سینماسینما، محمد تاجیک – گاو در سال ۱۳۴۸ دومین فیلم داریوش مهرجویی داستان مش حسن است که علاقه وافر به گاوش داشته، گاوش توسط گروهی کشته می شود، به او می گویند گریخته ولی وقتی می فهمد بر اثر ضربه ناشی از حادثه، از خود بی خود شده و به تدریج گمان می کند به گاو تبدیل شده و…
به گزارش سینماسینما، به گفته داریوش مهرجویی ، در همان ابتدای کار، دستگاه دولتی وقت، فیلم را توقیف کرد و به مدت یک سال و نیم آن را در توقیف نگاه داشت. به بهانه «سیاهنمایی» فیلم را به مدت یک سال و نیم در توقیف نگاه داشتند . مثلا یکی از بهانهها این بود که مگر ممکن است یک روستا فقط یک گاو داشته باشد؟ و بهانههای مشابه آن.پرویز دوایی منتقد در آن زمان نوشت فروش گاو می تواند عامل مهم دیگری برای تحرک دادن به سینمای ما و راه انداختن این سینما در جهتی سوای سینمای کاباره یی باشد. خود داریوش مهر جویی در گفت وگویی درباره فیلم گاو گفته: هنگامی که فیلم «گاو» به جشنواره های خارجی رفت، «دست راستی ها» می گفتند شما آبروی ایران را با ساخت این فیلم برده اید و حکومت درخشان پهلوی را در حالی که در آستانه ورود به دروازه تمدن جهانی است، فقیر و بدبخت نشان داده اید. از آن طرف، چپی ها به ما حمله می کردند و می گفتند شما که این فیلم را ساختید، چرا نیامدید مثل مارکسیست ها طبقه استعمارگر و بورژوا را بکوبید؟ چرا از طبقه کارگر دفاع نکردید؟ «نوول لیترو» و «رادولمان» منتقد نوشته که در این شکی نیست که مهم ترین واقعه از لحاظ سینمایی (در فستیوال ونیز) نمایش یک فیلم ایرانی به نام «گاو» داریوش مهرجویی است.
/اجازه نمیدادند مکانی ناآباد به مردم نشان داده شود/
مهرجویی در مصاحبه دیگری درباره فیلم گاو گفته :آن موقع که من در آمریکا بودم مادرم کتابهای ساعدی را خریده بود و برای من فرستاده بود و من از همانجا با آثار ساعدی آشنا بودم و همیشه دلم میخواست یکی از همین داستانها را جلوی دوربین ببرم.تا اینکه یک روز ساعدی خودش به من پیشنهاد داد که بیا یکی از همین داستانها را بساز. فضای کار به گونهای بود که میشد یک مستند ساخت و در ابتدا همچنین به نظر میرسید که کار به سمت مستند برود. ساعدی کتاب را به من داد و گفت این را بخوان و نظرت را راجع به ساخت یک فیلم از آن به من بگو. کتاب «عزاداران بَیَل» تازه منتشر شده بود من خواندم. دیدم ظرفیتی بیشتر از یک فیلم مستند را دارد. کاملا میشد از تلفیق رخدادها و ماجراهای داستانهای مختلف کتاب، یک داستان خوب و محکم پدید آورد که از طرح اولیه به مراتب بهتر بود.
گمان میکنم به اتفاق ساعدی ۱۰ روزی وقت صرف نوشتن فیلمنامه کردیم. (شبها در مطبش در خیابان دلگشا روی فیلمنامه کار میکردیم یادش گرامی) بعد از تایپ آن را به وزارت فرهنگ و هنر فرستادیم. برای گرفتن پروانه ساخت چند روز بعد پاسخ دادند. نظر آنها این بود که روستای مورد اشاره در این فیلمنامه کدام روستای ایران است؟ آیا روستایی را در نظر دارید؟گفتیم به زودی اطلاع میدهیم. ساعدی گفت من یک روستا در حوالی تبریز سراغ دارم که بسیار مناسب فیلم است. مردم آن، در سوراخهایی درون کوه زندگی میکنند. به تبریز رفتیم دوست ساعدی، «صمد بهرنگی» از ما استقبال کرد. او بهعنوان راهنما، ما را به همان روستا برد. عجیب بود واقعا مردم در سوراخهای کنده شده در دیواره کوه زندگی میکردند. ساعدی تند و تند چند عکس گرفت. من هم مجاب شدم که این روستا مناسب است. توافق کردیم و به تهران بازگشتیم. عکسها را به فرهنگ و هنر دادیم. نپذیرفتند. گفتند بروید روستایی دیگر پیدا کنید. راه افتادیم از این سو به آن سو تا بالاخره در یکی از سفرهایی که من به همراه مدیر تولید فیلم رفته بودم همین روستای فیلم را در اطراف قزوین پیدا کردم که البته آن موقع این شکلی نبود. عکس گرفتم و به فرهنگ و هنر دادم. باز هم ایراد گرفتند. آنها معتقد بودند خیلی ویرانه است. آخر آن روزها مدام شاه صحبت از عبور از دروازه تمدن بزرگ میکرد و اینکه ایران در آستانه این دروازه است به همین خاطر اجازه نمیدادند مکانی ناآباد به مردم نشان داده شود. گفتند بروید قدری در و دیوار آنجا را رنگ کنید. شکلاش را سامان دهید بعد بیایید ببینیم چه کار باید بکنیم. ما هم رفتیم. چند دیوار آنجا را رنگ کردیم یک حوض بزرگ وسط میدان آنجا ساختیم و برای کاربرد خود فیلم، اتاق مشاسلام را هم ساختیم یعنی آنچه که حالا در فیلم میبینید، تغییراتی است که ما در این روستا دادهایم. به این ترتیب موافقت شد تا فیلم «گاو» ساخته شود.
/اکران خصوصی فیلم گاو برای آل احمد ،شاملو و دانشور/
البته در آن زمان به گفته مهرجویی ، روزنامهها و مجلات درباره فیلم زیاد مینوشتند و همین سبب شده بود فیلم پیش از نمایش عمومی شهرت کسب کند. در این زمان بود که دست به نگارش نامهای خطاب به وزیر فرهنگ و هنر ـ پهلبد – زدم. در آن پیشنهاد دادم که فیلم را برای صاحبنظران، روشنفکران و نویسندگان به نمایش بگذارند و در صورت پسند آنها اجازه نمایش عمومی آن را بدهند. پذیرفت، به من گفتند خودت فهرست میهمانان را تهیه کن من هم فهرست بلندبالایی از نویسندگان و روشنفکران تهیه کردم و برای وزارت فرهنگ و هنر فرستادم. جلال آلاحمد، احمد شاملو، سیمین دانشور، منوچهر انور، رضا براهنی و همینطور الی آخر. یک شب در سالن سینمایی خود وزارتخانه در بهارستان، همه جمع شدند و فیلم «گاو» برای آنها به نمایش درآمد. اتفاق خوبی بود. لااقل اینچنین «گاو» بعد از مدتها از قوطی بیرون میآمد و هوایی میخورد! خیلیها پسندیدند و البته تعدادی هم نپسندیدند. مثل جلال آلاحمد که به فیلم ایرادهایی گرفت. برای آنها توضیح دادم که دیگر کاری نمیشود کرد. فیلم مدتهاست قطع نگاتیو شده و تغییر در آن غیرممکن است. با همه این احوال با اینکه «جو» در مجموع به نفع فیلم بود، باز هم آقایان اجازه ندادند اکران شود و برای مدت دیگری باز هم در توقیف ماند. «گاو» به درون قوطی بازگشت، در آن بسته شد و به انبار تاریک وزارتخانه برگردانده شد.
/ماجرای حضور فیلم گاو در جشن هنر شیراز/
اما فیلم در جشن هنر شیراز هم روی پرده رفت . خود مهرجویی در این باره گفته : ماجرا از این قرار بود که «رضا قطبی» مدیرعامل رادیو و تلویزیون ملی فیلم را برای نمایش در «جشن هنر» انتخاب کرد. او از من دعوت کرد که در آنجا حضور پیدا کنم. همان سالی بود که «گروتوفسکی» و «پیتر بروک» هر دو به ایران آمده بودند و در «جشن هنر» کار به روی صحنه میبردند. قرار شد «گاو» هم در آنجا نمایش داده شود. فیلم نمایش داده شد. منتقدان و صاحبنظرانی هم که از اروپا آمده بودند فیلم را تحسین کردند اما پس از آن، باز هم فیلم به پستو بازگردانده شد و سرنوشت سیاه و غمبار خود را ادامه داد.
/اضطراب و التهاب مهرجویی برای فرستادن فیلم گاو به خارج/
یکی از دوستان فرانسویامکه برای مدتی به ایران آمده بود به من پیشنهاد داد که اجازه دهم فیلم را با خودش به اروپا ببرد و به یکی، دو جشنواره جهانی ارایه دهد. پذیرفتم. فیلم را در چمدانش جاسازی کردیم. با کلی اضطراب و التهاب به اتفاق عزتالله انتظامی بازیگر نقش اول فیلم به فرودگاه مهرآباد رفتیم تا دوست فرانسوی شجاعم را راهی کنیم. آن لحظات و دقایقی که چمدان بارگیری میشد هیجان به اوج رسیده بود. بالاخره چمدان بدون بازرسی راهی شد. «گاو» سوار بر هواپیما از مرزها عبور کرد و سر از جشنوارههای بینالمللی درآورد! اولین جشنوارهای که در آن «گاو» به نمایش درآمد «جشنواره ونیز» بود. از بخت بد من و فیلم، آن سال جوایز جشنواره را به دلیل بالا گرفتن مخالفتهای کمونیستها به سرکردگی پیرپائولو پازولینی برداشته بودند و در رقابت با همین جشنواره جشنواره دیگری هم راه انداخته بودند که فیلمهای حاضر در آن متفاوت از فیلمهای جشنواره ونیز بود. فیلم گاو، مورد توجه قرار گرفت و جایزه ویژه منتقدان را به دست آورد.
/توصیه جالب وزیر امور خارجه به شاه درباره فیلم گاو/
این نخستین جایزه بینالمللی در تاریخ سینمای ایران است. بعد از ونیز فیلم گردش جهانی خودش را شروع کرد و از جشنوارههای متعدد سر در آورد. به دنبال این اتفاقها، نشریات خارجی راجع به فیلم نوشتند. فیلم آوازه جهانی پیدا کرد تا جایی که وزیر خارجه پس از بازگشت به کشور به نزد شاه رفته بود و گفته بود تبلیغی که این فیلم توانسته در ظرف همین مدت کوتاه برای کشور بکند، دستگاه دیپلماسی عریض و طویل ما نتوانسته در طول این چند سال بکند. صلاح نیست فیلم به این موفقی در داخل کشور اکران نشود. فیلم اکران شد البته در یک سالن سینما. سینما کاپری ـ بهمن فعلی ـ و بعد هم به شهرستانها رفت. در همین یک سالن سینما یعنی سینما کاپری کلی استقبال شد. به خصوص دانشجوها و علاقهمندان به هنر. عمده بینندههای فیلم از قشر تحصیل کرده بودند.
/کار خدا بود که امام به شکل اتفاقی فیلم گاو را دیدند/
سخنان امام خمینی درباره فیلم «گاو» مهرجویی در واقع تکلیف سینما را بعد از انقلاب روشن کرد: «انقلاب شد و مدتی اصلا نفس بود و نبود سینما زیر سوال رفت. معلوم نبود بالاخره سینما باید باشد یا نباشد. شانس بزرگی که در آن سال ها آوردم این بود که امام خمینی آن شب نشستند و فیلم «گاو» را در تلویزیون دیدند و اصلا چه شانسی برای سینمای ایران بود که ایشان آن شب اتفاقا این فیلم را دیدند.واقعا کار خدا بود. همه چیز خوابیده بود. استودیوها تعطیل شده بود. لابراتوارها خالی مانده بودند و سینماها را آتش زده بودند. در این شرایط بود که امام خمینی «گاو» را دیدند و در سخنرانی شان به آن اشاره کردند و گفتند آموزنده است و ما با سینمای این شکلی مخالف نیستیم. در واقع این حرف امام و همینطور حرف کسانی مثل دکتر شریعتی درباره «گاو» عامل موثری بود که سینما را نجات داد و خط سیر آن را مشخص کرد: سینمایی انسانی با تمایلات نئورئالیستی».
/روایت جعفر مدرس صادقی از فیلم گاو/
جعفر مدرس صادقی در یادداشتی در سال ۹۱ در شرق نوشته :من علاقه مند به سینمای قدیم تر مهرجویی هستم و برایم گاو، اجاره نشین ها و آقای هالو از بهترین فیلم های او هستند. اما از بین این سه فیلم، فیلم «گاو» بسیار جذاب تر و خوش ساخت تر جلوه می کند. دلیل انتخاب بر همگان واضح است و وقتی نام این فیلم برده می شود دیگر همگان می دانند که دلیل این علاقه چیست و صحبت کردن بیش از این کاری بیهوده است. اما به طورکلی به سال های اخیر هم که نگاه می کنم، می بینم مهرجویی سال هاست که از سینمای خودش فاصله گرفته. مدت هاست که دیگر خبری از آن سینمای قبل نیست و مهرجویی رویه فیلمسازی خودش را تغییر داده و البته این به معنای بد یا خوب شدن آن نیست، مساله تغییر است که در فیلم های داریوش مهرجویی به وضوح دیده می شود.
/سوال جالب مسجد جامعی از مهرجویی درباره فیلم گاو/
مهرجویی در مصاحبه ای در سال ۹۱ با شرق که احمد مسجد جامعی هم در آن حضور داشت درباره فیلم گاومی گوید : مثلا همین فیلم «گاو» با وجود اینکه چپ و راست به فستیوالها میرفت و جایزه میگرفت و آن موقع برای ایران خیلی مهم بود و میگفتند تبلیغی که این فیلم برای ایران کرده، وزارت امورخارجه نکرده، با این وجود مشکل اکران داشت. گاو یک سال و نیم توقیف بود و اول در جشن هنر شیراز نشان داده شد. آن موقع این طور بود که میگفتند در آستانه تمدن جدید هستیم و تکنولوژی را نشان بدهید و کارخانهها و… . این فیلم رفته بود در یک روستای عقبافتاده و فقیر و تمام دنیا هم داشت این فیلم را میدید و آنها مانده بودند انگشت به دهان که قضیهاش چیه. یک سال و نیم طول کشید که این فیلم را نشان بدهند، آقای میثاقیه آمد وسط که من این را در سینمای خودم – کاپری – نشان میدهم. آن وقت آن را در تک سینما نشان دادند و خوشبختانه در ایران هم خیلی سرو صدا کرد.
/امام خمینی چرا از فیلم گاو استقبال کرده بود ؟/
مسجدجامعی هم در همین مصاحبه خطاب به مهرجویی ،از او می پرسد : فکر میکنید اینکه مرحوم امام از این فیلم استقبال کردند از چه منظری بود؟ مثلا به دلایلی که شما گفتید که وضعیت جامعه روستایی را به آن صورت نشان میداد؟ اگر این طور باشد که فیلمهای دیگری هم با این فضا ساخته شده بودند یا چون با مذاق حکمی و عرفانی امام تطبیق میکند؟مهرجویی: فکر کنم زاویه عرفانی قضیه بود. اگر یک مقدار به فیلم عمیقتر بشوند آنهایی که عرفان و مکتب عرفانی را خوب میشناسند، من که زیاد آگاه نیستم، خوراک خوبی برای تعبیر و تفسیر مییابند. مثلا در «ابن عربی» این مساله که عاشق در معشوق حل شده و در هم یکی میشوند و یک کل را نشان میدهند. این فیلم درباره این مفهوم است و این نحوهای که مشحسن به معبودش و مورد عشقش وابسته است و فقدانش او را نابود میکند و به ویرانی روانی میکشاند. یعنی خودش میشود آن گاو، یعنی یک جور یکی شدن با معشوق و معبود است. بامزه اینکه وقتی به او حمله میکنند و میخواهند با عقل و منطق با او صحبت کنند، میرود سراغ خودش، مشحسن که آن بالا روی سقف طویله نشسته است، میگوید بیا اینا میخواهند سرگاوت را ببرند، بیا به دادش برس. در هم حل شدند.
/شرح سختیهای عزتالله انتظامی در فیلم «گاو» :آن قدر یونجه خوردم که معدهام خراب شد/
عزتالله انتظامی در کتاب آقای بازیگر که شرح گفتگوی مفصل او با هوشنگ گلمکانی است حرفهای جالبی درباره بازی در فیلم گاو زده و گفته :«برای اجرا و نمایش فیلم گاو خیلی تحقیق و ممارست کردم. حتی به کمک دوستی، پانزده روز به محلات رفتم و در منزل شخصی سکونت کردم و او توانست گاو خود را ده دوازده روز به چرا و صحرا نبرد و به من این فرصت داده شد که راحت روی گاو مطالعه کنم. بارها صاحب گاو به طویله میآمد و وقتی میدید من در گوشهای نشستهام و ساعتها گاو را زیر نظر دارم و با دقت نگاهمیکنم، تعجب میکرد و گاهی با پوزخندی مرا تنها میگذاشت. کاملا تمام حرکات گاو، نگاه و حالتهای چشم او را زیرنظر گرفتم، این که لحظات زیادی به نقطهای خیره و مات میماند حتی نشخوار هم نمیکرد. سنگین راه رفتن، با وقار و طمانینه حرکت کردن، خلاصه تمام لحظههای زندگی گاو را زیر نظر داشتم و بررسی میکردم….
…مهرجویی به اتفاق غلامحسین ساعدی به منزل ما آمد و تمام روز را به بررسی عکسهای نمایش گاو پرداخت و با هم کلی صحبت کردیم. از فروردین ۴۷ بود که که تمرینها را با مهرجویی به صورت پیگیر شروع کردیم و مرداد ۴۷ به بویینک قزوین رفتیم و مشغول فیلمبرداری شدیم. از حال و احوال خودم چندان راضی نبودم. وحشت داشتم. میترسیدم. به هرحال در نمایشهای تلویزیونی و صحنه موقعیت خاصی برای خودم پیدا کرده بودم و میترسیدم اگر فیلم موفق نشود (یا من موفق نشوم) به تمام سوابق گذشتهام لطمه خواهد خورد. در مدتی که آنجا بودیم بوی روستا را گرفتیم و همه لباسهایمان بوی آنجا را میداد و خلاصه خیلی قاطی شده بودیم و این خودش کمک میکرد که کار بهتری ارائه دهیم…
…برای بهتر شدن نتیجه کار هرکاری انجام میدادم، حتی اگر یونجه خوردن باشد. و این یونجه خوردن من هم حکایتی داشت. اوایل که تمرین بود یونجهها را می شستند و من میخوردم. ولی به مرور که تکرار شد و قبح کار از بین رفت،دیگر همینطوری میخوردم و همین باعث شد مدتها وضع معدهام خراب باشد. یا به خاطر صحنهای سرم را به دیوار میکوبیدم تا مدتها سردرد داشتم. اما پس از تحمل چنین سختیهایی وقتی آدم حاصل کار را میبیند، همه ناراحتیها را فراموش میکند.
سر فیلم گاو ابتدا صحبت از دوبله بود و من شدیدا با حرف زدن دیگری به جای خودم مخالف بودم. از اول سر همه فیلمها با این که کس دیگری به جایم صحبت کند مشکل داشتم. خودم تجربه دوبله را داشتم و صدایم برای نقشی که خودم بازی میکنم بهترین است. در مورد این فیلم هم گفتم اگر کسی دیگر بیاید و صحبت کند در آن صحنه که میگوید: «من مش حسن نیستم، گاو مش حسنم» همه میخندند و تبدیل به جوک میشود. چون ارتعاش صدای من با آن حالتی که بازی میکنم هماهنگ است.»
/ابن عربی ،عشق عرفانی و فیلم گاو/
مهرجویی در مصاحله با ژان میشل فرودون می گوید :ابن عربی، فیلسوف بزرگ می گوید یکی از مراحل مسیر عشق عرفانی رسیدن به لحظه ای است که بین عاشق و چیزی که به آن عشق می ورزد، ادغام به وجود بیاید. این اتفاقی است که برای روستایی فیلم که دیوانه وار گاوش را دوست دارد، می افتد.(روزنامه شرق ، شماره ۲۲۶۰ به تاریخ ۲۳/۱۲/۹۳، صفحه ۱۰ )
لینک کوتاه
مطالب مرتبط
- نمایش «بانو»ی داریوش مهرجویی در بنیاد حریری
- اکران نسخه مرمت شده یکی از فیلمهای مهم داریوش مهرجویی
- «لیلا» در آینه مکتب نقد عمیقگرا
- یادداشتی بر کتاب «سینماگر متفکر: گفتوگو با داریوش مهرجویی»/ فراتر از تصویر؛ از جهان فلسفه تا زبان سینما
- محسن امیریوسفی: روزی در این مملکت دادگاه رسیدگی به جنایات فرهنگی تشکیل میشود
- به یاد دو استاد موج نو سینمای ایران؛ آرامش در درود بیکران
- از خانه تا شهر؛ تداوم فلسفهی زیستن در سینمای مهرجویی
- اولیای دم مرحوم مهرجویی و محمدیفر از حکم قصاص گذشت کردند
- نمایش آثار مهرجویی، بیضایی و فرهادی در جشنواره مطرح ایتالیایی
- همصدایی چهرههای مهم فرهنگی و اجتماعی با فرزندان مهرجویی
- واکنش مونا مهرجویی به حکم پرونده قتل والدینش؛ ما درخواست اعدام نداریم
- رییس کل دادگستری استان البرز اعلام کرد: تایید حکم قصاص برای قاتل مهرجویی و محمدیفر
- درنگی بر خارج از متنِ «هامون»/ مهم است این چیزها را بدانیم؟
- وکیل مادر وحیده محمدیفر: پرونده قتل مهرجویی و محمدیفر بسته نشده/ حکم صادره قطعی نیست
- دیوان عالی کشور تایید کرد؛ حکم قصاص و زندان عاملان قتلِ داریوش مهرجویی و وحیده محمدیفر
نظر شما
پربازدیدترین ها
آخرین ها
- در اندوه فقدان چهره شاخص موج نو سینمای ایران؛ بازتاب جهانی درگذشت بهرام بیضایی
- با موافقت شورای پروانه فیلمسازی؛ پروانه ساخت سینمایی برای ۷ فیلمنامه صادر شد
- در پاسداشت استاد بیبدیل هنرهای نمایشی ایران/ بیضایی، تاریخ و علامت تعجب
- در سوک سیاوش که از شاهنامه رفت
- یادبود بهرام بیضایی؛ ایرانی بودن بار بزرگی است بر دوش ما
- بریژیت باردو درگذشت
- برای رفتن غریبانه شیرین یزدانبخش؛ وصیتی به مثابه گلایه
- «کفایت مذاکرات» و خندههایی که از دل موقعیت میآیند
- «پرهیجان: نبرد برای اوبر»؛ چطور میتوانیم آرزوی شکستِ نجاتبخشمان را داشته باشیم؟
- درباره بازیگران زن مولف سینمای ایران/ ترانه علیدوستی؛ آخرین بازیگر زن مولف
- درباره اهمیت خواندن فیلمنامه اشغال بیضایی پس از جنگ ۱۲ روزه /بیگانه آزادی نمی آورد
- بهرام بیضایی درگذشت
- «موبهمو»؛ خط به خط، نفس به نفس، چهره به چهره
- در بیست و چهارمین دوره جشنواره؛ ۱۴ اثر از سینماگران ایرانی در داکا نمایش داده میشود
- از ۱۰ دیماه؛ «مرد خاموش» به سینماها میآید
- «بامداد خمار»؛ در منزلت فرودستی
- در ستایش سینمای بیچیز؛ همه چیز داشتن در عین بی چیزی
- آیین پایانی یازدهمین دوره انتخاب آثار برتر ادبیات نمایشی / گزارش تصویری
- شیرین یزدانبخش درگذشت
- افسانهای در حبس؛ سرنوشت «چریکه تارا»
- اقتباس بهمثابه ابزار فهم جامعه/ از روایت تراژیک تا روایت عاشقانه
- «دیدار بلوط»؛ بازگشتی به شکوه یک خاطره
- اشغال بهرام بیضایی وزمانه پس از جنگ ۱۲ روزه/به بهانه ۵ دی سالروز تولد بهرام بیضایی
- «سامی»؛ روایتی انسانی از جنگ بیپایان
- سینمای مستقل ایران را به رسمیت بشناسید
- گیشه سینما در دست کمدیها/ دو فیلم جدید اکران شدند
- اعلام بودجه فرهنگ و هنر در سال ۱۴۰۵
- مصوبهای برای حذف وزارت فرهنگ؛ مصوبه «سیاستهای صوت و تصویر فراگیر»؛ تعارض با جمهوریت
- «بابا پیکاسو»؛ در چنبره عواطف، حرمان و جداافتادگی
- «شمعی در باد»؛ جسورانهترین فیلم نیمه اول دهه هشتاد





