تاریخ انتشار:۱۴۰۱/۰۴/۲۶ - ۱۴:۱۶ تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 178479

سینماسینما، عقیل قیومی

پیش‌نوشت: آنچه می‌خوانید بازتاب یک صدای ذهنی و یک احساس در قالب کلمات است که پس از گذر از تردیدهایی تصمیم به انتشارش گرفتم و قصدش، صرفاً، یک پرسشِ انسانی‌ست و طبعاً حقیقت، به تمامی، نزد نگارنده نیست.

در سایت ««سینماسینما» به ناگاه، در زیر عکس مرد جوانِ برازنده‌ای، خبرِ مرگی را می‌خوانم: «فوت یک کارگردان، منتقد و روزنامه‌نگار. وحید اسلامی درگذشت» این بار هم اندوهگین با خودم می‌گویم: «آه از جوانمرگی».

شناخت چندانی از وحید اسلامی ندارم و دلیل مرگ ذهن‌م را درگیر می‌کند. قلبی جوان به ناگاه از حرکت بازایستاده است. با خودم می‌گویم شاید فشار زندگی و قدرناشناسی‌هایی و اندوه‌هایی که به تدریج به درون ریخته شده بیش از توان قلب آدمی‌ست و باز پاسخی جز بُهت برای مرگی نامنصفانه و نابه‌هنگام ندارم که خود با مرگ نزدیک‌ترین عزیزم تجربه‌اش کرده‌ام.

این خبرِ مرگ در محدودۀ گروه‌های مجازی و صفحاتی که دنبال می‌کنم گسترش می‌یابد و حالا چیزهایی که پس از این مرگ می‌خوانم شرنگی تلخ به جانم می‌ریزد. می‌خوانم که پس از نمایش فیلم‌ش در جشنوارۀ فجر همین همکاران منتقد تحقیرش کرده‌اند. به قصد هیچ پرسشی نکرده‌اند تا فیلم‌ش را خوار کنند. از همه بدتر از قول دوستی معتمد و سینمادانا می‌خوانم که خود به چشم خویش دیده است که وحید اسلامی کنار خیابان بساط کرده و سی‌دی‌های فیلمی را که ساخته دارد می‌فروشد و برای اثبات حقانیت‌ش فیلم حضورش در برنامۀ سینمایی «هفت» را روی تبلت به مردم نشان می‌دهد.

تا این‌جا این تلخی برای خودم می‌مانَد ولی غمگین‌تر می‌شوم وقتی از قول نرگس آبیار می‌خوانم که مدیون وحید اسلامی است و در سفری با او آشنا شده و خواسته خیلی فشرده مبانی سینما و دکوپاژ را برای او بگوید و بلافاصله فیلم‌سازی به نام نرگس آبیار متولد می‌شود که به متفاوت‌ترین شکل وارد سینمای حرفه‌ای ایران و پروژه‌های بزرگ می‌شود. و باز در ذهن‌م به این جملۀ آلن دو باتن می‌اندیشم که «هیچ گریزی از نقایص ناگزیر هستی نیست».
حالا به یاد می‌آورم روزی را که نرگس آبیار به اصفهان آمده بود تا در جلسۀ نقد و بررسی فیلم‌ش با نام «اشیا از آنچه در آینه می‌بینید به شما نزدیک‌ترند» حضور داشته باشد. آن‌جا بود که برای نخستین بار شنیدم که آبیار گفت از «دوستی» خواسته تا در اندک زمانی فقط آنچه به کارآمدنی در کارگردانی سینما است را به او بگوید. می‌دانستم که آبیار داستان‌نویس است ولی از این هم گفت که ویراستار هم بوده و خسته شده از بس نوشته‌های بد دیگران را ویرایش کرده ولی این ویراستاری در سینما به کارش آمده و دانسته است که یک تدوین خوب، فیلمی بد را هم پیراسته می‌کند.
شاید کسانی تازه پس از مرگ وحید اسلامی و نشرِ سخنان نرگس آبیار از شیوۀ ورودش به سینما باخبر شدند. تا حدی که یکی از منتقدان باسابقه و خوب‌نویس در استوری اینستاگرامش ابراز تعجب خود را اعلام نمود.‌ ولی نگارنده چند سالی پیش‌تر در همان جلسۀ اصفهان حیرت کردم از این شیوۀ ورود به سینما که خب شاید استعداد و پشتوانۀ ادبی و مواردی دیگر هم بی‌تأثیر نبوده است. شیوۀ ورود نرگس آبیار به سینما به قدری برایم جالب بود که در نوشته‌ام بر «نفس» به کارگردانی ایشان در ماهنامۀ سینمایی «هنر و تجربه» در مقدمه به این شیوه و سخنان آبیار در آن جلسه اشاره کردم.
حالا پس از یک مرگ، از نامِ آن «دوست» که خانم کارگردان به او مدیون است رونمایی می‌شود. به خوانده‌هایم از تلخی‌های سرِ راهِ وحید اسلامی می‌اندیشم.‌ به این‌که چه می‌شد اگر نرگس آبیار در این چند فیلم بلندی که به آوازه‌اش افزود، وحید اسلامی را بر صدر می‌نشاند و دستیار اول یا مشاورش می‌شد؟ به این‌که آیا نرگس آبیار خبر داشت که وحید اسلامی دارد سی‌دی‌های فیلم‌ش را کنار خیابان می‌فروشد؟ به قلب جوانی می‌اندیشم که به ناگاه دیگر نتپید و به نقایص ناگزیر هستی.

لینک کوتاه

نظر شما


آخرین ها