سینماسینما، فریبا اشوئی
عامه پسند را از عنوانش اگر بخواهیم تحلیل کنیم خودمانی اش می شود مردم چه می گویند یا مردم چه می پسندند!
پیرنگ اصلی داستان عامه پسند هم دقیقا بر همین معنا متمرکز شده که حرف و نگاه مردم چه زندگی ها را که بر باد نداده است!
شخصیت اصلی فیلم، ( فهیمه) زن است. در نگاه اول مخاطب گمان می برد که شاید بواسطه او با فیلمی فِمِنیستی روبرو است، اما جدال سنت و مدرنیته در فیلم، پیرنگ پررنگ تری است تا پیرنگ فِمِنیستی داستان. این که فهیمه از تهران کوچ می کند دلیلش فرار از یک تراژدی تلخ درون خانوادگی (طلاق) است اما وقتی که مغازه اش پلمپ می شود گستره این تراژدی به اجتماعی که درآن زندگی می کند، تعمیم یافته است. وقتی در تهران است شناختی از سنت ندارد، بدلیل این است که تمام مردم از جمله خود او گرفتار جا نماندن از مدرنیته اند (اینستاگرام) اما وقتی پایش به شهرضا می رسد مدرنیته به آن مفهوم که او می شناسد هنوز به آن جا نرسیده است. هنوز مردم شهر درباره زن مطلقه، سخن بی جا وبی ربط زیاد می گویند. حتی محل کار زن مطلقه را خانه بی خودی می خوانند و…
سهیل بیرقی بعد از عرق سرد که در آن هم از مشکلات زنان ورزشکار گفته است این بار زنان مطلقه را در عامه پسند هدف خود قرار می دهد. اگرچه سوژه و پیام او همچنان زنانه است اما زاویه نگاهش، تغییر کرده است. عرق سرد جدال زن ورزشکار را با خانواده (همسر) و اجتماع به چالش کشیده اما عامه پسند از جدال اجتماعِ محصورشده درسنت، با زنان آسیب پذیر (مطلقه) سخن می گوید. نکته این جاست که شیوه سخنش گیرا نیست چون این بار داستان عامه پسند اصلا وَرز نیافته و همچنان خام و درحد ایده باقی مانده است. خط اصلی روایت، آن قدر کم رنگ و بیجان است که می توان به راحتی گفت عامه پسند اصلا قصه ندارد. فهیمهِ عامه پسند پیش از آن که زن مطلقه ظلم دیده و آسیب پذیر باشد در میان سالگی خود هنوز خام است و کارهای غیر قابل دفاعی انجام می دهد. قصه زندگی اش با عملکرد او ناهماهنگ است. زنی که حدود سه دهه خانه داری کرده، اصلا مدیریت مالی نمی داند که ادعایش می شود، اعتماد بنفس ندارد از کجا این همه جرات و توان برای ریسک را باخود همراه آورده است. چه پیشینه ای از تدبیرش در داستان وجود دارد که به دلیل این همه غلط هایش، مخاطب انگ بلاهت رابر پیشانی او نکوبد. او با چه معیاری شیفته پسری (میلاد) می شود که هم سن پسر خودش است حتی به قدر پرسیدن راه و چاه، درحالی که پسر خودش را که همسن اوست اصلا قبول ندارد. اگرعشق است که جایش وسط یک اجتماع کوچک نیست که این راهمه می دانند همه!…
نکته این جاست که کارگردان دقیقا بدنبال اثبات چه معنای ندانسته ای بوده که مخاطب آن رانمی دانسته و قرار بوده با این قصه بداند و نگاهش تغییر یابد و البته ده ها نکته دیگر.
قصه عامه پسند اما و اگر بسیار دارد اما از آن مهم تر این است که همه این اطلاعات از زندگی و گذشته فهیمه، بدون پیوند به ساختار و معنای خاصی؛ همین طور بی ثمر، وسط داستان رها شده اند و بیرقی هم هیچ تلاشی برای دراماتیزه کردن چارچوب این قصه با متریالی که درونش ریخته، نداشته است. فیلم در یک موقعیت احساسی تخت، آغاز و با شماری دیالوگ و رفت و آمد اضافه ادامه پیدا می کند. فیلمنامه اساسا عاری از شخصیت پردازی و خلق موقعیت خاص است تا اقلا با آن مخاطب را به جریان قصه متصل نگاه دارد. هرچه می بینیم ارتباطات دونفره و دیالوگ های بی ثمر است (حضوری یا تلفنی)که کارگردان تلاش کرده از دل آن، شخصیت های غایب اما موثر داستانش را به همراه موقعیت های فَشَل اما بی اثر، به مخاطبش معرفی کند. تلاشی بی ثمر که حاصلش یک فیلم سرد وخسته کننده مثل عامه پسند شده که حتی حضور گرم معتمد آریا هم نتوانسته آن را گرم سازد.
لینک کوتاه
مطالب مرتبط
- چشیدن طعم نابرابری/ نگاهی به فیلم «عامهپسند»
- ترانه تنهایی/ نگاهی به فیلم «عامه پسند»
- یا در اوج یا سوار بر موج/ بررسی حواشی نقدهای “روز صفر”
- قانون هست، اما نیست/ نگاهی به جایگاه قانون در فیلمهای جشنواره سیوهشتم فجر
- مروری بر سیوهشتمین جشنواره فیلم فجر/ تنوع در ژانر؛ ضعف در فیلمنامه
- اسلوب غلط از درک واقعیت عاجز است/ درباره داوری فیلم
- نگاهی به بهترین های جشنواره/ پیروزی جوانها بر پیشکسوتها!
- من از «از دست دادن» میآیم وطنم/ نگاهی به فیلم «روز صفر»
- یورش سنگین برنامه هفت علیه جشنواره فیلم فجر + ویدئو
- آن سه کام حبس لعنتی/ نگاهی به فیلم سه کام حبس
- نگاهی به فیلم عنکبوت/ همه چیز در سطح
- گفتوگو با مجید مجیدی/ نباید فضا را خشن کنیم
- ای کاش قضاوتی در کار بود/ یادداشتی درباره «قصیده گاو سفید»
- گرمتر بتاب/ یادداشتی درباره «خورشید» مجید مجیدی
- چرا این همه خشم؟! به بهانه میزهای مستطیل شکل جشنواره فجر
نظر شما
پربازدیدترین ها
- فوت خواننده پیشکسوت موسیقی نواحی گیلان/ ناصر مسعودی درگذشت
- نگاهی به فیلم «بیسر و صدا»؛ ایده خلاقانه، مسیر اشتباه
- حقایقی درباره بازمانده ساخته سیف الله داد/ماجرای توقیف فیلم بازمانده به دلیل حجاب!
- بیانیه انجمن بازیگران سینما در واکنش به وقایع اخیر و هتک حرمت هنرمندان/ پژمان بازغی استعفا داد
- «رابین هود»؛ افسانهی شیرین مرد شریف قانون شکن!
آخرین ها
- نگاهی به فیلم سینمایی «سامی»؛ دوربین به مثابه سمفونی برای سفری طولانی
- معرفی برندگان هیئت ملی نقد آمریکا ۲۰۲۵/ «یک تصادف ساده»؛ بهترین فیلم بینالمللی/ «نبردی پس از دیگری» ۵ جایزه گرفت
- ۱۵ اثری که برای فهرست اولیه اسکار فیلم بینالمللی شانس بالاتری دارند
- تأملی بر حضور نوری بیلگه جیلان در جشنواره جهانی فیلم فجر؛ داور غایب
- بیانیه کانون کارگردانان سینما درباره بازداشت سینماگران در مهمانی خصوصی
- واکنش رضا کیانیان به گزارش تاریخ سه هزار ساله زیر چرخ لودرها
- اعلام مستندهای دو بخش از نوزدهمین جشنواره «سینماحقیقت»
- واکنش کانون کارگردانان سینمای ایران به حکم جعفر پناهی
- شروودِ تالار وحدت؛ جایی که ماهان حیدری قهرمانان آینده را پیدا میکند
- تورج اصلانی داور جشنواره ترکیهای شد
- سروش صحت و علی مصفا «بیآتشی» را روایت کردند
- سام درخشانی هم استعفا داد
- نمایش موزیکال «رابین هود» / گزارش تصویری
- حلقه منتقدان فیلم نیویورک منتخبان ۲۰۲۵ خود را اعلام کرد/ «نبردی پس از دیگری»، بهترین فیلم شد؛ پناهی، بهترین کارگردان
- جشنواره جهانی فیلم فجر۴۳؛ در ایستگاه پایانی «درس آموختهها» بهترین فیلم شد/ جایزه ویژه داوران به کارگردان ژاپنی رسید
- «خرگوش سیاه، خرگوش سفید» به چین میرود
- گاتهام ۳ جایزه به «یک تصادف ساده» داد/ «نبردی پس از دیگری» بهترین فیلم جوایز مستقل نیویورک شد
- بیانیه انجمن بازیگران سینما در واکنش به وقایع اخیر و هتک حرمت هنرمندان/ پژمان بازغی استعفا داد
- مصائب افزایش سن ، از جولیا رابرتز تا نیکول کیدمن
- تام استاپارد؛ نویسندهای که جهان را از نو صحنهپردازی کرد
- نگاهی به فیلم «پارتنوپه»؛ زیبایی از دست رفته
- توقیف سکوی پخش «بازمانده» پس از انتشار ویدیوی بدون مجوز
- «سمفونی باران» کلید خورد
- «ناتوردشت» به باکو میرود
- از جدال اندیشه تا لبخند روی ردکارپت
- گفت وگو با کارگردان مستند «مُک» به بهانه حضور آن در جشنواره سینما حقیقت
- «زوتوپیا ۲» رکورددار فروش جهانی سینما شد
- صدای بخش خصوصی را بشنوید؛ هوای آلوده با تعطیلی تئاتر تمیز میشود؟
- «رها» بهترین فیلم اول جشنواره گوا شد
- سنگرم اندازه همان کافه ام بود





