سینماسینما، علی بلندنظر
فیلم مستند «دیدار بلوط» بازگشت و ادای دینی است بر فیلم «بلوط» ساختهی نادر افشارنادری مردمشناس و مردمنگار برجستهی ایرانی، که اولین فیلم اِتنوگرافی ایران بوده است.
فرهاد ورهرام نزدیک به شصت سال پس از ساخته شدن فیلم «بلوط» به میان عشایر ایل بهمئی میرود. عشایری که بیشترشان یکجانشین شدهاند و گذر زمان، چهرهی زندگی و جامعهی آنها را تغییر داده است. صخرههای صعبالعبوری که الان دیگر بهجای چارپایان برای ماشینهای چهارچرخ، آسفالت شدهاند. تصاویری که پس از ثبت توسط دوربین افشارنادری، بهجای جلوهی اصیل خود، بر صفحهی لپتاپ نقش بستهاند. و کودکانی که بهجای حَظِّ از طبیعت و آرامش لالایی گهوارهی مادران، به دنبال توپ فوتبال، در جستجوی معنای زندگی، میان دو دروازه هستند.
فیلمی مردمشناسانه که از نظر ساختاری، مستندی است گزارشی-به معنای سینمایی آن- که با ترکیب مستند شاعرانه و استفاده از آرشیو فیلم و عکس، مستندی هیبریدی بشمار میآید.
مصاحبه با کودکان و نوجوانان شاهد و حاضر در فیلم «بلوط» که اکنون پیرمردان و پیرزنان ایل هستند. با چهرههایی صمیمی و شخصیتهایی اصیل.
در بکگراند تصویرِ افراد، طبیعت و ساختمانهایی قدیمی که نشان از شکوه گذشته دارند، باعث سنتز شاعرانه و معناسازی جذابی میشوند که نشان دهندهی توانایی فیلمساز دراستفادهی بینامتنی از مردمشناسی علوم انسانی و معماری با سینماست.
آنها دربارهی خاطرات سالهای دور و روند ساخت فیلم «بلوط» سخن میگویند.
افشارنادری را با نام «نادرافشار» بیاد میآورند و کلمهی نادر را با چنان غروری قبل از افشار ادا میکنند، که القابی مثل تیمسار و سردار را بیاد میآورد.
فیلم با خروج افراد محلی از سینمایی با نام امید شروع میشود. آنها مشغول عکس گرفتن با فیلمساز، که فرهاد ورهرام است میشوند، چنان که گویی ارزشی قدسی برایشان دارد.
دوربین ورهرام به مثابه روایت، به کنکاش میپردازد و به لوکیشنهای فیلم «بلوط» میرود. با توضیحات جدید مردم محلی از نحوهی ساخت و خاطرات فیلم «بلوط» که تماماً بدون گفتار بوده است.
بههمراه تدوین موازی آرشیوی، فیلم به گذشته بازمیگردد و آن را با حال اهالی پیوند میزند. گویی همین دیروز افشارنادری اینجا بوده.
چنان که صدای نی فیلم «بلوط» درختانِ بلوطِ امروز را به رقص درمیآورد.
همزمان که قسمتهایی از فیلم «بلوط» را میبینیم، خاطرات با شور و حرارت بازگویی میشوند.
پیرزنی در سایهی ابهت ساختمان قدیمی، با غرور از خاطرات الویا همسر افشارنادری میگوید. که از خود افشار در سوارکاری و پیادهروی بهمراتب قویتر بوده. انگار که روح خودش در کالبدی دیگر، سوار بر بال غرور، مردان را شکست داده باشد.
پیرزنی دیگر از خاطرات قالی بافتن مادرش در فیلم «بلوط» میگوید. و یکی از پیرمردان، پدرش را در عکسی نزد ورهرام پیدا میکند. و سپس مادرش و خودش و بعد از آن خواهرانش را میشناسد. زمان از دست رفته با شور و هیجان، دوباره یافت میشود و خاطرات با حزن و بغض و ذوق بازگو میشوند.
زنی کهنسال عکس برادرش را که اکنون دیگر زنده نیست، نشان میدهد تا به الویا نشان دهند و همزمان شروع به شِروِهخوانی و سوگواری محلی میکند. گویا الویا فارغ از زمان و مکان، در کنارش نشسته و در عزاداری شریک است.
پیرمرد عشایر به ورهرام میگوید:
«فیلمم را خوب و قشنگ بگیر تا نسلهای بعد ببینند.»
او اکنون دیگر ارزش سینما را میداند. همچنان که پدر و مادرش از طریق دوربین افشارنادری بر پردهی سینما جاودانه شدهاند.
در پایان، به آغاز فیلم بازمیگردیم. اهالی بهمئی در سینما، فیلم «بلوط» را برای اولین بار میبینند.
با شور و احساس و عاطفهای که در سراسر فیلم گسترده است.
افزون بر همهی اینها، نباید از دشواری و ارزش فرایند پژوهش در «دیدار بلوط» غافل شد. پژوهشی که صرفاً گردآوری اطلاعات یا رجوع به آرشیو نیست، بلکه حاصل تسلط همزمان فیلمساز بر مردمشناسی و زبان سینما و مهمتر از آن، برقراری ارتباطی عمیق و صمیمی با اقوام است. چنین ارتباطی در زمان کوتاه و در بستر فرهنگی که مبتنی بر اعتماد، احترام و حضور زیسته است، بهسادگی بهدست نمیآید. ورهرام با شناخت دقیق از مناسبات انسانی و فرهنگی، این پژوهش را به بخشی زنده از روایت بدل میکند. پژوهشی که نه در حاشیه، بلکه در متن فیلم جریان دارد و به آن اعتبار، عمق و اصالت میبخشد.
از این رو فیلمهای فرهاد ورهرام را تنها میتوان با آثار خودش مقایسه کرد. چون سینمای او همتای دیگری ندارد و منحصربهفرد است.
در مواجهه مردم محلی با دوربین او در «دیدار بلوط»، آنان جوانی خود را بازمییابند. جوانی که گویا خود فیلمساز نیز با شوق بهدنبال آن است. احساسی ناب که در میان کوههای زاگرس و مردمان اقوام ایران، همیشه جاری است. هچنان که روح افشارنادری و الویا در فیلم «دیدار بلوط».
«دیدار بلوط» نیز مانند دیگر ساختههای ورهرام، ساختار پیچیدهای ندارد، مانند شخصیت خودش و مردمانی که از آنها میسازد، ساده، باشکوه و اصیل است. ساختار فیلم در خدمت محتوا و محتوا در راستای ساختار است.
منتقد در مقام مخاطب، گاهی با زن کهنسال که برادرش را از دست داده بغص میکند و جایی با اشک شوق پیرمردی که فایل عکس پدرش را همچون گنجی باارزش، بدست آورده ذوق میکند. و جایی نیز با لالایی مادر «بلوط» آرام میگیرد.
امّا با همهی اینها، نکاتی بنظر نگارنده میرسد که پرداختن به آنها میتوانست فیلم کاملتری به مخاطب ارائه دهد.
از جمله اینکه فیلمساز وارد زندگی امروز اهالی نشده است و از سبک زندگی، زنان و مردان و جوانان امروز ایل و نحوهی زندگیشان تصاویر کمتری میبینیم. او فقط به چند پلان گذرا از چهرهی جوانان بسنده کرده است.
همچنین چند نفر از شخصیتها، از جمله افراد میانسالی که خودشان تجربهی مستقیمی از ساخت «بلوط» نداشتهاند، در بخشهایی از فیلم، ازجمله یکسوم ابتدایی، باعث افت ریتم شدهاند.
و در پایان، «دیدار بلوط» بیش از آنکه صرفاً بازخوانی یک فیلم یا ادای دین به یک مردمشناس باشد، مواجههای است با حافظهی جمعی. حافظهای که در چهرههای اصیل، درختان بلوط و سکوت ساختمانهای باشکوه رسوب کرده و اکنون با فاصلهای شصتساله، دوباره مجال ظهور پیدا کرده است. ورهرام نه گذشته را بازسازی میکند و نه بهدنبال نوستالژی است. او با احترام به زمان، اجازه میدهد خاطره خود سخن بگوید و بغض و شکوهش را همزمان آشکار کند. چنین سینمایی نه فقط ثبت فرهنگ، که پاسداری از شأن مردمان ایل و حافظهی آنهاست.
لینک کوتاه
مطالب مرتبط
- «پیکار با پیکر»؛ پیکری در پیکار
- «رویای تامی»؛ رویای دلاور در فراسوی تامی
- «قلعه خاموش»؛ بازنمایی ویرانی، پژواک تاریخ
- «صید کولی کر» در موزه سینما نمایش داده میشود
- فرهاد ورهرام: «عروسی مقدس» یک مستند مردم نگار است/ فیلم مستند به مثابه اشیا تاریخی
- نمایش مستندی از فرهاد ورهرام در موزه سینما
- سیستان به روایت سینمای مستند در خانه هنرمندان ایران
- در «مستندات یکشنبه» خانه هنرمندان ایران مطرح شد: بازسازی، آفت امروزه سینمای مستند ایران است
- نقد و بررسی «ایل راه» و «سفر بی پایان» توسط انجمن صنفی کارگردانان مستند
- نقد و بررسی دو فیلم از فرهاد ورهرام توسط انجمن صنفی کارگردانان مستند
- نقد و بررسی «علف» توسط کارگروه نمایش انجمن صنفی کارگردانان مستند
- انتشار نسخه تصویری مسترکلاس فرهاد ورهرام با موضوع «کلیاتی درباره مستند مردمشناسی»
- بازخوانی سینمای فرهاد ورهرام در «نردبان» شبکه مستند
- یادداشتهای چهاردهمین جشنواره سینماحقیقت/ یک
- فرهاد ورهرام: ورود دیجیتال به سینما یک نسل متخصص را کنار گذاشت
پربازدیدترین ها
آخرین ها
- «دیدار بلوط»؛ بازگشتی به شکوه یک خاطره
- اشغال بهرام بیضایی وزمانه پس از جنگ ۱۲ روزه/به بهانه ۵ دی سالروز تولد بهرام بیضایی
- «سامی»؛ روایتی انسانی از جنگ بیپایان
- سینمای مستقل ایران را به رسمیت بشناسید
- گیشه سینما در دست کمدیها/ دو فیلم جدید اکران شدند
- اعلام بودجه فرهنگ و هنر در سال ۱۴۰۵
- مصوبهای برای حذف وزارت فرهنگ؛ مصوبه «سیاستهای صوت و تصویر فراگیر»؛ تعارض با جمهوریت
- «بابا پیکاسو»؛ در چنبره عواطف، حرمان و جداافتادگی
- «شمعی در باد»؛ جسورانهترین فیلم نیمه اول دهه هشتاد
- مهتاب ثروتی و مرجان اتفاقیان به «خاکستر خیال» پیوستند
- «جزیره آزاد»؛ خداوندگار خودخوانده جزیره آزاد
- جیمز کامرون: از سلطه هوش مصنوعی میگریزم/ «آوارتار۳» و شروع افتخارآمیز اکران
- بازیگر آمریکایی خودکشی کرد
- «قمرتاج»؛ از ثبتِ واقعیت تا سازماندهی روایت
- «یک تصادف ساده»، فیلم مورد علاقه باراک اوباما
- مدیران تلویزیون به جای اینکه نقدها را بپذیرند به انتقاد از منتقدان می پردازند
- آخرین قاب یک کارگردان در «سینماحقیقت۱۹»/ احسان صدیقی درگذشت
- «شهر خاموش»؛ طلسم فاوست بر فراز شهر
- واکنش روزنامه هفت صبح به مصاحبه اخیر مهران مدیری : از برج عاج خود پایین نیامد
- استوری سحر دولتشاهی از پشت صحنه «هزار و یک شب»
- از «بادکنک سفید» تا «طعم گیلاس» در نیویورک
- پرویز شهبازی و سینمای مولف
- معرفی برگزیدگان بیست و چهارمین جشن حافظ؛ «پیر پسر» چهار جایزه گرفت/ سه جایزه برای «تاسیان»
- نقش هوش مصنوعی در باز طراحی کسب و کارها در ۲۰۲۶
- نمایش مناسبات داخل زندانها در سریالهای نمایش خانگی چگونه است؟
- «کفایت مذاکرات»؛ شوخیهای نخنما
- چهلوسومین جشنواره جهانی فیلم فجر؛ آزمونی جدی و نگاهی رو به آینده
- نمایش «بانو»ی داریوش مهرجویی در بنیاد حریری
- مستند «جستجو در تنگنا»؛ چیزی که شور زندگی خلق میکند
- «افسانه فیل»؛ سوار فیلی بزرگ و سفید، که انگار همهی راه را بلد بود





