تاریخ انتشار:1400/12/18 - 14:11 تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 171767

سینماسینما، احمد میراحسان

بی پرده‌پوشی مقصودم از این یادداشت تشویق مخاطبان است به دیدن سریال آتش در گلستان و ایجاد انگیزه در اطرافیانشان به تماشای آن. و نمی‌دانم چرا آن را به جای کانال یک، در کانال پنج نمایش می‌دهند؟
آیا قرار است به بهای مزدی، نقش روابط‌عمومی نهان کار سریال را ایفا کنم؟ گفتن این هم حتی خیلی دون شان است و خدا نکند هرگز، هرگز. و اگر نبود دوران فساد دامنگیر و رواج این نوع مناسبات فاسد و ممانعت از سوء‌تفاهم و نشنیده گرفتن حق سریال من هرگز نمی‌گفتم که هیچ‌گاه غیر باورم قلم نزده‌ام‌.

البته حتی نیمی از سریال نگذشته است و وقت نقد نیست؛ اما هر منتقدی می‌داند توانایی‌های تکرارشونده در هر سریالی با وجود بسامد و فراوانی بالای عناصر جذاب روایی و بصری ی مکرر طی چند قسمت پی در پی، هرگز اتفاقی نیست. سریال آتش در گلستان اگر به نحو باور نکردنی و بی‌منطقی از همین قسمت آینده بدل به اثری پر اشکال شود باز برای این چند قسمت توانمند و شیرینکار در روایتگری و تعادل کارگردانی و فیلمبرداری و بازی‌سازی و فضاپردازی و صحنه‌آرایی و تدوین روان که همه در خدمت پیشبرد برداشت آزاد از زندگی بانوی قهرمان، اهل ایمان و معرفت، زنی انقلابی و مبارز، دارای شخصیت استوار و کارآمد و مقاوم و فدایی امام خمینی (ره) و راه او، مرضیه دباغ، به کار آمده، تحسین‌اش می‌کردم. این ستایش مقدم بر نقد، نه دارد بهای بند و بستی را می‌پردازد، چنان که در نقد ما بی‌سابقه نیست و نه وامدار ارتباط شخصی و دوستی با کارگردان و تهیه‌کننده است که حتی یک بار هم ندیدمشان و نه به سبب همسنخی نگاه، دارد دروغ می‌گوید و از اصول واکاوی زیباشناسانه سر باز می‌زند و ارزشگذاری اثر و حقیقت را فدای ایدئولوژی می‌کند. بلکه غرضم از دست ندادن مجال تماشای سریال است و خدا آگاه است.
من هرگز به سبب احترامم برای وجود پاک انقلاب حاضر نیستم واقعیت و ارزش حقیقی اثر هنری را که به سود و زیان حکومت است نادیده بگیرم و هر ارزش و بی‌ارزشی آن را تحریف کنم ولو اثر هنری دشمن باشد. اگر چنانچه چنان اثر دشمنخویی حتی، ساختار روایی دارای اشکال، اما مثلا کارگردانی یا بازی‌های توانایی داشته باشد، دوست دارم هر قدرت و ضعفش را در جایش استدلال کنم. من نه امید و دلبستگی امروزم را به انقلاب اسلامی و ندای حق‌طلبانه و روشنش در این جهان ظلمانی، پنهان می‌کنم و نه علیرغم این همه بلایا و مشکلات و دشمنی با جمهوری اسلامی و پشت کردن روشنفکران و غربگرایان و شرقگرایان به آن و آتشبار عملی و تبلیغی شیاطین، ذره‌ای از باورم به سرچشمه پاک آن کاسته می‌شود و نه فساد در قدرت را پرده می‌پوشم و نه ظلمات و چاکری فکری هنرمند و وابستگی‌اش به دروغ و شیطان و فساد روح و تفکر رایج مرا می‌هراساند تا حقیقت را به قلم نیاورم و نه نیش و بددلی و تهمت و داوری ناجوانمردانه این و آن سبب سستی من در بیان حقیقتی که باور دارم می‌شود. و در نهایت هیچ امر مثبت و منفی سیاسی مرا وادار نمی‌کند خلاف فهمم نقد بنویسم.
حالا هم تحسین من از سریال آتش در گلستان و پیشنهاد از دست ندادن تماشای آن، جز حقیقت خود اثر چیزی در چنته ندارد. و این تحسین هم دلایل تماتیک و دراماتیک و استتیکی خود را داراست و حتما نسبی است و دارم در مقیاس سریال‌سازی صداوسیما و نه ارزش‌های شاهکار کوروساوا و یا دشت مشوش آن را داوری و ابلاغ می‌کنم!
*****
در این چند قسمت دیده‌ام که آتش در گلستان به سبب امور ماهوی ساختاری با کارهای بساز و بنداز رایج تلویزیون ما فاصله بزرگی دارد؛ حتی با کار آبرومندی چون برف بی‌صدا می‌بارد که با وجود تفاوت نگرشم با سریال، آن را اثری با آغاز خوب و دارای جذابیت‌هایی تصور می‌کنم که گرفتار آب‌بندی و ملال و اشتباهات متعدد شده است.
برای رفع هر سوءتفاهم باید بگویم این که چارچوب نگرشی سریالی دینی باشد یا نباشد امری اختیاری و مربوط به آزادی‌ها و حقوق انسانی
سازندگان آن است. و تحمیل نظری مذهبی به هنرمندی که باوری به آن ندارد از پوچ‌ترین راه‌های اشاعه مذهب است که نتایج معکوس به بار می‌آورد. چرا؟ چون باعث می‌شود مجموعه‌ای از ژرف ساخت‌های معکوس و مورد اعتقاد نهان سازنده اثر و ساختارهای روایی و تم‌های نفاق‌آلود و ابلق و التقاطی در سریال نفوذ و آن را مغشوش کند. به انضمام پیامد محتوایی غیظ و خشم هنرمند از استبداد در اثر و به اضافه بازتاب جهل او از حقیقت مذهب و دستاویز کردن کلیشه‌های مهوع و منفور و پر ادا و کذب در اثر و دوری‌اش از ادراکات ژرف از دین و گرمای نگاه ایمانی و معرفت اصیل که سبب جدایی داستان از روحیه جذب کننده و باورپذیری، می‌شود و… این‌ها همه و همه در کار تحمیلی وارد سریال می‌شوند و تار و پود روایت و قصه و کل کار را فاسد و سطحی می‌سازند. پس سریالی دارید با سیماچه‌ی غلط‌انداز مذهبی و سرشار از جان و روح و تفکر غیرمذهبی و نفاق زده و دورو و صدها لحظه و آموزش معکوس.
من مخالف این نوع تحمیل‌های ژدانفی هستم. و راه‌حل معقول و سیستماتیک و پایگاهی و مضبوط برای سازماندهی قرار خوب و کنترل و ممانعت از این روش‌های ناسالم و مستبد وجود دارد.
به هر رو به علت برخورد سطحی غالبا سخنم در دفاع از نگاه دینی و تمایزش با نگاه مدرن دچار سوءتفاهم و پیشداوری بیماردلانه و پندار پوچ موافقتم با تحمیل دیدگاهی می‌شود. اما سخنم آن است که ضمنا وقتی یک سریال‌ساز و فیلمساز با نهادهایی قرارداد می‌بندد و کار در شبکه ملی و در اختیار حکومت را با شروطش می‌پذیرد و قرارداد می بندد و پولش را می‌گیرد، پس آن گاه خیانت در پیمان و زیر آبی رفتن و دروغگویی و کنایه و نشر نگاه ضد و خرابکاری، امری نامشروع، غیر قانونی و غیر اخلاقی است. مثال می‌زنم؛ خب مثل خیلی‌ها چون مهرجویی و کیارستمی و بیضایی و… هرچه که هستید صادقانه زیر این پیمان نروید؛ نه مثل بعضی‌ها با پول سازمان‌ها پس از جلب اعتماد در یکی دو کار بسود نگاه دشمنانه نفاق آمیز فیلم بسازید. و به مردم، صاحب کار و خودتان دروغ بگویید همه مردم که مثل پاره‌ای از مدیران نهانکار و جاهل و بی‌مسئولیت نیستند که فریب شما را بخورند. خیلی‌ها خوب امراض درونی کار را می‌فهمند‌. در همه جای جهان به اصطلاح لیبرال هم هنرمند موظف به وفا به عهدش با تهیه‌کننده دولتی است، ‌پنتاگون باشد یا سیا و… و کار را مطابق میل سرمایه‌گذار باید بسازد نه افکار پنهانی خود و ضد خواست او! تفاوت آن است که آنجا در قرارداد دولتی، نهاد حکومتی که قرارداد هنری می‌بندد، کنترل همه جانبه و احاطه کامل دارد تا تخطی رخ ندهد و اینجا بلبشو و سانسور دلبخواه و بی‌هوش حاکم است و ندانم‌کاری. یعنی فیلم و سریال‌سازی مشترک هنرمند و حکومت با قانون ستیزی دوگانه روبروست: با زیر آبی رفتن و عدم انجام تعهدات هنرمند و فقدان ساخت معقول نظارت و کنترل قانونی آگاهانه و مسلط و عقلانی و تخصصی و تصمیم‌گیری پایگاهی و سیستماتیزه نهاد دولتی.
*****
اولین ویژگی سریال آتش در گلستان آن است که اثری است صادق و منطبق با نگاه انقلاب اسلامی، بی آنکه این امر تحمیلی و علیه باور درونی سازندگانش باشد. نتیجه گرما و جاری بودن باور و روراستی روایی است و از هر امکان و ماجرا و دیالوگ بوی دورویی و نیش و کنایه و تخریب و دوگانگی و مرض منتشر نمی‌شود. همه انرژی سریال صمیمانه صرف ارزش‌های درونی تماتیک شده است و ما با لایه‌های دورو و بیماردلی روبه‌رو نیستیم.
دومین ویژگی آتش در گلستان توانایی تعادل ساختاری/تماتیک در روایت است. این جور نیست که سریال یک شعار کلی انقلابی را سپر کرده تا ناتوانی فرمدهی و روایی و ساختی و تکنیکی‌اش را بپوشاند. من نمی‌گویم ساختار و استتیک کار در مقیاس شاهکارهای سینمای داستانگوست؛ اما کاری بی‌زوائد و کم اشتباه در روایتگری و ساخت بصری و یک سریال جذاب و محترم در تلویزیون ماست. مثل روزگار قریب عیاری. اگر جزئیات توانایی آن را در روایت شخصیت ندارد و نیز عیب‌های دیدگاهی نهفته عیاری به ویژه بی‌انصافی ایدئولوژیکش در خانه پدری را هم اصلا ندارد؛ تا امر مبرهن فرهنگ اقشار متوسط و شهرنشین و بازرگان شهری آخر قاجار را به سبب دیدگاه غیردینی چنین تحریف زشت و کینه‌توزانه‌ای کند و به یاد نیاورد اتفاقا مدرنیت عهد مشروطه از درون همین طبقه بر آمده که با فرهنگ عشیره‌ای خشن زمین تا آسمان تفاوت داشت و این قشر در شهر دخترش را به بهانه عاشق شدن وحشیانه نمی‌کشت و این دروغ چپ روانه وحشیانه‌تر از آن کشتن موهوم قشر دارا و صاحب رفاه و سنت و آداب شهری و بازرگان فرش است. بله آن هم فرش ایرانی! البته اتش در گلستان از چنین «ظرایف» روایی خالی است. بگذریم.
سوم آن که جدا از بر خط بودن نگاه دینی شیخ طادی با قرارداد دیدگاهی رسمی، توان واقعگرایی و دقت در روحیات مردم کرد و فرهنگ و مردم‌شناسی کردان و آئین و روحیات و اخلاقیات و زبانشان بسیار جالب و توام با تسلط لازم است تا حد سلطه حرکات بدن مردم محلی و رفتارهای اصیل و… و نیز توانایی‌های فیلمنامه و کارگردانی در تعادل کشمکش‌ها و شخصیت‌پردازی و چینش ماجرا و گریز از کش دادن و داشتن قصه پر و پیمان و شناخت تکنیک و بازی‌سازی یکدست و بیانگر که درباره تک‌تک‌شان نمونه‌های فراوانی برای صحت این داوری وجود دارد که در پایان سریال می‌توان نقدشان کرد.
سریال بی‌نقص نیست: پس‌زمینه ستم بر کردها از زمان پهلوی‌ها، پس‌زمینه اجتماعی و نه صرفا سیاسی نفوذ احزاب با سیمای ناسیونالیستی و طعمه سیاست انگلیسی و امریکایی و اسراییلی شدن مسئله کرد و کردستان و نسبت جدا افتادگی کردها با مسائل ملی و انقلاب اسلامی و دیگر مردم ایران، مسئله سوءاستفاده مذهبی و ریشه جدایی‌طلبی و رنج‌های توده فقیر کرد و عدم عمران و توسعه و عدم امتزاج ملی با کل ایران و ضعف وحدت و ضعف جریان‌یابی زندگی مرکز و دیگر قوم ها در کردستان که با توسعه و بسط تولید و رفت و آمد مردم تا الفت ضد استعماری و ملی قوام یابد ممکن می‌شد و… اینها باید جایی در روایت پیدا می‌کرد.

مشکل دوم افتادن شیخ طادی به آن ورِ سوءاستفاده از دین است یعنی مراقبت برای عدم استفاده ابزاری از مناسبات و آئین و واجبات و شعارهای بی‌شعور ظاهرسازانه که امری نیک است کار را به دوری از ضرورت‌های اشاره به تویه‌ی دینی رفتار انقلابی قهرمان سریال کشانده است. مثال می‌زنم: سه شخصیت جذاب روناک، مرضیه دباغ و عروج، کانون وجه مثبت و قهرمانی را می‌سازند. روناک وجه در حال تغییر و تحول دختر این وطن در محاصره توطئه است و مرضیه دباغ الگوی استوار و شکل گرفته و قوام یافته قهرمان این وطن رنجدیده است. هم نقش ارجمند زنان در سریال خوب است که هیچ اسیر فهم فمنیستی و بیمار نیست و هم نقش با کفایت بانوی مؤمن انقلابی مرضیه دباغ برای ظهور یک قهرمان سینمایی با بازنمایی بدیهی افزودن وجوه روایی تخیل قهرمان پرداز فیلمیک از نقاط قوت آتش در گلستان است. اما نکته مهم آن است که چرا بالضروره بر وجه مهم ایمانی مرضیه خانم دباغ افزون بر رفتارهای معقول و شجاعت و رزمجویی و خصایص رفتاری، تاکید نمی‌شود؟ چرا این نمایش روحی و معرفتی مهم است؟ چون سرچشمه شجاعت و قدرت شخصیت اوست. او زنی شکنجه دیده و مقاوم است که الگوی فاطمی را پی گرفته. پاکباز است، آزمایش الهی در خصوص از خودگذشتگی ولو قربانی شدن فرزند در پیشگاه خدا و برای امر الهی و گذشتن از جان و فرزند و مال و همسر را از سر گذرانده. رزق او در این جهاد و شایستگی و جایزه‌اش مجاورت با علی امیر المؤمنین علیه السلام و اثر نور ولایت در روحش شده و هم همنشینی با انسان تزکیه شده و نور روح اللهی و فرزند و رهرو ترببت شده مولا علی (ع) برای یک انقلاب جهانی در مسیر تکالیف اهل البیتی (ع) دوران انتظار در نجف کنار حرم مولا و در حریم فرزند صالح او مرجعیت ایمانی و عقلی و انقلابی و اخلاقی شده است او از این جا با نور اجتهاد و جهد و معرفت‌های روحانی بندگانی خالص چون آقای مدنی و آسید مصطفی و خلخالی‌ها و سید باقر صدرها و… هم آشنایی نزدیک یافته در عرصه جهاد لبنان و فلسیطن دیده شده و… چنین شخصیتی چرا اثر معین و ملموسی در سریال از روحیات غیر کلیشه‌ای عرفانی و روحانی اهل سلوک و خلوت و ذکر و شب و….ندارد و تنها بر فرماندهی و شجاعت و روحیه نظامی او تاکید شده است؟
باقی حرف بماند اگر ان‌شاءالله زنده ماندم برای پایان سریال. اینها اگر تصحیح شدنی است تصحیح شود ذکر اصلاح خیلی بهتر است تا سهم نقد و بیان ضعف کار برای سریال تداوم یابد. والسلام

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

نظرات شما

  1. حمید
    ۳, فروردین, ۱۴۰۱ ۱۲:۰۵ ب٫ظ

    سلام
    اون چند قسمتی رو که دیدیم واقعا افتضاح بود و با این حرفا چیزی عوص نمیشه.

نظر شما


آخرین ها