سینماسینما، محسن جعفری راد:
مانی حقیقی در هفتمین فیلمش سعی کرده به طور توامان سلیقه و ذائقه مخاطبان خاص و عام را در یک ظرف بگنجاند و در قالب یک کمدی سیاه و البته پرزرق و برق و جلوه گرانه ارائه کند؛ ماجرای کارگردان خودشیفته ای به نام حسن کسمایی که توهم معروفیت و محبوبیت دارد و این توهم به وقوع قتل های زنجیره ای در میان همکارانش گره می خورد تا کسمایی خودش را بیش از پیش در مرکز توجهات قرار دهدد. در تک تک موقعیت های فیلم طعنه ها و کنایه های سیاسی و فرهنگی مستتر است. از نقش تخریب کننده فضای مجازی و رسانه ای مثل اینستاگرام گرفته تا موضع بالایی که هنرمندانی مثل کسمایی نسبت به آدمهای پیرامونش دارد، یا مشکلاتی که سینمای دولتی و حکومتی برای فیلمسازان مستقل ایجاد می کنند و آنها را به ساخت آگهی های تبلیغاتی سوق می دهد و …اما همین انباشت فیلم از انواع و اقسام ایده های روایی و ساختاری باعث شده که تمرکز لازم برای قوام خط اصلی داستان از بین برود و در واقع با یک روایت افسارگسیخته رو به رو باشیم که بیشتر به مجموعه ای از آیتم های فانتزی وسرخوشانه شبیه است تا اینکه بتوان نخ تسبیح میان خرده روایت های آن پیدا کرد. البته چنین روایتی هم می تواند ثمربخش باشد اگر یا هر کدام از خرده روایت ها به سرانجام برسند و یا با برایند آنها به معناهای مستتتر در لایه های زیر ساخت دست پیدا کنیم که در خوک نه اولی قابل مشاهده است و نه دومی. از ابتدای فیلم که همراهی دوربین با چهار دختر دانش آموز ضرورت و کارکردی ندارد و به سطحی ترین شکل دلمشغولی های نسل جدید را نشان می دهد تا به کارگیری انواع و اقسام موزیک ها که بیشتر برای رنگ و لعاب دادن به فضای فیلم گنجانده شده تا اینکه ربطی به ماجراهای آن داشته باشد. به خصوص کلیپی که خود کسمایی در زندان و در توهم و خیال،خودش را در قالب یک خواننده می بیند و خوانندگان ایرانی و خارجی مختلفی را تداعی می کند که شاید به ظاهر یک کلیپ خوش آب و رنگ و سرگرم کننده باشد اما نمی توان میان آن با خط اصلی داستان تماسی برقرار کرد و بیشتر به موقعیت های پادرهوا می ماند تا اینکه تناسب لازم را با کلیات روایت داشته باشد.
خوک امتیازات مثبتی هم دارد که دیدن آن را برای یک بار قابل توصیه می کند. از شوخی نویسی های جذاب و بازیگوشانه گرفته تا مهندسی جزئیات در کارگردانی که نشان از تسلط حقیقی به ابزار سینما دارد. شوخی های کلامی و بصری به نوعی برگ برنده فیلم است.حقیقی سعی کرده مولفه های روایت هایی مثل درام موزیکال و درام لباسی را با ژانر وحشت و اسلشر ترکیب کند و در ترکیب آنها حواسش به غلظت به اندازه کمدی نویسی هم باشد. مصداق ها برای شوخی های جذاب فیلم فراوانند. مثلا انتخاب سه کارگردانی که قتل آنها ماجراها را پیچیده می کند؛ رخشان بنی اعتماد،ابراهیم حاتمی کیا و حمید نعمت الله که دقیقا سه نگاه اجتماعی را نمایندگی می کنند و حقیقی سعی کرده شوخی های جالبی با آنها کند. از جمله اینکه در جایی کسمایی می گوید این سه چه ویژگی مشترکی دارند که قاتل آنها ر ا انتخاب کرده ! حضور خود حقیقی به عنوان کارگردان چهارمی که کشته شده و سعیدی (علی مصفا) به عنوان کارگردان پنجم که نشان می دهد قاتل هم دوستان کسمایی را از بین می برد و هم دشمنانش را تا او بیش از پیش تنها تر، بی کس تر و آچمز تر شود.در واقع او دقیقا برعکس آن اهمیتی که می پندارد و ادعا می کند، هیچ اهمیتی نزد قاتل ندارد تا این تناقض به صحنه های کمیکی منجر شود.حضور بازیگرانی مثل پیمان معادی،ویشکا آسایش،صابر ابر و مهناز افشار در نقش های خودشان در مراسم تشییع جنازه حقیقی،شکل طراحی صحنه و لباس آگهی که کسمایی می سازد،لباس مربوط به بازیگران در آگهی که کسمایی و دوستش از آن برای رفتن به مهمانی استفاده می کنند، سیطره عجیب و غریب فضای مجازی در جامعه که ناگهان همه او را به عنوان قاتل معرفی می کنند، اشاره به سانسور و ممیزی حتی در یک آگهی بازرگانی و طعنه به انواع و اقسام خطوط قرمز در سینمای ایران،طعنه به نوع تیپ هنرمندان در محافل عمومی مثل آنجا که کسمایی،رقیبش را روشندل می داند چون در داخل خانه عینک افتابی زده است! شکل اجرای حضور شیوا(لیلا حاتمی) بر بستر کسمایی که هم ممیزی را دوری می زند! و هم بستر لازم برای عرض اندام تکنیکی را به حقیقی می دهد، نوع رابطه حسن با مادرش که به شدت بددهن است! و … نشان می دهد که حقیقی توانسته درک درستی از یک کمدی سیاه از نوع خوش رنگ و لعاب و خوش ریتمش داشته باشد.
در برخی موارد مضمونی و محتوایی افراط شده و حتی در مواردی موضع حقیقی مبهم و مخدوش به نظر می رسد که به ضرر فیلم تمام شده است. از جمله این که حقیقی نگاهی یک سویه و مطلق و به شدت منفی به جایگاه و تاثیر رسانه های مجازی دارد در حالیکه می شد نگاه خاکستری به آن داشت. در واقع حقیقی در خوک می گوید که در یک جامعه جهان سوم انواع و اقسام محدودیت ها، عدم فرهنگ استفاده از ابزار مدرنیته،عدم وجود تفریح و آزادی و … به یک خشم فروخورده بدل می شود در حالیکه در همین جامعه می توان شاهد رویکرد مثبتی به استفاده از رسانه های مجازی بود. البته نگاه انتقادی حقیقی به تاثیر مخرب فضای مجازی حائز اهمیت است اما می شد از این حجم زیاد هم پرهیز کرد. به عبارت دیگر موضعی که حقیقی در ساخت فیلم خوک لحاظ کرده بیشتر به موضع رسانه های تندرو و اصول گرا شبیه است و به قرائت رسمی از معضلات فرهنگی و اجتماعی و سیاسی تنه می زند تا اینکه بخواهد قرائتی جسورانه و روشنگرانه از معضلات داشته باشد. به عنوان مثال حال و هوایی که حقیقی از فضای پشت صحنه سینما ارائه می کند بیشتر بر ضد اصالت و قداست این فضا عمل می کند تا اینکه بخواهد موضعی غمخوارانه اتخاذ کند و به این ترتیب بر موضع کسانی صحه می گذارد که هنرمندان را بی بند و بار و مطرب معرفی می کنند!
اما هر چقدر که از لحاظ مضمون و محتوا فیلم الکن ظاهر شده، از لحاظ اجرایی موفق عمل شده است.به خصوص بازی ها و فرم بصری که به خوبی حال و هوای فانتزی و سرخوشانه و هجوآلود فیلم را منتقل کرده اند. بازیگران فیلم های حقیقی همواره اثرگذار کار کرده اند. از محمدرضا فروتن در فیلم کنعان گرفته تا ترانه علیدوستی در پذیرایی ساده و امیر جدیدی در اژدها وارد می شود. در خوک هم با هنرنمایی حسن معجونی رو به رو هستیم که هم به لحاظ فیگوراتیو با مختصات نقش همخوانی دارد و هم با صدای خاصش و نگاه حیران و متعجبش می تواند خصوصیات شخصیت را معادل سازی کند. ضمن اینکه بازیگران دیگر هم حضوری به اندازه دارند. از جمله پریناز ایزدیار که کمتر شمایل آشنایش را تکرار کرده و از معدود دفعاتی است که خصوصیات یک شخصیت باهوش،حیله گر و سمج را عینیت می بخشد و کمتر از پرسونای دختر معصوم و مظلوم طبقه ضعیف جامعه خبری هست.
خوک از جمله فیلم هایی است که خوانشهای مختلف را امکان پذیر می کند. هم نگاه سمبلیک و نمادین در فیلم قابل مشاهده است. از نام خوک گرفته تا سوسک های موجود در آگهی مورد نظر کسمایی . یا نگاه استعاره ای که می توان در بریدن سر کارگردان ها این نگاه را جست و جو کرد. در واقع با انواع و اقسام محدودیت ها و موانع و خودسانسوری و سلب آزادی، انگار جامعه به یک مرده متحرک بی سر بدل شده است. از طرفی دیگر با میان پرده موزیکالی که در فیلم گنجانده شده، فیلم حالتی سورئال هم به خود می گیرد که با توجه به استفاده از رنگ های شاد و فضاهای با شکوه و نقاب های مختلفی که چه در مهمانی و چه در جاهای مختلف به چهره می زنند ، جامعه در حال گذاری را به تصویر می کشد که یا همه نقاب دارند یا اگر ندارند شبیه کسمایی سرشار از کمبود و عقد و خشم و انزوا هستند. در جاهایی هم رویکردی رئال دارد که به مواضع آدمها نسبت به سپری کردن دوره گذار و استفاده از تکنولوژی و رسانه های نوین ارتباط جمعی می پردازد. به این ترتیب با فیلمی مواجه ایم که سعی می کند با یک روایت خوش ریتم و پرزرق و برق و شخصیت های بزک کرده،در زیر ساخت خود غم و اندوه و خشم و پوچی زندگی آنها را عیان کند.آدمهایی شبیه کسمایی که انقدر در پیله تنهایی و انزوای تحمیلی فرو رفته اند که خودشان را مرکز جهان می دانند و حالا اگر قرار باشد این مرکز جهان برای دیگران تصمیم بگیرد و در واقع برای آنها به عنوان یک فیلمساز و هنرمند، نسخه زندگی بپیچد با چه دنیای عجیب و غریبی رو به رو خواهیم شد.
لینک کوتاه
مطالب مرتبط
- یادی از داریوش مهرجویی در بیستوپنجمین نشست ماهانهی «مستندهای ایرانشناسی»
- رهایی در اوهام/ نگاهی به فیلم «تفریق»
- «تفریق»؛ معلق میان پرسشهای ناتمام
- «تفریق»؛ به علاوه باران
- «تفریق» مانی حقیقی قاچاق شد
- گزارشی از موقعیت سینمای ایران در فرانسه به مناسبت اکران فیلم «تفریق»
- نامه تند یک فیلمساز به محمد خزاعی/ مانى حقیقی: اصلاحیههای شما نامشروع است
- سازمان سینمایی حضور «تفریق» در جشنوارههای خارجی را بلامانع اعلام کرد
- «تفریق» در جشنواره تورنتو رونمایی میشود
- فیلمبرداری «چرا گریه نمیکنی؟» به پایان رسید
- جشنواره پالم اسپرینگز برگزار نمیشود/ زنگ خطر برای دیگر جشنوارهها
- فیلم مانی حقیقی به جشنواره فجر نمیآید + عکس
- سینماسینما/ برگزاری جشنواره برلین در زمان مقرر بدون تعویق/ آیا اعتبار گذشته به این جشنواره بازمیگردد؟
- فیلمبرداری «تفریق» متوقف شد
- فیلمبرداری فیلم جدید مانی حقیقی با بازی علیدوستی و محمدزاده آغاز شد + عکس
نظر شما
پربازدیدترین ها
- آیا رونالدو وارد دنیای «سریع و خشمگین» میشود؟/ دیزل: ما برای او نقشی نوشتیم
- مقایسه فیلمنامه «کوچک جنگلی» تقوایی با سریال افخمی/ از پژوهشِ روایتمحور تا روایتِ موردپسند صداوسیما
- «مثل یک بهمن»؛ روایت خنیاگری که صدای یک قوم اصیل شد
- تاریخچه سریالهای ماه رمضان از ابتدا تاکنون/ در دهه هشتاد ۴۰ سریال روی آنتن رفت
- داستان پرسر و صدای «بیسر و صدا»
آخرین ها
- «زیر درخت لور»؛ تصویری از انزوا و شکاف عاطفی
- «جستوجو در تنگنا»؛ انگار این همه چیزی باشد که از شهر و دیوارهایش به میراث بردهایم
- حمید طالقانی درگذشت
- فیلمـکنسرت «برندگان اسکار موسیقی» روی صحنه میرود
- معرفی برگزیدگان نوزدهمین جشنواره بینالمللی «سینماحقیقت»
- آکادمی داوری اعلام کرد؛ فهرست نامزدهای اولیه جوایز اسکار ۲۰۲۶/ نامزدی فیلمسازان ایرانی در دو بخش
- با رای منتقدان مجله IndieWire؛ آخرین ساخته جعفر پناهی در میان بهترینهای ۲۰۲۵
- شورای بازبینی فیلمهای سینمایی موافقت کرد؛ صدور پروانه نمایش برای پنج فیلم سینمایی
- نقش و جایگاه چهرهپردازی در سینمای ایران
- «پیکار با پیکر»؛ پیکری در پیکار
- «غریزه»؛ عشق پرشور نوجوانی، عبور از ممنوعهها
- رابطه ظرف و مظروف
- «محکوم»؛ آغازی برای پایان
- میراثِ کودکی
- بازیگر «پاریس تگزاس» در فیلم تازه نادر ساعیور
- اکران نسخه مرمت شده یکی از فیلمهای مهم داریوش مهرجویی
- این فیلم انعکاس واقعیتهای زندگی آدمهاست/ لیلا حاتمی: حواس کسی به «قاتل و وحشی» نیست
- «ارس، رود خروشان» روایت فاتحان شهرهای رفته بر باد است
- اکران و نقد نمایندهی کانادا در اسکار در سینما اندیشه
- نگاهی به مستند «زیر درخت لور»؛ بیانیهای هنری درباره شکلی از رنج جمعی
- «پیکار با پیکر»؛ وقتی که سخن هرودوت بهانه فیلم میشود
- آیا رونالدو وارد دنیای «سریع و خشمگین» میشود؟/ دیزل: ما برای او نقشی نوشتیم
- یک جایزه و دو تقدیر برای فیلمسازان ایرانی در جشنواره الیمپیای یونان
- سینما ایران در آتش سوخت
- ۲۶ هزار پاترهد دست دوستی دادند/ پیش به سوی فیلم-کنسرت «بازی تاج و تخت
- مقایسه فیلمنامه «کوچک جنگلی» تقوایی با سریال افخمی/ از پژوهشِ روایتمحور تا روایتِ موردپسند صداوسیما
- «سگ سیاه»؛ بازمانده در شهر مردگان
- پیوند نوستالژی و نقد اجتماعی در «سینما شهر قصه»
- سیویکمین دوره جوایز سینمایی لومیر فرانسه؛ نامزدی ۲ سینماگر ایرانی/ «بیگانه» نامزد ۶ جایزه شد
- فوت بازیگر شناختهشده نقشهای منفی در سینمای آمریکا





