کند.

سریال بازی اسکوئید روایت کننده یک سازمان اسرارآمیز در کره جنوبی است که شروع به جذب شهروندانی بدهکار، مستاصل و ناامید برای نوید زندگی بهتر و پاداش مالی می کند، از آنها می خواهد ۶ بازی را انجام دهند.بازی ها برگرفته از بازی های سنتی کره جنوبی است که افراد در کودکی آن ها را بازی کرده اند. باخت هر شخص در بازی به معنای از دست دادن جانش است.۴۵۶ نفر در بازی اول شرکت می کنند و بیش از ۱۵۰ نفر جان خود را از دست می دهند و طی نارضایتی اعضا رای گیری مبنی بر ادامه بازی گرفته می شود که با اکثریت آرا، بازیکنان مسابقه را ترک می کنند و به سوی خانه خود می روند اما دوباره با اختیار، اراده و تصمیم خود مبنی بر اینکه یا باید ببری یا کشته شوی از ۲۰۱ نفری که مسابقه را ترک کردند، ۱۸۷ نفر آن ها دوباره وارد این سازمان مخوف می شوند تا جایزه را ببرند…
تماشای این سریال به دلیل حجم بالای خشونت به همه افراد توصیه نمی شود. البته فیلمبازان از این خشونت ها کم ندیده اند؛ فیلم دنباله دار اره، سریال دکستر، فرار از زندان، هانیبال، پیکی بلایندرز و …البته هنر کارگردانان هالیوودی اینست که خشونت را قطره چکانی به مخاطب تزریق می کنند اما در این سریال با هجوم خشونت در هر اپیزود به نوعی شاهکار محسوب می شود برای همین اولین پاسخ مبنی بر کیفیت سریال از مخاطب اینست که عالی بود اما خیلی صحنه های خشن داشت.

اجبار یا اختیار
سریال بازی مرکب به کل جبر را انکار می کند. هیچ‌کدام از افراد مجبور نیستند در این سازمان وارد شوند یا حتی بدهی های کلان بالا بیاورند. نتیجه اعمال آنها در نوع زندگی کردن،ذطمع و حرص باعث شده به افرادی نزول خوار تکیه کنند. ما با زندگی چند تن از آن ها آشنا می شویم؛ مردی خلافکار است و به اراده ی خود آدم می کشد، دختری که در کره شمالی زندگی می کند و بنا بر خواستِ خود درصدد تغییر زندگی اش هست و تصمیم گرفته خود و خانواده اش به مدینه فاضله(کره جنوبی) فرار کنند. مردی که در محله پایین زندگی می کند اما برای فرار از این شرایط، پول نزول می کند و… پس در ابتدا متوجه می شویم هیچ‌کدام جزو سرمایه داران محسوب نمی شوند ‌بنا بر اراده ی خود می خواهند شرایط را تغییر دهند. حالا همین افراد با خواست و اختیار خود وارد بازی مرگبار در دوره‌ی دوم می شوند که می دانند شانس برنده شدن در آن تقریبا نزدیک به صفر است و این بازی، یک برنده می خواهد و کل پاداش مالی به او می رسد و به قول معروف همه ی افراد، پی همه چیز را به تن خود می مالند.

پول، بت است
پول در نزد همه‌ی این افراد بدهکار بت است و‌ در سکانسی با حلقه زدن بازیکنان به دور گوی شیشه ای که با پایان هر بازی که به نوعی با حذف افراد، مقداری پول به آن تزریق می شود، افراد را در شمایل بت پرستان نشان می دهد که در ستایش بت شان هستند و به تعبیری، پول، خدایشان است.

نوک حمله به سمت قشر بورژوا
این سریال کره ای به دو شکل نوک پیکان را به طبقه سرمایه داری نه تنها در کره جنوبی بلکه در کل جهان نشانه گرفته است. اول آن‌که همانطور که غذای کوسه ها، ماهی است، غذای سرمایه داران در این سریال افراد فقیر است. سرمایه داران با قرض دادن ها و سودهای کلان باعث رعب و وحشت و سایه ترس در زندگی افراد بدهکار می شوند که برای باز پس گرفتن بدهی هایشان، به نوعی لذت چندش آوری از سوی آنها می بینیم که گویا در حال تغذیه شدن هستند.
مورد دیگر، همین طبقه سرمایه‌داری است که برای لذت بردن و خوش گذرانی، بی رحمانه ترین نمایش را به راه انداخته اند. در دو اپیزود آخر ما با یکی از دردناک ترین بعد این سریال روبه رو می شویم. سرمایه‌دارانی که با نقاب هایی به شکل و شمایل حیوانات از طلا که گویی درون هر کدامشان را نشان می دهند با شور و شعف مشغول تماشای بازی ها هستند. بازی هایی که یکی می برد و در مقابل دیگری می‌میرد و بر سر جان افراد شرط می بندند. سرمایه‌گذارانی که چشم بادامی نیستند و از سایر نقاط جهان در اینجا گرد هم آمده اند.

فلسفه سریال
فرهنگ شرق که بخش اصلی آن از بودا گسترش پیدا کرده، می گوید: هستی رنج است. زایش رنج است. پیری رنج است. بیماری رنج است، پیوند با آنچه دلخواه است، رنج است. پیوند با آنچه نادلخواه است، رنج است. خلاصه این که دل بستن، رنج است.
در بازی مرکب، به خوبی نشان می دهد زندگی کردن برای قشری از جامعه رنج است ما به دنیا آمده ایم رنج بکشیم و از دنیا برویم از این رو ما در خیلی از سکانس ها با رنج آشنا می شویم اما کارگردان این مفاهیم را تا حدودی دستکاری کرده و در اثرش نشان می دهد برای آن که هر فردی زندگی کند و از رنج زندگی رهایی پیدا کند باید مبارزه کند. زندگی صرفا، رنج کشیدن نیست. در واقعیت زندگی، اگر دست از زندگی بکشی، حذف خواهی شد یا حذفت خواهند کرد. حالا کارگردان با اثرش این را به عرصه نمایش در آورده است.
مهم‌ترین ایده اصلی ساخت این سریال کره ای اینست: «اگر برای زندگی ات نجنگی، حذف میشی»

و در نهایت انسانیت

کی هونگ، برنده اصلی بازی که به او لقب خوش شانس می دهند نباید برنده شدنش را بر حسب تنها تصادف گذاشت. کارگردان با زیرکی به ما می گوید او در میان شرکت کنندگان۶ بازی مرگبار، کسی بود که بیش از هر انسان دیگری به انسانیت و ارزش های آن پایبند بود، بر حسب این ارزش‌ها، با پیرمردی ناتوان احساس همدلی کرد و بیش از هر کسی به او احترام می گذاشت و در تیمش او را پذیرفت و سپس برای گرفتن هم تیمی به سراغ دختری تنها رفت که چند روز قبلش از کی هونگ جیب بری کرد (اپیزود اول) .او کسی را نکشته است. حتی در بازی تیله بازی که با کلک پیرمرد را برد چون در این بازی فقط یک نفر باید برنده می شد، پیرمرد حذف شد، جانش را از دست داد اما عذاب وجدان یقه ۴۵۶ را ول نمی کند. در بازی عبور از پل های شیشه ای، وی که نمی دانست کدام جلیقه را بر تن کند و بر حسب تصادف شماره آخر را برداشت بیشتر از آن که تصادفی باشد، خوش قلبی اش در سایر بازی ها در اینجا به وی کمک کرد. در نهایت در بازی آخر با همه خشمی که از رقیبش داشت، برنده شد اما به دلیل آن که همبازی دوران کودکی اش بود و نمی خواست دستش به خون وی آغشته شود خواستار تسلیم و توقف بازی شد و از شر میلیون ها پول می خواست بگذرد، اما در نهایت از میان ۴۵۶ نفر، کی هونگ برنده نهایی شد و حسابش سرشار پول شد اما تا یکسال حاضر نبود دست به این پول ها بزند و در آخر که از زیر و بم این بازی سر در می آورد و مرز باریک انسان بودن و اسب بودن را به سردمداران بازی یادآوری می کند. شماره ۴۵۶ را مخاطبان این سریال فراموش نخواهند کرد نه به دلیل خوش شانسی و برنده شدنش بلکه به دلیل انسانیتش.

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

نظر شما


آخرین ها