تاریخ انتشار:۱۴۰۱/۰۴/۲۱ - ۱۲:۴۲ تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 178164
فیلم سینمایی «سیلک‌وود» در سینماتک خانه هنرمندان ایران به نمایش درآمد.

به گزارش سینماسینما، پانصد و دوازدهمین برنامه سینماتک خانه هنرمندان ایران دوشنبه ۲۰ تیر به نمایش فیلم «سیلک‌وود» به کارگردانی مایک نیکولز اختصاص داشت.
پس از نمایش فیلم، نشست نقد و بررسی آن با حضور آیدا مرادی آهنی و کیوان کثیریان در سالن استاد ناصری خانه هنرمندان ایران برگزار شد.
مرادی آهنی در ابتدا درباره داستان اصلی فیلم «سیلک‌وود» که برگرفته از یک بیوگرافی و واقعه تاریخی است، گفت: زمانی که این پرونده باز می‌شود، طبق قانون رسانه‌ها تا مدتی مباحثی درباره آن مطرح می‌شود و پس از آن است که چند تهیه‌کننده تصمیم می‌گیرند که این کار را به فیلمنامه‌نویسی مانند نورا افرون بسپارند. وقتی افرون تحقیقات درباره این فیلم را آغاز می‌کند متوجه می‌شود چیزی درباره آن نمی‌داند. زمانی که نیکولز این فیلم را می‌سازد، فیلم موفقی در گیشه نمی‌شود. همه احساس می‌کردند کارگردانی که «فارغ‌التحصیل» را ساخته و برنده جایزه شده و یا «چه کسی از ویرجینیا ولف می‌ترسد» را ساخته چگونه به چنین فیلمی رسیده است؟ فکر می‌کردند فیلم ضعیفی است اما به مرور فیلم جای خود را باز می‌کند و در کارنامه تک‌تک عوامل فیلم تبدیل به یکی از بهترین کارها می‌شود. این فیلم حتی در کارنامه مریل استریپ هم بهترین بازی او محسوب می‌شود.
وی در ادامه با اشاره به فضاسازی ابتدای فیلم افزود: فیلم کم‌کم دچار پدیده صنعت‌زدگی می‌شود و هر چه پیش‌تر می‌رود صحنه‌هایی که در آن کارخانه‌ها و جامعه صنعت‌زده آمریکایی دیده می‌شود، بیشتر می‌شود. گوشه‌ای از آنچه از جامعه صنعت‌زده آمریکا می‌دانیم در «سیلک‌وود» تصویر شده است که در آن همه جای انگار بوی مسموم کارخانه‌ها می‌آید. ما در ابتدا با چهره ناآگاهی نسبت به این جامعه روبه‌رو هستیم اما هر چه فیلم پیش می‌رود او هم کم‌کم متوجه می‌شود نظام صنعت و نظام قدرت، طوری قدرت را در دست گرفته‌اند که دست به یک تبعیض زده‌اند و آنچه وود را عاصی می‌کند، همین نظام تبعیض است. او مدام می‌بیند که استانداردها درست نیست و جامعه دارد چیزهایی را از دست می‌دهد.
این منتقد تأکید کرد: جالب‌ترین نکته فیلم جایی است که سیلک وود را برای اولین بار پشت دستگاه‌اش می‌بینیم که فردی در پشت سر او دارد از یک معجزه صحبت می‌کند. فرد دیگری دارد درباره شعبده صحبت می‌کند. در تمام این موارد ما با کاراکتری مواجه هستیم که دارد پوزخند می‌زند. انگار نسبت به هر نیروی ناشاخته‌ای که قرار است آن را نبیند و نظم موجود را برهم بزند، دل خوشی ندارد. نقطه مهم فیلم که تغییر اصلی را در شخصیت سیلک وود رقم می‌زند جایی است که پای پله‌ها شوهرش به او می‌گوید می‌خواهم بچه‌ها را به شهر دیگری ببرم. اینجا همان نقطه‌ای است که سیلک وود شکست زندگی خود در برابر صنعت را می‌بیند.
مرادی آهنی در ادامه با اشاره به نشانه‌هایی از «نظام تبعیض» در طول فیلم گفت: جالب است که مریل استریپ چگونه از آدمی که به نظر همه آدم پرتی است، از جایی به بعد به مرحله‌ای می‌رسد که به این فکر می‌کند واقعا چه بلایی دارد به سرمان می‌آید؟ کاری که مریل استریپ با این نقش می‌کند، حاصل نقطه تلاقی کارگردانی و فیلمنامه است.
وی با اشاره به تأثیر شرایط روحی فیلمنامه‌نویسان در شکل‌گیری شخصیت اصلی فیلم، به ذکر مواردی از زندگی شخصی آلیس آلرن و نورا افرون به‌عنوان دو فیلمنامه‌نویس این فیلم پرداخت و مطرح کرد: همکاری این دو نفر در‌ آن مقطع از آن اتفاقاتی است که می‌گویند به‌وقت خوب رقم خورده، آلیس آرلن استاد نوشتن درباره شخصیت‌هایی است که در برابر قدرت، نظام و سیستم قرار می‌گیرند و به آن‌ها ظلم می‌شود. این همکاری یک همکاری طلایی و یگانه است که در زمان خودش قدر نمی‌بیند.
این منتقد در بخش دیگر اظهار کرد: بارها درباره این فیلم گفته شده که درباره پرونده هسته‌ای و یا رو کردن دست یک قدرت و عامل دسیسه است اما در واقع فیلم خیلی انسانی‌تر از این‌هاست. ما بعد از این هم داستان‌های مشابهی از افرادی دیده‌ایم که می‌خواهند مقابل سیستم بایستند اما زمین زده می‌شوند.
وی با اشاره به برخی صحنه‌های فیلم گفت: شاید در جاهایی فیلم ناقص به نظر برسد، در جاهایی شاید فیلم به نعل و به میخ می‌زند، در مواردی شاید فراز و فرودهایی که از سینمای جدی هالیوود انتظار داریم در فیلم «سیلک‌ وود» نمی‌بینیم. بخشی از این موارد به این دلیل است که فیلم از یک جریان واقعی اقتباس شده، در مواردی دست ما برای اقتباس باز است اما در مواردی اینگونه نیست و در این فیلم هم دست سازندگان برای اقتباس خیلی باز نبوده است. شاید به همین دلیل برخی منتقدان فیلم می‌گویند اگر دستتان باز نبود چرا سراغ ساخت فیلم داستانی از این واقعه رفتید.
مرادی آهنی ادامه داد: شخصیت سیلک وود را می‌توان نقطه اوج بازیگری مریل استریپ هم دانست؛ چرا که در این فیلم یکه‌تاز است. او یک سری مفاهیم را می‌تواند با جنس بازیگری‌اش در فیلم منتقل کند. نیکولز جمله جالبی درباره استریپ دارد و می‌گوید او در هر نقشی که می‌رود گویی به جلد آن نقش می‌رود و تبدیل به همان می‌شود. او کاری می‌کند که بازیگر مقابلش هم مجبور می‌شود بهترین بازی‌اش را ارائه دهد.
وی با بیان نکاتی درباره شخصیت اصلی فیلم «سیلک وود» و اقتباس‌های صورت گرفته از زندگی واقعی او توضیح داد: چنین فردی، شخصیت کمی نیست و این از هوش مریل استریپ است که در آن مقطع بازی در این فیلم را قبول می‌کند. وقتی سیلک وود از صنعت ضربه می‌خورد، گویی می‌خواهد انتقام سرکوب شدن غریزه مادری خود را از جامعه صنعت‌زده بگیرد. او تبدیل به یک آدم مبارز می‌شود که برخی منتقدان به اشتباه به او ژاندارک می‌گویند. شخصیت کارن سیلک وود شخصیت پیچیده‌ای است که شاید تنها بازیگری مانند مریل استریپ از پس نمایش او بربیاید.
این منتقد درباره منبع اصلی اقتباس فیلم هم گفت: آنچه فیلمنامه‌نویسان بیش از هر چیز بر آن تأکید داشته‌اند، مستندات بوده است. فیلمنامه‌نویسان سفرهایی به این منطقه داشتند و مسئولان کارخانه هم تا حدودی با آن‌ها همکاری کرده‌اند. آنچه برای آن‌ها مهم بوده، مستنداتی است که در قالب گفتگو با آدم‌ها و بریده روزنامه‌ها به دست آورده بودند.
مرادی آهنی در پاسخ به سوالی درباره وجوه احساسی کاراکتر اصلی فیلم هم عنوان کرد: این کاراکتر بیشتر یک شخصیت سرکوب‌شده است. آدمی است که چیزهایی را از دست داده است. این آدم در آدم‌های دیگر به دنبال چیزی می‌‌گردد، اما اینکه آدم‌های دیگر در او دنبال چیزی باشند را کمتر می‌بینیم. این کاراکتر انگار هر چه بیشتر آلوده مواد رادیواکتیو می‌شود، گویی بیشتر آلوده واقعیت هم می‌شود. منزوی شدنش از جایی به بعد به خاطر آلودگی نیست، بلکه به این دلیل است که می‌خواهد واقعیت‌ها را بگوید.
این منتقد در پایان و در پاسخ به سوالی دیگر درباره تأثیر طراحی برخی کاراکترهای فرعی فیلم هم مطرح کرد: اگر این فیلم یک داستان بود می‌توانستیم دقیق‌تر درباره دلایل قرار گرفتن برخی از این کاراکترها در فیلم صحبت کنیم و تأثیر آن‌ها را مورد سوال قرار دهیم اما سازندگان این فیلم تلاش کرده‌اند براساس واقعیت این فیلم را بسازند و به نوعی ما با یک مستند مواجه هستیم.

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

نظر شما


آخرین ها