تاریخ انتشار:1404/05/31 - 15:47 تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 210528

سینماسینما، محمد حقیقت – پاریس

فیلم روز سینمای فرانسه:

بسیاری از شیفتگان دو فیلم قبلی ژولیا دوکورنو که با «تیتان» جایزه نخل طلا را به شایستگی برای سینمای فرانسه به ارمغان آورده بود، با دیدن سومین اثرش، «آلفا»، در جشنواره کن ۲۰۲۵ تا حد زیادی ناامید شدند و بیشتر نقدها منفی بود، اما چهارشنبه ۲۰ اوت که این اثر به پرده سینماها در سرتاسر فرانسه آمد، برخی از رسانه‌ها با دید مهربانانه‌ای با آن برخورد کردند.

پرداختن به بدن انسان، برای ژولیا دوکورنو، همچون اغلب کارهای دیوید کرونبرگ، عنصر وسوسه‌برانگیز در فیلم هایش است. در فیلم اولش  Grave موقعیت دختر ۱۶ ساله‌ای بررسی می‌شود که کل خانواده‌اش گیاهخوار است، اما روزی که وی را به کالجی می‌فرستند که در آنجا برای نخستین بار مجبور به خوردن گوشت خام می شود، رفته رفته در بدنش تغییرات غریبی پدید می‌آید. در این جا بدن مورد مطالعه فیلمساز قرار می‌گیرد. در فیلم دوم، «تیتان»، فردی در کودکی در موقع تصادف اتومبیل، سخت مجروح شده بوده که در موقع عمل در جمجمه‌اش یک جسم فلزی «تیتان» کار گذاشته می‌شود. این عنصر بعدا در بدن وی تمایلات نامتعارفی را ایجاد می‌کند که با آهن و اتومبیل رابطه خاصی پیدا می‌کند.

در «آلفا»، دختر ۱۳ ساله‌ای به همین نام در یک هیاهوی پارتی شبانه کسی بازوی او را خالکوبی می‌کند و علامت A  روی آن حک می‌کند. احتمالا سرنگ آن آلوده به ایدز، یا کوید بوده است. آلفا در موقع بازگشت به خانه که با مادر مجرد و پزشک (گلشیفته فراهانی) زندگی می‌کند موضوع را در میان می‌گذارد. مادرش در بیمارستان کار می‌کند و در آپارتمان به مراقبت از برادرش، امین (طاهر رحیم) که در اثر بیماری ایدز  از یک طرف و از سویی معتاد هم هست می‌پردازد.  وی در اثر بیماری بسیار ضعیف شده است. هر سه نفر در همین آپارتمان زندگی می‌کنند، و دچار وضعیت شومی شده‌اند که روز به روز هولناک‌تر می‌شود. اپیدمی پیچیده‌ای بخشی از جامعه را در خود فرو برده، در مدرسه همکلاسی‌های آلفا از او شدیدا فاصله می‌گیرند و از جمله اجازه نمی‌دهند وی در استخر با آنها شنا کند…

فیلم در زمان به عقب و جلو می‌رود تا قصه خود را تعریف کند. خالکوبی آلفا روز به روز باعث بروز خونریزی بیشتر می‌شود. فیلم در این مورد در فضایی خفقان گرفته تاثیر خود را بر تماشاگر تشدید می‌کند.

فیلم «آلفا» مایل است در مورد محدودیت‌های ارتباطی در مواجهه با چنین وحشت اجتماعی و چگونگی تأثیر آنها بر جمعیت به طور کلی، و همچنین صمیمیت خانواده‌ها، مانند همین خانواده گلشیفته فراهانی، به عنوان یک مادر مجرد، سعی در بازسازی آن با دختر و برادرش دارد، بحث کند. این فقدان گفت‌وگو که خالی از تناقض نیست، مستقیماً بر ساختار فیلم تأثیر می‌گذارد، ساختاری که قادر به انتقال طرح‌ها و جهت‌‌گیری‌هایش نیست، با انحرافات مرموز پیچیده شده است.

به طور خاص، در هم تنیدگی‌ها دو زمان وجود دارد که کارگردان در ابتدا می‌خواهد برای فریب بیننده آن‌را مبهم نگه دارد.  چرا که چنین سرنخ‌های خامی مانند مدل موی جدید مادر آلفا از یک سو، و شکافی در درجه‌بندی رنگ که حال را به خاکستری متالیک مایل به آبی و گذشته را به قهوه‌ای مایل به زرد تبدیل می‌کند، گنجانده شده است؟

آیا فیلمساز قصد دارد مضامین پیرامون موضوع خود را، از سردی یک سیستم پزشکی منسوخ گرفته تا بی‌رحمی درمانی، را ترسیم کند؟ متأسفانه، این فیلم را آشفته می‌کند و نمی‌تواند بین واقع‌گرایی شاعرانه و انگیزه‌های ناتورالیستی خود یکی را انتخاب کند. فراتر از سه شخصیت اصلی، بقیه شخصیت‌های فرعی هرگز فرصتی برای وجود داشتن پیدا نمی‌کنند. ضعف در سناریو و بلندپروازی دوکورنو که می‌خواهد به نکات گوناگون سرک بکشد، فیلم را از یکدستی انداخته است. سازنده تلاش داشته بیشتر احساس برانگیز باشد و میزانسن کمتر از دو اثر قبلی تاثیرگذار است. موزیک فیلم با صدای بیش از حد بلند آن نیز برای گوش گاه اذیت‌کننده است.

کارگردان در گفت‌وگویی درباره فیلمش توضیح داده که: «اگر شما در صحنه‌های رو به پایان می‌بینید که اجساد مثل سنگ‌ها در حال خرد شدن هستند، برایم این اجساد سنگی، به بناهای تاریخی تبدیل می‌شوند.»

درباره کارگردان:

ژولیا دوکورنو متولد ۱۸ نوامبر ۱۹۸۲ در پاریس  است. مادرش دکتر متخصص زنان و زایمان و پدرش متخصص پوست  بوده که هر دو بسیار علاقه‌مند به سینما بوده‌اند. این گذشته فامیلی او در رابطه با پوست بدن انسان از سوی پدر و شغل زایمان از سوی مادر بی‌تاثیر در فرم‌گیری رو حیات ژولیای جوان در کودکی نبوده است !

او در سال ۲۰۰۳، پس از گذراندن دو سال کلاس‌های آمادگی ادبی (با تخصص ادبیات مدرن) در دبیرستان هانری چهارم پاریس یک، وارد سال سوم دوره کارشناسی دوگانه ادبیات مدرن و زبان انگلیسی در دانشگاه سوربن شد. سپس مطالعات خود را در مدرسه سینمای مشهور فمیس در سال ۲۰۰۸ به پایان رسانید.

در سال ۲۰۱۱، اولین فیلم کوتاه او، «جونیور»، جایزه پتی ریل طلایی را در هفته منتقدان جشنواره فیلم کن از آن خود کرد.

در سال ۲۰۱۲، او به همراه ویرجیل براملی، فیلم تلویزیونی Mange را برای کانال پلوس کارگردانی کرد که داستان آن درباره یک دختر جوان مبتلا به پرخوری عصبی است که به دنبال انتقام از شکنجه‌گر دانشگاهش است. نخستین فیلم بلندش Grave در هفته منتقدین کن ۲۰۱۶  توجه بسیاری را جلب کرد و ۱۵۰ هزار تماشاگر در فرانسه داشت و به کشورهای گوناگون نیز فروخته شد. فیلم بعدی‌اش «تیتان» در مسابقه کن توانست نخل طلا به‌دست آورد. وی در جشنواره ونیز آینده به عنوان رییس هیئت داوران بخش افق‌ها حضور خواهد داشت.

 

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

 

آخرین ها