محمد تاجیک_ منتقدان و نویسندگان سینمایی درباره فیلم دختر چه نظری دارند؟ فیلم دختر آخرین ساخته رضا میر کریمی به تازگی در سینماها اکران شده است.
به گزارش سینماسینما، روزنامه های همشهری، کیهان، ابتکار و جام جم یادداشت های جالبی درباره دختر آخرین ساخته رضا میرکریمی منتشر کرده اند. در زمان نمایش این فیلم در جشنواره منتقدانی به اظهار نظر درباره این فیلم پرداخته بودند.
/نویسنده ابتکار :دختر نکوهش تعصبات کورکورانه/
مهرناز زینلو درباره فیلم دختر در روزنامه ابتکار نوشته است :همانطور که نام فیلم در ذهن تداعی میکند موضوع فیلم «دختر» است و نگاه سنتی که به آن در جامعه پسر دوست ما وجود دارد. فیلمی در نکوهش تعصبات کورکورانه نسبت به دختران. نگاهی که هنوز هم با وجود بروز آثارو شواهد مدرنیته در جامعه ما شاهد و ناظر آن هستیم.
رضا میر کریمی این نگاه سنتی را با نشان دادن تعصباتی که پدر یعنی فرهاد اصلانی نسبت به دخترانش داشت آنقدر اغراقآمیز بیان نموده بود که برای لحظاتی بیننده فکر میکرد که با دختران دبیرستانی مواجه است. پدری که نمیخواست قبول کند که دخترانش بزرگ شده اند و می توانند و باید برای خودشان تصمیم گیری کنند. دخترانی که تحصیلات دانشگاهی را به پایان رسانده بودند و در خانه پدر منتظر آمدن خواستگاربودند. قصهی فیلم، داستان دختری است که برای یک ملاقات با دوستان دوران دانشگاهش و خداحافظی یکی از دختران که با مادرش عازم کاناداست میخواهد به تهران بیاید اما جرات بازگویی آن را به پدرش ندارد چون میداند با مخالفت او مواجه خواهد شد.در یک دورهمی در یک کافی شاپ که بهانهی روایت داستان هم هست، مانند دختران دبیرستانی فکر می کردند و از وابستگیهایشان به پدر یا مادرشان برای هم نقل میکردند.
از نقاط قوت فیلم فیلمبرداری آن بود. مثل صحنههایی که در پالایشگاه فیلمبرداری شده بود و دوربین مخاطب را با قدمهای تند وادار به تماشای قسمتی از داخل پالایشگاه می کرد که فرهاد اصلانی سرپرست آن است تا ما را متوجه رابطهی پنهانی یکی از کارگران با دخترش کند. پدر او را بعداً در پاسگاه پلیس خواستگار دخترش معرفی میکند در صورتیکه دیده ایم به شدت با این رابطه مخالف است و رابط این رابطه یعنی پسر برادرش را مورد عتاب قرار میدهد. در فیلم شاهد صحنههای زیبایی از رود کارون و عبور لنجها در شهر آبادان هستیم. صحنههایی از رود کارون که بیننده را به یاد فیلمهای دوران جنگ می انداخت. دورانی که کشورمان در گیرودار جنگ با کشور عراق بود و مردم شهر آبادان که آماج بلا بودند و مورد اصابت بمب و موشک و راکت. و حالا سالها پس از پایان جنگ شاهد آرامش ظاهری آبادان هستیم. آرامشی که زنی ناشناس از پس تلفن برای ما بازگو می کند و انگار از حملات دشمنان تازهی این شهر بی خبر است. ریزگردهایی که دختر فکر نمیکرد حملاتشان درست موقع پرواز بازگشت باعث کنسلی پرواز شود و او که بدون اجازه پدرش به تهران آمده نتواند به موقع خودش را به خانه برساند .
فیلم برخلاف فیلمبرداری قوی و تاثیرگذارش دارای فیلمنامهای ضعیف دارد که باعث شده فیم به دو پاره یا دو قسمت تقسیم شود. قسمت اول ماجرای آمدن بدون اجازه دختر به تهران و روانه شدن پدر به دنبال او و قسمت دوم در غیاب دختر و از جایی شروع میشد که دختر از ماشین پدر گریخت. در این فیلمنامه شخصیت اصلی داستان دختر بود اما محور داستان در واقع پدر بود و ارتباطش با دختر در نیمه اول داستان و ارتباط او با خواهر در نیمه دوم داستان به روایت در آمده بود که از نقاط ضعف فیلمنامه محسوب میشد. فیلم به پنهان کاری پدر در مورد پیشینهی او و رابطه او با خواهرش پرداخته بود. این پنهانکاری فیلم تا جائی است که حتی زمانی که پدر در پاسگاه نیروی انتظامی به دنبال دخترش که از ماشین گریخته است در جواب مآمور پلیس می پرسد آیا فامیل یا آشنایی در تهران دارید؟ با اطمینان و خونسردی می گوید نه هیچ کس. تا اینکه فرهاد اصلانی به دنبال دخترش به طور محتاطانهای کشیک زنی را میکشد که تابلو آرایشگاه عروس بندر را دم در خانهاش نصب کرده است. اینجاست که فیلم بیننده را با معرفی عمهی دختر سورپرایز کرده و این سوال همیشه در ذهن مخاطب باقی ماند که اگر پدر از ترس آبرو و هراس از دچار شدن دخترش به سرنوشت خواهرش وجود خواهری را در تهران کتمان کرده پس چرا به دیدن او رفت و بسیار راحت وارد خانه و زندگیش شد و با دختر خواهرش ارتباط برقرار میکند؟
در نمای پایانی فیلم فرهاد برای نصب دود کش در هنگام ریزش برف به پشت بام میرود و مریلا زارعی زنی که به خاطر فرار از تعصبات کور نسبت به «دختر» سالها پیش دست به فرار زده بود به دختر میگوید هیچ کس خانوادهی آدم نمیشود. حال باید این سوال را پرسید اگر برادر او معتاد و بدهکار بود و شوهرش بدهکاری برادرش را میداد باز هم این حرف جایی داشت؟
/دختر… پدر… فیلم ابتر!/
آرش فهیم در کیهان نوشته است :
فیلم «دختر» هم مثل سه فیلم قبلی میرکریمی، مسئله زنان جوان و نهاد خانواده را محور قرار داده است. نگاه این کارگردان به زن، نگاهی آسیب شناسانه و در عین حال پاک و سالم است. اینکه یک کارگردان وارد فضای دخترانه می شود و گردهمایی ها و مسائل مربوط به آن ها را نمایش می دهد اما ذره ای از این فضا و موضوع استفاده ابزاری نمی کند، گویای سلامت فکری و هنری اوست. هرچند که موضوع «دختر جوانی که در برابر پدرش سرکش است و از او می گریزد» اواسط فیلم، رها می شود و مسئله اصلی، پدر می شود و در نهایت نیز همه چیز در فیلم، ابتر می ماند!
مشکل اصلی فیلم، شتابزدگی در شخصیت پردازی و منطق داستان است. از یک طرف، انگیزه آدم های درون فیلم، مخاطب را برای انجام کارهای آن ها مجاب نمی کند. به طور مثال، ما در این فیلم دختری را می بینیم که قصد دارد برای شرکت در مهمانی خداحافظی دوست دوران دانشگاه خود از آبادان به تهران برود. اما پدرش با این مسافرت مخالفت می کند. مشکل این قضیه در این است که عامل ایجاد درگیری میان دختر و پدر در فیلم، خیلی ضعیف است. طبیعی است که هر پدر و مادر نرمال و متعادلی با سفر چند صد کیلومتری دختر جوان خود برای اینکه فقط در یک دور همی شرکت کند، مخالف باشند. بنابراین، باید عامل دیگری برای ایجاد تنش میان دختر و پدر تعیین می شد.
یک مثال دیگر؛ در تهران، پس از فرار دختر، پدر مستاصل و پریشان به جست وجو می پردازد. وقتی پلیس از پدر درباره وجود قوم و خویش در تهران می پرسد، پاسخ او منفی است. اما بعد معلوم می شود که دختر به خانه عمه اش رفته است و پدر صرفا به دلیل قهر بودن با خواهرش، وجود فامیل در تهران را نفی کرده است ! به طور طبیعی، وقتی یک پدر، دخترش را گم می کند و برای پیدا کردن او به کلانتری می رود نمی توان باور کرد که وجود خواهرش در تهران را فراموش می کند. هر کس با هوش متوسط، احتمال پناه بردن دختر به خانه عمه اش را می دهد، با توجه به اینکه عمه تنها خویشاوند آن ها در تهران است.
همچنان که معلوم نیست چرا پدر، پس از سال ها قهر و دشمنی با خواهر و شوهر خواهرش و در شرایطی که در برخورد اول اصلاشوهر خواهر خود را بجا نمی آورد، ناگهان تصمیم می گیرد تا همه بدهی های او را بپردازد! تا پایان هم دلیل اصلی قهر و دشمنی آن ها مشخص نمی شود.
نکته قابل تامل، قرار گرفتن یک دیالوگ تکراری در این فیلم است؛ «از وقتی پدر رفت، همه چیز به هم ریخت» این جمله در چند فیلم اخیر دیگر، ازجمله «ابد و یک روز» هم گفته شده بود و از قضا در فیلم دختر هم مطرح می شود! اواخر هم فیلم به ورطه شعار و خطابه می افتد. دختر پس از چند روز کشمکش و ایجاد عذاب و مزاحمت بی دلیل برای پدرش ناگهان به این نتیجه می رسد که «بابا گناه دارد!» و سیدرضا میرکریمی که پس از اوج گیری اولیه اش با سه فیلم «کودک و سرباز»، «زیر نور ماه» و به ویژه «خیلی دور، خیلی نزدیک» در مسیر میان مایگی و تولید فیلم های متوسط و بی اثر حرکت می کند!
روزنامه کیهان به تاریخ ۴/۵/۹۵،
/جام جم :دختر ،فیلمی برای دخترها و پدرهای امروزی/
پدرام عبهرهم در جام جم نوشته است :
«دختر» فیلم خوبی است. مثل بیشتر فیلم های میرکریمی (امروز، خیلی دور خیلی نزدیک) ریتمِ کندی دارد، اما قصه گوتر از سایر فیلم های اوست. اگر میرکریمی در «امروز» یک قصه تک خطی کم فراز و نشیب را به کندی دنبال می کند، اگر در «یک حبه قند» در فضایی شلوغ به طراحی دقیق جزئیات می پردازد، اگر در «خیلی دور خیلی نزدیک» سعی دارد به تحلیلی فلسفی و عرفانی و روان شناختی از انسان مدرن برسد، این بار در فیلمِ «دختر» (با فیلمنامه ای از مهران کاشانی) یک قصه ساده و سرراست را تعریف می کند با یکی دو پیچ نه چندان غافلگیرکننده.
میرکریمی این بار نه به دنبال سیر و سلوک عارفانه است و نه در پی نشان دادن قدرت کارگردانی اش در طراحی و اجرای فیلمی پر از جزییات؛ بلکه می خواهد از طریق قصه دختر، تفکرات مردسالارانه جامعه سنتی ایران را به چالش بکشد. می خواهد بگوید که دختران امروزی را نباید (و نمی توان) به بند کشید؛ باید به آنها اعتماد کرد و اجازه و فرصت تصمیم گیری بخشید. در عین حال، یکطرفه هم به قاضی نمی رود، و دلش به حال پدر هم می سوزد… به هرحال پدر است؛ حق دارد نگران باشد. فقط باید یاد بگیرد نگرانی را با زورگویی اشتباه نگیرد. «دختر» فیلم خوبی است. اما بهترین فیلم میرکریمی نیست. جزو بهترین فیلم های امسال هم نیست. البته مشکل خاصی ندارد. فیلمبرداری و موسیقی خوبی دارد. بازی ها هم قابل قبول است. با این حال، فیلم درخشانی نیست. لحظه به یاد ماندنی خاصی ندارد. قصه اش را تر و تمیز تعریف می کند. حرفش را روشن می زند. پیامش را شفاف منتقل می کند. و تمام.
«دختر» در اکثر دقایقش، از قواره یک فیلم تلویزیونی فراتر نمی رود و برای مدیوم سینما، چیز خاصی برای ارائه ندارد. نکته ای که گویی کارگردان هم به آن پی برده و برای این که حال و هوای سینمایی به فیلمش بدهد، از لانگ شات ها و هلی شات های زیبا و گاه نفسگیری استفاده می کند که هرچند زیبایی بصری دارند و چشم نواز است، کارکرد خاصی در روند فیلم ندارد و به اصطلاح از فیلم بیرون می زند! با این حال از حق نگذریم که سکانس شیطنت دخترها در خودرو با آهنگ پرانرژی محسن یگانه، یکی از سینمایی ترین و موفق ترین سکانس های فیلم است که در روند قصه هم کارکرد درستی دارد: اوج سرخوشی درست قبل از شروع بحران.
پی نوشت: سکانس اوّل و آخر گپ و گفت و شلوغ بازی دخترها در کافه خیلی خوب و طبیعی از کار درآمده. دیالوگ ها عالی نوشته و اجرا شده است. بازگشت به این سکانس برای پایانِ فیلم انتخابی هوشمندانه است و سکوتِ ستاره در پاسخِ پرسشی که از او می شود، خیلی خوب پیامِ کلی فیلم را نشان می دهد: زورگویی پدر (هرچند از روی دلسوزی)، قدرتِ تصمیم گیری را از ستاره گرفته است..
/بازخوانی نظرات منتقدان درزمان جشنواره/
فیلم دختر ساخته سید رضا میرکریمی در زمان جشنواره با استقبال بسیار خوبی از سوی منتقدان مواجه شد.
/دختر :یکی از بهترین فیلمهای جشنواره به روایت ۱۲ منتقد /
در حالی که ساخته قبلی رضا میر کریمی یعنی امروز با استقبال خوبی از سوی منتقدان مواجه نشده بود جدیدترین فیلم رضا میر کریمی یعنی دختر ،در زمان جشنواره با استقبال خوبی از سوی منتقدان مواجه شد.
در شماره ماهنامه فیلم یعنی شماره اسفند،از بیش از چهل منتقد سینما درباره بهترین فیلمهای جشنواره پرسیده اند که بیش از ۱۲منتقد فیلم دختر را به عنوان یکی از بهترین فیلمهای جشنواره انتخاب کرده اند.
منتقدانی چون عباس یاری ،پرویز نوری ،یاشار نورایی ،امید نجوان ،هوشنگ گلمکانی ،کیوان کثیریان ،سعید قطبی زاده ،جواد طوسی ،رضا حسینی ،محمد جعفری ،ارسیوا تقوا ،محسن بیگ آقا و…به عنوان یکی از بهترین فیلمهای جشنواره انتخاب کرده اند.
/بازخوانی نظرات منتقدان درباره دختر/
از سویی دیگر تعدادی از منتقدان در زمان جشنواره به اظهار نظر درباره این فیلم پرداخته بودند.
/سحر عصر آزاد در اعتماد : در طول زمان بیشتر از دختر صحبت خواهد شد/
در گزارش زیر به نظرات برخی از منتقدان اشاره شده است :
سحر عصر آزاد در زمان جشنواره در روزنامه اعتماد درباره این فیلم نوشت :«دختر» هشتمین فیلم رضا میرکریمی است که بر اساس فیلمنامه ای از مهران کاشانی به تصویر درآمده است. فیلمی قصه گو و حسی که به کالبدشکافی جایگاه دختران جوان در خانواده های ایرانی و به خصوص رابطه یک دختر با پدر می پردازد تا از خلال این آسیب شناسی دراماتیک به راه حلی: نه در دنیای فیلم، بلکه در ذهن تک تک مخاطبان برسد. میرکریمی که بعد از ساخت هشت فیلم به تدریج سبک و سیاق و دغدغه مندی خود را در فیلمسازی و قصه گویی پیدا کرده، این بار هم سراغ موضوعی به ظاهر متداول و ساده اما تاثیرگذار در روابط جامعه امروزی رفته تا از خلال آن بتواند مخاطب را در جایگاه بازنگری روابط خود قرار دهد. هرچند «دختر» قصه دراماتیک تری نسبت به «به همین سادگی»، «یه حبه قند» و «امروز» دارد و درام بیرونی آن پررنگ تر است، اما او دغدغه مندی خود به روایت قصه های مینی مال و غیر کلیشه ای را این بار با بسط داستان فیلمش در قصه تک تک دخترانی که در سکانس کافی شاپ حضور دارند در قالب کاری منحصر به فرد را به سرانجام رسانده است.
جسارت حذف سکانسی که کلیت بحران فیلم (به جهت ظاهری) بر دوش آن سوار است از میانه فیلم: یعنی سکانس کافی شاپ و قرار دادن آن در ابتدا و انتهای فیلم که با شکست زمان و مکان و حتی سبک و سیاق فیلمبرداری و… همراه است، کاری است که از فیلمساز ریسک پذیری همچون میرکریمی برمی آید. فیلم با قرار دادن ستاره و عمه فرزانه در امتداد هم، با هوشمندی این ساختار کلیشه ای را به روز و نو می کند آن هم با افزودن ضلع سوم مثلث یعنی عمه در نیمه پایانی کار و بدون نگرانی از دوپاره شدن فیلمی که قصه اش به شکلی روان و گرم پیش می رود. با پذیرفتن این ریسک و تجربه فرم های امتحان پس نداده است، که فیلم «دختر» در امتداد تجربه گرایی میرکریمی تبدیل به فیلمی می شود که در طول زمان بیشتر از آن گفته خواهد شد.
/کثیریان :دختر یک فیلم سرپا وگرم وخوش ساخت است/
کیوان کثیریان نیز در زمان جشنواره در یادداشتی درباره این فیلم نوشته است :”دختر”، میرکریمی را به خودش بازگردانده است؛ یک فیلم سرپا و گرم و خوش ساخت.
فیلم بر رابطه یک مرد با دخترش و خواهرش تمرکز کرده و تلاش می کند این دو رابطه را به هم مرتبط کند. فیلم به دلیل تمرکز روی این دو رابطه، شاید دوپاره به نظر برسد اما فیلمساز و فیلمنامه نویس تلاش کرده اند این دوبخش را با نخ “خانواده” به هم متصل کنند و در این راه موفقند. این فیلم در ستایش خانواده است.
اتفاق مرکزی، تحول مرد است. اساسا فیلم، فیلم مرد است و نه دختر. پیچیدگی این روابط در عین سادگی شان به شدت درست و به اندازه از آب درآمده است.
یکی از معدود کاستی های فیلم آن است که حس دانشجو بودن دختر کمتر منتقل می شود و بیشتر با دختران دبیرستانی -در رفتار و حتی در اظهارنظرها- مواجهیم درحالی که این مقطع سنی و تحصیلی خاص در فیلم اهمیت زیادی دارد.
“دختر” فیلم کاملی می شد اگرپایان دیگری می داشت. فصل پایانی فیلم، یک میزگرد میان دختران درباره مهاجرت و خانواده است. قدری شعار و اظهار نظر که با یک سوال مهم و یک اکت مهم پایان می گیرد، اما با کلیت فیلم ناهماهنگ است و فیلم را تضعیف می کند. فیلم نقاط بسیار بهتری برای پایان دارد که امیدوارم میرکریمی در این بخش تجدید نظر کند. بازی اصلانی و ماهور الوند چشمگیر است اما مریلا زارعی چیز دیگری است.
۴ ستاره از ۵
/نقد کامیار محسنین بر فیلم «دختر» در برنامه هفت:یک بازگشت خوب به دوران اوج میرکریمی/
کامیار محسنین نیز در زمان جشنواره در برنامه هفت درباره این فیلم گفته بود : «دختر» رضا میرکریمی یک بازگشت خوب به دوران اوج رضا میرکریمی بود. آن چیزی که باعث می شد سینمای رضا میرکریمی وجه ممیزی برای خود پیدا کند، لانگ شات هایی بود که در این فیلم نیز شاهد بودیم. موضوع اساسی این است که در «خیلی دور خیلی نزدیک» به سراغ ارتباط پدر و پسر رفتیم. در این فیلم دوباره به سراغ پدر رفتیم اما این بار شخصیت پدر متفاوت تر شده است. رفتارهای دیگران را با پدر می بنیم و سرکوب های او را و اینکه می خواهد همه از او تبعیت کنند، در این میان یک نفر می خواهد این استبداد را کنار بزند. در این موقعیت پدر در یک موقعیت جدید قرار می گیرد و مجبور به دیالوگ می شود. یک موقعیت دراماتیک خلق می شود.
فکر می کنم یکی از تمهیدات خوبی که اتخاد شده گره خوردن سرنوشت دختر و عمه در فیلم است. بنابراین یک موقعیت موازی ایجاد می شود که ما می توانیم شخصیت پدر را راحت تر حلاجی کنیم. اما ای کاش در انتهای فیلم همه چیز به دیالوگ های پدر وابسته می شد.
یکی دیگر از وجوه مثبت فیلم، نماهای بصری خوب فیلم است که در جشنواره کم دیده ایم. ترکیب بندی های خوب تصویر که سبب می شود چیزی فراتر از شنیدن دیالوگ ها نصیب مخاطب شود.
/ نقد جواد طوسی بر فیلم «دختر» در برنامه هفت:تنهایی آدم ها از نشانه های فیلم میرکریمی است/
جواد طوسی نیز دربرنامه هفت درباره این فیلم گفته است : فیلم آخر میرکریمی به خودش و دغدغه هایش متعهد است. اهمیتی که برای خانواده قائل است. با این تفاوت که به دغدغه های امروز نزدیک تر است. اما ایرادی که بر فیلم «یه حبه قند» وارد بود که بیشتر آئین های خانوادگی را می دیدیم و نمیتوانست به درام نزدیک شود اینجا توانسته تاحدودی به درام نزدیک شود و در کارنامه رضا میرکریمی نقطه قوتی شود.
نکته دیگر اینکه این شکاف نسلی را که می خواهد نشان دهد، اتفاق افتاده است و در عین حال پایه های اخلاقی و سنتی خانواده همچنان در فیلم جاری است. یعنی «دختر» بدون ادا و تفرعن از مناسبات جامعه ما دور نیست. تنهایی آدم ها را هم که نشانه های فیلم میرکریمی است در فیلم همچنان می بینیم.
/نقد مسعود فراستی بر فیلم «دختر» در برنامه هفت/
مسعود فراستی نیز دربرنامه هفت می گوید :«دختر» به مراتب از ۳-۴ فیلم قبلی میرکریمی بهتر است اما اصلا فیلم خوبی نیست. ۲۰ دقیقه فیلم است. این ۲۰ دقیقه را مدیون اصلانی و میرکریمی هستیم. اما این مدت برای یک فیلم صد و خورده ای کم است. به نظر من دوربین از کارگردانی عقب تر است. از اینکه دوربین رودست نیست آفرین دارد. به نظر می رسد میرکریمی بیخیال تکان های دوربین شده است. اما دوربین خنثی و حتی کمی عقیم شده است. هیچگاه یک دوربین قوی فعال که کارگردان با آن بازی می کند، نداریم. دوربین قبل و بعد از بحران یکدست عمل می کند. بازی ها و کارگردانی جلوتر از دوربین است. گاهی نماهای به شدت زیبا اما زیادی داریم. منطق و کارکرد ندارد. فیلم را اسکوپ گرفته است. اما برای چه؟ برای ۵ دقیقه ماشین سواری از اهواز به تهران که چشم انداز خاصی هم نداریم. چشم اندازی که با شخصیت ما کار کند!
من به نظرم مشکل فیلم در درنیامدن دختر است. بازی دختر ابتدا خوب است اما هرچه جلوتر می رویم جز مظلومیت و کمی بغض از او چیزی نمی ماند. رابطه او با عمه هم خیلی درنیامده است.
فیلم اساسا فیلم «پدر» است. یک شوخی هم با میرکریمی کنیم که فیلم حتی می توانست فیلم «عمه» هم باشد اما فیلم «دختر» نیست.
فیلم قصه ندارد. تنها ۲۰ دقیقه قصه دارد اما ۱ ساعت و ۱۰ دقیقه قصه ندارد. اگر میرکریمی رو به قصه می آورد تاحدودی مشکلش حل می شد.
مهمتر از همه این بد است برای یک فیلمساز که ما را در حین فیلمش به یاد فیلم دیگری بیاندازد. پایان فیلم «دختر» ما را به یاد «جدایی نادر از سیمین» می اندازد که مشخص نمی کند که بالاخره بعد از این همه رفاقت با پدر، می رود یا می ماند و این فاجعه است.