تاریخ انتشار:1394/06/02 - 14:42 تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 878

حجت الله ایوبی

ایوبیپس از گزارش شگفت انگیز و سراسر نادرست ۲۰ و ۳۰ که مدعی شده بود جشنواره فجر تغییر نام داد یکی دو روز پرحاشیه را گذراندیم. اهل کش دادن مسائل نیستم و معتقدم این کشمش ها به سود سینما نیست. اما از آنجایی که پای دهه فجر و انقلاب اسلامی در میان بود سکوت به نفع سینما نیست. پس از نامه ام به ریاست صدا وسیما ، از طرف این برنامه پی گیری ها زیادی برای گفت و گو شد. با سابقه ای که از این برنامه داشتم هیچ علاقه ای به این کار نداشتم. در پاسخ سردبیر برنامه پیامک کردم به من حق بدهید به شما اعتماد نکنم. اما بارها سرکار خانم چخماقی پی گیر دیدار و گفت و گو شد. پافشاریهای زیاد این گمان را پدید آورد که می خواهند به خاطر سخنان نادرست گذشته دلجویی کنند و ماجرا را فیصله دهند. با اینکه باورم نمی شد ولی پذیرفتم.

ساعت چهار بعد ازظهر دیروز اول شهریور ۱۳۹۴ خانم چخماقی از راه رسید با کمال شگفتی با دوربین. اصلا انتظارش را نداشتم. حضور دوربین را نپذیرفتم. با اینکه من خانم چخماقی را تنها وتنها در برنامه های ۲۰ و ۳۰ و همواره در حال تاختن به سینما دیده بودم با رعایت ادب پذیرفتم. گفتم به من حق بدهید که به شما اعتماد نداشته باشم. با ادب و تواضع و به نظر خودم با پشیمانی برخورد کرد. گفت آمده است تا واقعیت را بداند. گفتم که آیا بهتر نبود اول واقعیت را در می یافتید و بعد گزارش تهیه می کردید؟ به ایشان یاد اور شدم ماجرای احمدرضا درویش را. گفتم شما که اینک خواهان نمایش فیلم رستاخیزید به یاد دارید که دو سال گذشته جرقه آتش رستاخیز را چگونه برافروخیتد و احمد رضای درویش را تا مرز تکفیر پیش بردید؟ و امروز از این کرده خود پشیمانید.

به ایشان مصاحبه ام در مشهد را یادآور ی کردم. سفری که تقریبا دوسال گذشته برای گفت و گو با علمای مشهد و حل بحران رستاخیز ترتیب داده بودم. آن روز هم از ۲۰ و ۳۰ پی در پی درخواست مصاحبه داشتند. به ایشان یادآوری کردم که آن روز هم دلم مانند امروز گواهی نمی داد. اما برخورد فردی که پای تلفن بود به گونه ای بود که می خواهند جبران مافات کنند و من به دلم عمل نکردم و به عقلم اعتماد کردم. بحث مشروحی در باره مجوز شرعی احمدرضا درویش و نظر مراجع قم کردم. اما از آن مصاحبه تنها آخرین جملاتم که گفتم البته می پذیرم که فیلم مشکلاتی هم داشته است پخش شد. و ۲۰ و ۳۰ با این جمله می خواست بگوید که گزارش قبلی اش درست بود. و این برنامه دروغ نمی گوید. تهیه کننده برنامه برای اثبات خودش آتش مخالفت با احمدرضا درویش را شعله ور کرد. یعنی دفاع از اشتباه خود به هرقیمتی.

با این وجود به ایشان گفتم شما میهمان اید و احترامتان واجب. به حرمت میزبانی همه جزییات را برایتان می گویم که شما شخصا به نتیجه برسید. برایشان از عظمت جشنواره فیلم فجرو دلایل برگزاری جشنواره ای مستقل در اردیبهشت ماه گفتم. سرکار خانم که گویی حقایق تازه ای بر او کشف شده خواهش کرد همین مسائل را برای روشن شدن مسئله بیان کنم. با این که دلم گواهی نمی داد ولی عقلم حکم کرد که مصاحبه کنم و حقایق را بگویم. حال و هوای گفت و شنیدها جوری بود که گویی سازمان صدا و سیما تصمیم گرفته گزارش های نادرست دو شب گذشته را جبران کند. درست همان ماجرای مشهد تکرارشد. و من بازهم در دام دوربین ۲۰ و ۳۰ گرفتار آمده بودم. با حرارت همه آن حرفها را تکرار کردم. وقتی در بین گفت وگو ها مجری محترم چاره ای جز پذیرش اشتباه گذشته نداشت، سئوال بعدیش را از یاد برد و کات داد.

خواستم چای سبزی میل کنند شاید سئوالشان را به یاد آورند. بعد از صرف چای سبز اتفاقا همین اتفاق افتاد و پرسید خوب پس این جشنواره اردیبهشت چیست؟ گفتم پس از جشنواره فجر در اردیبهشت ماه سال بعد جشنواره ای برای سینماهای نزدیک به نگاه سینمای ایران برگزار خواهد شد به نام جشنواره فیلم ایران. در پایان کتاب خاطرات و گزیده مقاله شمس را به مجری محترم هدیه کردم. کتاب را گشودم و جمله ای از شمس را که اتفاقا زبان حال بود برایشان خواندم. فضا بسیار خوب بود. به نظرم جدال بی حاصل این دوسه روز پایان یافته بود. هنگام خداحافظی گفتم به شما اعتماد کردم امیدوارم که کار درستی کرده باشم. ساعت ۲۰و ۳۰ دیشب گزارش سینمایی اینگونه آغاز شد که در گزارش های پیشین این شبکه گفته شد که نام جشنواره فجر تغییر یافته. میرکریمی ۲۰ و ۳۰ را به دروغ متهم کرد و ایوبی از رئیس سازمان گلایه کرد. امروز سراغ رئیس سازمان رفتیم تا واقعیت را جویا شویم. و رئیس سازمان را نشان داد که داشت می گفت بله امسال جشنواره بین الملل با نام جشنواره ایران در اردیبهشت برگزار می شود.

همان پرسشی که در پایان گفت و گوی طولانی پس از صرف چای سبز به یاد مجری محترم آمده بود. کاش آن چای را تعارف نکرده بودم. درست مانند دوسال پیش بازهم ثابت شد که ۲۰ و ۳۰ دروغ نمی گوید. و من بازهم فریب عقلم را خوردم. البته چای سبزهم بی تاثیر نبود و این سخن شمس را نشیندم که عقل تا درگاه می برد، درون خانه راه ندارد… و من بازهم گرفتار دوربین نامحرم ۲۰ و ۳۰ شده بودم. اگر دیروز با تردید می گفتم امروز با اطمینان می گویم که به دوربین ۲۰ و۳۰ اعتماد نکنید.

لینک کوتاه

نظر شما


آخرین ها