سینماسینما، مینو خانی
دوربین پزشکی را که در حال معاینه یک بیمار است، در قاب می گیرد و او را در توضیح نتیجه معایناتش به دانشجویان پزشکی که کنار تخت بیمار ایستاده اند، تعقیب می کند. سپس کات می خورد به خانه ای که همان فرد بیمار به کسی توضیح می دهد که «چون همسرش سر کار است، خودش باید غذا را برای سرو آماده کند»؛ البته غذای آمادهشده را، و فیلم شروع می شود.
رضا درانی، مردی حدودا ۵۰ ساله و با سه فرزند، به بیماری اماس مبتلا شده است. ظاهرا شغلش تابلونویسی و خدمات کامپیوتری و گرافیکی بوده که به دلیل بیماری و ناتوانی جسمی، منبع درآمدش به یکدهم کاهش پیدا کرده است. در مواجهه با بیماری اش تلاش کرده آن را بشناسد و راهحلی برای حال بهتر جستوجو کند. گام اول، شناسایی دیگر بیماران اماسی در شهر زادگاهش، زاهدان، بوده تا مواجهه آنها را با این بیماری بداند. سپس انجمن حمایت از بیماران اماس را در زاهدان راه اندازی می کند تا بیماران مبتلا در کنار هم حسوحال بهتری داشته باشند و از تجربیات یکدیگر استفاده کنند.
همسر وی، فرزانه، را در اولین پلانها و در شرایطی می شناسیم که با تلخی، عدم رضایتش از همکاری با مستندی درباره همسر و بیماری اش را اعلام می کند. وی گرچه معتقد است فیلم مستند می تواند بیماری اماس را به مردم بشناساند، به همکاری با مستندی که قرار است «سوژه» آن باشد، راضی نیست. خصوصا که معتقد است: «چرا باید یک بیمار اماس درک شود، ولی کسی که با بیمار اماس زندگی می کند، درک نمی شود؟»
همین چند دیالوگ کافی است تا مخاطب محتوای مستند «آهستگی» را حدس بزند؛ مستندی درباره بیماری اماس. یعنی انتظار می رود کارگردان با مرکز توجه قرار دادن یک عضو از جامعه بیماران اماسی و بررسی مشکلات وی، قصد دارد شناخت نسبی در خصوص این بیماری و مسائل مبتلا به آن به مخاطب بدهد؛ چیزی که محقق نمی شود. چرا؟ چون موضوع حساس مستند «آهستگی» و وجه مهم آگاهی دهنده اش، با شرح زندگی بدون عشق رضا و فرزانه در حد یک اثر شخصی-خانوادگی باقی می ماند.
در واقع، آنچه در سراسر این مستند روایت می شود، مشکل زوج از عدم درک از سوی یکدیگر و عدم وجود عشقی است که ریشه در زندگی ۲۶ ساله آنها دارد و حالا با توجه به بیماری رضا و از دست رفتن یک پایه اقتصادی خانواده و بیشتر شدن مسئولیت خانم تشدید شده است. خصوصا که رضا خودش اعتراف می کند که آدم سفید و سیاهی است و وقتی حس بدی از چیزی در او به وجود آید، آن حس در او ماندگار خواهد شد. دیالوگ ها و شبهمتلک های تلخ او به فرزانه نشان می دهد که اصلا از زندگی با این زن راضی نیست. برای همین بدون رودربایستی از ازدواج بعدی و پیدا کردن عشقی در زندگی اش حرف می زند و خصوصا وقتی فرزانه درباره سفر چند روزه اش به تهران و علاقه رضا به تنهایی حرف می زند، رضا پاسخی می دهد که عمق نارضایتی او از زندگی با فرزانه را نشان می دهد: «تنهایی چند روز به چه درد می خورد؟ تو که بعد از چند روز برمی گردی. من تنهایی می خواهم که بتوانم برای زندگی ام برنامه ریزی کنم.»
فرزانه هم که از سوی همسر درک نشده و احساساتش جدی گرفته نشده است، مرتب از حس یک زن که با وجود همه مشکلات، سکوت کرده و خویشتن دار بوده و نباید احساساتش را ابراز می کرده و از زندگی تلخ و بدون عشقش بیرون می رفته، چون در یک جامعه سنتی زندگی می کند، حرف می زند و به جای اینکه توجه مخاطب را به سمت زنی هدایت کند که باید شرایط همسر بیمارش را بپذیرد، بیشتر به سمت زنی هدایت می کند که نه فقط در یک زندگی، بلکه در یک جامعه قربانی شده است و حالا دیگر توان همراهی با همسر بیمارش را ندارد و انتظار دارد این همراهی از او درخواست بشود. اینها را از درددلی که با دوربین/ کارگردان می کند، یا وقتی که با برادرشوهرش صحبت می کند، متوجه می شویم. اینکه مشکلات یک زندگی بدون عشق و برآورده نشدن انتظارات طرفین در طول بیش از دو دهه چه ربط مستقیمی به بیماری اماس دارد، سوالی است که ذهن را مشغول می کند.
از سوی دیگر، طرح کوتاه موضوع خانم نخعی، یکی دیگر از بیماران اماسی و ماجرای طلاق و ازدواج مجدد همسر پزشکش با یک دختر جوان و بالا کشیدن مهریه و همه دارایی خانم توسط آقا، «آهستگی»را به یک درددل سطحی اشک انگیز تبدیل می کند. مشاوره ها و اظهارنظرهای فرزانه برای تغییر شرایط یا حداقل تغییر زاویه نگاه خانم نخعی به زندگی اش نیز چیزی جز پیشنهادهای عادی روزمره نیست، خصوصا که به برکت وجود شبکه های اجتماعی مجازی همه آن اظهارنظرها بارها و بارها در انواع و اقسام شکل ها و روایت ها به خورد مخاطب امروز داده می شود. ولی اینها چقدر در پیشبرد داستان شخصیت اصلی و آشنایی مخاطب با بیماری اماس نقش دارد؟ آیا مسئله فقط این است که بدانیم زندگی این بیماران در حال فروپاشی است و اینها علاوه بر تحمل بیماری، از طرف خانواده نیز طرد می شوند؟ و مهمتر اینکه مشکلات زندگی شخصی یک یا دو بیمار اماسی چقدر می تواند تعمیم پذیر باشد؟
علاوه بر این، «آهستگی» پر است از نماهایی که بهانه دلیل حضور یا غیبت شخصیت های مختلف است، بدون اینکه هیچ بار اطلاعاتی یا عاطفی برای مخاطب داشته باشد؛ مثل ایستگاه قطار در سفر فرزانه و شیوا به تهران، چیزی که قبلا در دیالوگ های رضا و فرزانه گفته شده و مخاطب می داند که فرزانه به سفر خواهد رفت، یا وقتی شقایق (دختر بزرگ خانواده) به زاهدان می آید و فرزانه به استقبال او می رود، انگار فقط بهانه ای است برای اینکه فرزانه یک بار دیگر فرصت پیدا کند و از زندگی در یک جامعه سنتی حرف بزند، یا وقتی عزیز آقا، برادر رضا، از آلمان می آید و لحظه فرود هواپیما به تصویر کشیده می شود، بدون اینکه هیچکدام از شخصیت ها حضور داشته باشند و بدون ارائه هیچ اطلاعاتی واین دیالوگ مادر است که به مخاطب می فهماند که عزیزآقا ظرف ۱۰ ساعت به خاطر مرگ پدر خود را به زاهدان رسانده است. درحالیکه همراهی کلام و تصویر و تعادل آنهاست که یک اثر تصویری را می سازد نه کلام. درحالیکه در بسیاری از پلانهای «آهستگی» بار اصلی بر دوش کلام و دیالوگهاست.
عنوان اثر نیز حائز اهمیت است؛ «آهستگی». به نظر می رسد کارگردان این عنوان را انتخاب کرده تا سیر تاثیر بیماری اماس را در زندگی مبتلایان به آن نشان دهد و این یعنی باید گذشت زمان در اثر از طریق تغییر ظاهری شخصیت ها، تغییر فصلها و… که حکایت از سیر زمان دارد، حس شود، درحالیکه چنین اتفاقی رخ نمی هد. به عنوان مثال، رضا درانی وقتی از تصمیمش برای اعضای انجمن حمایت از بیماران اماس حرف می زند، زمان آینده به کار می برد، یعنی می گوید: «می خواهم آنها را به کوه ببرم تا خودشان را باور کنند.» خیلی طبیعی است که این کلام به صحنه کوه نوردی اعضای انجمن کات بخورد. این صحنه این انتظار را در مخاطب به وجود می آورد که کارگردان طی زمان زیادی همراه سوژه اش بوده و با او زندگی کرده است و حالا دوربین او در مقام ناظری که این مشکلات را به تصویر می کشد، حکایت اوج و فرود همراهی با سوژه را بیان می کند؛ چیزی که هیچکدام از تصاویر بعدی آن را تایید نمی کنند.
فیلم مستند یکی از فرم های تصویری است که از وجوه مختلف کارکرد دارد و همین، اهمیت این فرم تصویری را نشان می دهد. یکی از این کارکردها، آشنایی مخاطب عام با یک موضوع خاص است. چنین مستندی باید بر اساس تحقیقات دامنه دار و عمیق برای ارائه به مخاطب و بالا بردن سطح آگاهی وی، به دور از سوگیری حسی و عاطفی به موضوع و شخصیت اثر باشد و در طول زمان شکل بگیرد؛ نکاتی که اگر یاسر خیری به آنها دقت می کرد، قطعا موفق می شد مخاطبش را با یک موضوع مهم آشنا کند. اما عدم وجود این ویژگی ها، «آهستگی» را به یک اثر شخصی/ خانوادگی تبدیل کرده است و همان حسی را در مخاطب به وجود می آورد که فرزانه به آن اشاره کرده بود: «جلوی دوربین باید مشکلاتمون رو حل کنیم؟» خصوصا که در بسیاری از موارد حضور کارگردان به عنوان قاضی یا مشاور حس می شود. ولی آیا این وظیفه یک مستند است که به زندگی شخصی و خصوصی افراد بپردازد؟
منبع: ماهنامه هنروتجربه
لینک کوتاه
مطالب مرتبط
- الهام حسینزاده: «هنر و تجربه» به تمرکز پایگاهی، نمایشی و تبلیغاتی نیاز دارد
- کاوه مظاهری: نظم و تمرکز در اکران «هنر و تجربه» ضروری است
- هنروتجربه، شاهرگ حیاتی ورود به سینمای جهان
- اطلاعیه موسسه هنروتجربه در واکنش به تصمیم سازمان سینمایی/ قدردانی از سینماگران، امید به آینده
- افتتاح دومین دوره «نگاهی بر سینمای چین» با نمایش فیلم ژانگ ییمو
- اعلام اسامی فیلمهای حاضر در دومین دوره «نگاهی بر سینمای چین»
- به همت موسسه هنروتجربه و سفارت چین در ایران؛ دومین دوره «نگاهی بر سینمای چین» برگزار میشود
- «بوتاکس» در گروه هنروتجربه اکران میشود
- سینماسینما/ یاسر خیر: مستندهای اجتماعی میتوانند روی مردم و قانونگذاران تاثیر بگذارند
- اکران آنلاین دو فیلم از ۱۲ خرداد
- واکنش «هنروتجربه» به بیانیه داوران جشنواره فیلم فجر؛ نام سیمرغ «هنروتجربه» تغییر کند
- روایتی نو از یک موضوع تکراری/ نگاهی به فیلم «یلدا»
- سگها و آدمها/ نگاهی به فیلم «داگمن»
- حقایقی درباره جزیره رنگین به بهانه نمایش ویژه آن در گروه هنروتجربه
- عقرب/ نگاهی به فیلم «تمام چیزهایی که جایشان خالی است»
نظر شما
پربازدیدترین ها
- با موافقت شورای پروانه فیلمسازی؛ ۶ فیلمنامه پروانه ساخت سینمایی گرفتند
- درباره یک خبر بی نهایت وحشتناک و غم انگیز
- یادداشتی بر فلسفه دوستی بر پایه «چشمانت را ببند»/ در جستوجوی دوست
- پس از جنجال حرفهای مدیر جشنواره کمرایمیج؛ استیو مک کوئین رفت/ کیت بلانشت ماند
- با احکامی جداگانه از سوی رائد فریدزاده؛ حسینی و شفیعی معاون شدند/ ایلبیگی به موسسه سینماشهر رفت
آخرین ها
- «کارون – اهواز» در مراکش
- رونمایی از پوستر انیمیشن «شنگول و منگول» در آستانه اکران
- درباره «اتاق بغلی» اثر پدرو آلمودووار/ مرز باریک دوستی و مرگ زیر جهانی از زندگی و رنگ
- استادان و کارگاههای «سینماحقیقت۱۸» را بشناسید
- بر مبنای آمار سمفا؛ روند صعودی فروش سینماها در هفته گذشته نزولی شد
- محمد شکیبانیا رئیس سیزدهمین جشن مستقل سینمای مستند شد
- گفتوگو با محمد مقدم درباره سینمای مستند/ فیلم مستند، جهانی است ساختگی؟
- با احکامی جداگانه از سوی رائد فریدزاده؛ حسینی و شفیعی معاون شدند/ ایلبیگی به موسسه سینماشهر رفت
- کارگردان «سه جلد»: اقتصاد سینمای ایران را چند سکانس رقص میگرداند
- نمایش دو مستند از ناصر تقوایی در موزه سینما
- ترجمه اختصاصی سینماسینما/ کونان اوبراین، میزبان اسکار ۹۷ام خواهد بود
- «کارمند جماعت» رونمایی میشود
- یادداشتی بر فلسفه دوستی بر پایه «چشمانت را ببند»/ در جستوجوی دوست
- دنزل واشینگتن از دنیای بازیگری خداحافظی میکند
- تاد هینز رئیس هیئت داوران جشنواره فیلم برلین شد
- پس از جنجال حرفهای مدیر جشنواره کمرایمیج؛ استیو مک کوئین رفت/ کیت بلانشت ماند
- ابوالفضل جلیلی مطرح کرد؛ حضور در کلاس بازیگری عامل موفقیت نیست
- نمایش بلندترین سکانس پلان سینمای مستند ایران در آمریکا
- کدام سینما واقعی تر است ؟
- پیدا شدن جسد یک بازیگر در خانهاش
- دیدار اصغر فرهادی با علاقهمندان فیلمهایش در استانبول
- فیلمی که اطلاعاتش مخفی نگه داشته شده؛ لوپیتا نیونگو به فیلم کریستوفر نولان پیوست
- «کتابخانه نیمهشب» روی صحنه میرود
- سه نمایش برای مستند «۹۹-۱۹» در یک هفته
- با موافقت شورای پروانه فیلمسازی؛ ۶ فیلمنامه پروانه ساخت سینمایی گرفتند
- درباره فیلم جدید رابرت زمکیس/ «اینجا»؛ یک قرن را طی می کند، اما بدون حرکت دوربین
- سوینا منتشر میکند؛ نسخه ویژه نابینایان «مورد عجیب بنجامین باتن» با صدای مهدی پاکدل
- «پینگو» بعد از ۱۸ سال بازمیگردد
- جوایز اصلی فستیوال فیلم هانوی به «بی سر و صدا» رسید
- درباره یک خبر بی نهایت وحشتناک و غم انگیز