تاریخ انتشار:۱۴۰۱/۰۱/۱۰ - ۲۰:۰۲ تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 172353

سینماسینما، ترجمه و نگارش: مهگان فرهنگ

لوئیس بونوئل  Luis Buñuel، کارگردان و فیلمساز مشهور اسپانیایی است. او با نگاه ویژه‌ی انسانی‌اش بسیاری از فیلمسازان مهم دنیا را تحت تاثیر قرار داده است. بونوئل در  ۲۲ فوریه ۱۹۰۰ در اسپانیا به دنیا آمد و در ۲۹ ژوئیه ۱۹۸۳ در مکزیک درگذشت. او در کودکی تحت تاثیر آموزش کاتولیکی بود. اما پس از مدتی به این رفتارها واکنش‌های تند نشان داد که این در برخی از فیلم‌های او از جمله ویریدنیا، عصر طلایی و… دیده می‌شود. او پس از رفتن به دانشگاه کمپلوتنسه در مادرید و تحصیل در رشته‌ای از شاخه‌های علوم مشغول شد و در ادامه به خواندن مهندسی صنایع و در نهایت به خواندن فلسفه پرداخت.

او در گذر سال‌ها ثابت کرد که سینمایی انسان‌گرایانه دارد. بونوئل فیلمسازی برای دوران‌های بعد است و از رهبران جنبش سورئالیست نیز به حساب می‌آید. دوستی نزدیک او با سالوادور دالی و ساخت فیلم سگ اندلسی یکی از مهمترین رویدادهای سینمایی و هنری دنیا را به وجود آورده است. سگ اندلسی یک همکاری بین این دو نفر بود. آن دو پس از این تجربه فیلم عصر طلایی را با یکدیگر ساختند اما به دلیل اختلاف عقیده‌ای که بینشان بود، از یکدیگر فاصله گرفتند. دالی یک فرد محافظه‌کار و بونوئل یک مارکسیست و مبارز بود که یکی دیگر از دوستان او، فدریکو گارسیا لورکا شاعر پر آوازه‌ی اسپانیا بود. دوستی این سه نفر و از همه مهمتر دوستی لورکا برای بونوئل بسیار ارزشمند و تاثیرگذار بود. 

بونوئل دشمن سرسخت بورژوایی و زرق و برق‌های جامعه‌ی مدرن و تفکرات تند کلیسایی بود. آزادمنشی در آثار او به خوبی دیده می‌شود و همیشه به دور از تکبر و خودستایی بود. شرایط زندگی پرفرازونشیب او فعالیت‌های او را خاص‌تر کرد. او تجربه‌های عظیمی را در عرصه‌ی زندگی‌اش داشت، که شاید مهمترین آن جنگ‌های داخلی و سپس تبعید او به مکزیک باشد.

بونوئل را می‌توان در گروه هنرمندان در تبعید به شمار آورد. می‌توان سینمایش را در زمره‌ی سینمای لهجه‌دار نیز به حساب آورد. فیلمسازی که با قدرت گرفتن دیکتاتوری ژنرال فرانکو، تسلیم نشد و مجبور به ترک کشورش شد. چرا که او فعالیت‌هایی بر ضد فرانکو داشت. اما او همیشه ریشه‌هایش را حفظ کرد.

او مانند فیلمسازان در غربت به ساخت آثارش ادامه داد. فضای بسته و تند همیشه توانسته است شرایطی جدید ایجاد کند و بوده‌اند هنرمندان و افرادی که در تنهایی، تبعید ویا غربت دست به خلق آثار زده‌اند.  

او در فاصله‌ی سال‌های ۱۹۴۶ تا ۱۹۶۴ بیست فیلم را در مکزیک کارگردانی کرد. او جایی بیان می‌کند که مجبور بوده برای امرار معاش به ساخت فیلم‌هایی بپردازد که بعدها حتی تمایلی ندارد درباره‌ی آن‌ها صحبت کند: «گاه فیلم‌هایی ساخته‌ام که ارزش کیفی پایین‌تری دارند و به این امر کاملا واقف هستم. گاهی سوژه‌هایی دست گرفته‌ام که در انتخاب آن‌ها نقشی نداشته‌ام، با این همه، همانطور که بارها گفته‌ام، هرگز حتی یک پلان نساخته‌ام که با اعتقادات یا اخلاق شخصی‌ام ناسازگار باشد. در هیچ کدام از فیلم‌های من چیزی وجود ندارد که مایه‌ی شرمساری‌ام باشد.»(با آخرین نفس‌هایم، لوئیس بونوئل، ترجمه امینی نجفی۱۴۰۰/ ص ۳۱۸)

این اساس اندیشه‌ی فیلمسازان و هنرمندانی است که شناخت کامل و کافی بر عقاید و اهداف خود دارند و همواره در راه عقیده و یا آزادی اندیشه تلاش کرده‌اند. به همین دلیل است که این هنرمندان به دلیل نگاه متفاوت و احترام به اندیشه‌های انسانی از دیگر هنرمندان، متمایز می‌شوند. بونوئل را می‌توان در گروه فیلمسازان در غربت با سفر طولانی نیز قرار داد. اگرچه او توانست پس از سال‌ها در اسپانیا فیلم کاملا اسپانیایی بسازد اما تجربه‌ی بیست فیلم در یک کشور دیگر خود دال بر این است که او به جامعه‌ی فیلمسازان در غربت نیز متعلق است. سینمایی که در شرایطی آن را سینمای لهجه‌دار نیز می‌نامید. سینمایی که به دنبال مهاجرت شکل می‌گیرد. اگرچه همانطور که گفته شد او ریشه‌های خود را حفظ کرد، ضمن اینکه او به یک کشور اسپانیایی زبان مهاجرت می‌کند. اما بسیاری از فیلم‌های او فیلم‌های مکزیکی هستند. 

مهاجرت هنرمندان و اندیشمندان معمولا در پی فضاهای بسته شکل می‌گیرد و در ارتباط با فضای بسته نکات زیادی از جمله محدودیت سانسور و عدم آزادی بیان مطرح است اما همیشه این گونه فضاها، در عمل آثارخلاقه‌ی بسیاری نیز ارائه داده است.

سینمای بونوئل سینمایی شگفت‌انگیز است. سینمایی پیچیده نیست و خودش بارها به ساده بودن آثارش اشاره دارد. آنچه برای او اهمیت دارد پتانسیل تصویر و داستان است. بسیاری سینمای او را غیراخلاقی خواندند، اما سینمای او چیزی به جز نفی برخی از رفتارهای غیراخلاقی زمان نبوده و نیست. او جلوتر از زمانه‌ی خودش حرکت می‌کرد. او در یکی از گفتگوهایش می گوید: «هرآنچه بورژوازی اخلاق می‌داند، برای من عین بی‌اخلاقی است.» ضمن اینکه همواره تمایل به ساخت فیلم‌هایی دارد که علیه تمام فکرها و گرایش‌ها باشد. او مانع و مشکلات را بسیار هیجان‌انگیز می‌داند. بونوئل جزو آن گروه از افرادی است که اعتقاد دارند موقعیت‌های سخت به آنها کمک می‌کنند برای تحلیل و یافتن راه حل.

او از سینمایی جانبداری می‌کند که به رازآمیز بودن زندگی اشاره دارد. یک سینمای واقعیت‌گریز که از آنچه به عنوان واقعیت در جامعه هست فراتر ‌می‌رود. اگرچه از بیان کلیشه‌های رایج دوری می‌کند، اما معتقد است باید برخی از تفکرات و توهماتی که به غلط رایج است را نیز برملا کند. 

بونوئل به جز دو فیلم تریستانا (۱۹۷۰) و ویریدینیا (۱۹۶۱) که برای او نخل طلای کن را به ارمغان آورد، دیگر آثار دوره‌ی پایانی‌اش را با همکاری ژان کلودکریر، فیلمنامه‌نویس فرانسوی نوشته است. او فیلمسازی جلوتر از زمانه و نابغه است و توانسته است بسیاری از سینماگران اهل اندیشه را در جهان تحت تاثیر قرار دهد. 

منابع:

https://www.britannica.com/biography/Luis-Bunuel.

https://www.sensesofcinema.com/2005/great-directors/bunuel/

با آخرین نفس‌هایم، لوئیس بونوئل، ترجمه علی امینی نجفی. ۱۴۰۰

 

لینک کوتاه

نظر شما


آخرین ها