تاریخ انتشار:1404/03/07 - 10:35 تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 208765

سینماسینما، ابوالفضل نجیب

هفتاد سال پیش (۱۳۳۵) سامویل خاچیکیان در آغاز راه فیلمسازی و ابتدای تولد سینمای ناطق فیلمی ساخت با عنوان «شب نشینی در جهنم». به گمانم اولین و آخرین فیلم حداقل ایرانی که جهنم را بر اساس نشانه ها و دلالت های دینی بازسازی کرده بود.

فیلم داستان مرد (جبار) پولداری را روایت می کرد که به دلیل خست فراوان مورد سرزنش خانواده است. جبار برای به دست آوردن پول بیشتر قصد دارد دخترش را به ازدواج پیرمردی درآورد و هیچ توجهی به علاقه بین دخترش (پروین) و پسرعمویش ندارد. او همچنین نسبت به پسرش که در سراشیبی سقوط است توجهی ندارد. در همین احوال جبار سلامتش به خطر می‌افتد و شبی در خواب کابوس جهنم می‌بیند و وقتی سراسیمه از خواب بیدار می‌شود تصمیم می‌گیرد ثروت خود را بین خانواده تقسیم کند.

«شب نشینی…» یک نمونه از فیلم های اخلاق گرا در دوران فترت سینما و زمانی بود که ترس از آخرت و تبعات گناهانی از جمله خست ورزی و فرصت طلبی و خوردن و حیف و میل مال مردم در ضمیر خودآگاه و ناخودآگاه مردم مهمترین عامل بازدارنده و سپر صیانت نفس و اجتناب از گناهان کبیره و کوچک فردی و اجتماعی بود. آن روحیه بازدارندگی را ابتدا مبلغین دین در ذهنیت مردم نهادینه کرده بودند. اما پیش از آن دین در ذهنیت مردم کوچه و بازار و به تعبیر درست تر روح و وجدان فردی و جمعی جامعه جایگاه خاص و در ماهیت امر دارای قداست وجودی بود.

«شب نشینی در جهنم» اگر چه جهنم را در کابوس جبار بازسازی کرده بود، اما در عین حال پایان خوش و سرنوشت خوش یمن جبار کمک می کرد تا مردم نسبت به جهنم بازسازی شده و خوفناکی و طبقات هفت گانه بازسازی شده با لحن و فضای کمیک فیلم به احساس دوگانه خوف و رجا که اتفاقن آن هم از آموزه های دینی است سینما را ترک کنند. آن پایان خوش ملهم از وعده های نوید بخش درباره رحمانیت خداوند و تشویق به بازگشت از گناه و توسل به توبه بود. آن هم بر اساس آموزه هایی از قرآن که آیات عتاب و تهدید و توصیف جهنم در مقایسه با آیات رحمانیت و گذشت خداوندی کمتر به چشم می آید. شاید مقایسه آن جامعه و میزان التزام و باورمندی به دین و عاملیت بازدارندگی از گناه با جامعه امروز به تعبیری شبیه بلانسبت نزدیک باشد. از این جهت که دین با عالم سیاست اینچنین درهم آمیخته نشده بود. هر کس در فردیت خود نگهبان نفس و صیانت از اصول اخلاقی بر اساس آموزه های دینی بود که از طریق واسطه های بین خود و خدا آموخته بود. و شاید هیچکس در آن زمان تصور نمی کرد اگر جماعتی از این مبلغین دین خدا در مسند قدرت به حافظین رسمی دین خدا تبدیل شوند، دین به سرنوشتی دچار خواهد شد که به تعبیری داشتن آن به مثابه ذغال گداخته بر کف دست خواهد بود. و به یک معنی دلالت و تاکیدی بر غربت دین و دینداری. وضعیتی کم و بیش شبیه آنچه حتی عالمان دین و صاحبان قدرت دیندار سالهاست از این بابت به تلویح و صراحت به آن اذعان دارند. وضعیتی که باز به تاکید روایات و ارجاعات به منابع متن و روایت محصول افتادن دین در دست نااهلان است. در دست کسانی که سالهاست دین را به احساس ترس و خوف یکسره و خشونت آن هم نه در عالم کابوس و خیال و خواب و موعظه و کلام که در تاروپود زندگی روزمره مردم و به هزار طریق ممکن تنیده و کم و بیش زندگی مردم را به جهنم تبدیل کرده اند تا جایی که ترس مردم از جهنم و خوف خدا ریخته شده. و جالب این که در چنین چالش میان باورمندی و گریز از دین و درست در جایی که باید دست به ترمیم و اصلاح آنچه بر سر دین مردم آمده اهتمام شود، به بهانه بازدارندگی مردم از گناه و لابد احیای دین باوری و ترس از گناه اقدام به بازسازی و نمایش پروسه از مرگ تا رویت و حتی به تاکید احساس تجربی آتش در هفت اتاق جهنم در قالب کار فرهنگی می کنند. ایده ای شاذ!!!! و نمایشی که این بار نه بر پرده سینما و در کابوس حاج جبارها که جلوی چشم مردم و آن هم نه با لحن شوخ طبعانه برآمده از آموزه احساس خوف و رجا برای تهذیب و ترساندن نفوس و با فرجامی خوش و امیدوارکننده برای مخاطبان که با تراژیک ترین شکل ممکن. آن هم برای جامعه ای که اغلب یا از همه باورهای اصولی و اولیه گذشته یا به تشکیک رسیده و یا این که در خوش بینانه ترین حالت به قرائت و دریافتی از خداباوری رسیده که هیچ یا کمتر نسبتی با جماعتی اینچنین خداناباور و اما همزمان اقتدار باور و جزمیت اندیش دارد. خدا به خیر گرداند. کاش ساختن بهشت خداوندی هم حتی در رویا و خیال جامعه به سادگی و سهل بودن جهنم خدا بود.

لینک کوتاه

 

آخرین ها