تاریخ انتشار:۱۴۰۲/۰۹/۲۶ - ۲۲:۲۸ تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 192849

سینماسینما، حمید عبدالحسینی*
چند روز قبل و به دعوت دوست هنردوستم بیننده‌ی جدیدترین تجربه‌ی نمایشی مرتضی اسماعیل کاشی شدم. نگریستن به این اجرا از چند منظر قابل بحث است: ۱. انسان، اسب …. برآمده از یک تمرین کارگاهی و براساس متدهای ناشی از کار عملی هنرجویانی است که به شکلی دقیق هدایت شده‌اند و ماحصل اجرایی با ظرافتهای بصری و هندسی فراوان است و از این منظر حداقل در بین آثاری با این رویکرد و کیفیت در چند سال اخیر یکه و تازه است.
۲. نمایشنامه انسان، اسب … نگاهی دارد به متنی از برتولت برشت که در همکاری مشترک اسماعیل کاشی و هاله مشتاقی‌نیا با تغییراتی همراه شده که عمدتا در راستا و به عبارت بهتر درخدمت  نگاه تجربی و خلاقانه کارگردان قرار گرفته است. انتخاب چنین متنی با توجه به جنبه‌های مضمونی و تماتیک و همچنین نزدیکی این مضامین نه فقط با دوره‌ی زمانی اکنون بلکه به عنوان موضوعات ازلی_ ابدی و قابل طرح در هر شرایط اجتماعی _ سیاسی یکی از برگ‌های برنده است که باعث تمایز نمایش شده است.
۳. کارگردانی انسان، اسب …. به سبب بهره گیری از مدل کارگاهی در ماحصل اثر واجد نکات قابل ذکری است: اول در هارمونی دیدنی و نظم مثال زدنی صحنه‌های ترکیبی و سینک بسیاری لحظات که هنرپیشه‌ها می‌بایست خود را با تغییرات نوری و صدایی وفق دهند. دوم در پروراندن و ایجاد باور بازیگران نسبت به نقشهایی که قطعا از هر یک از آنها دور است و ایجاد آمادگی‌های بیانی و بدنی مناسب برای رسیدن به فرم مطلوب آدم‌های اثر و در نهایت دستیابی به یک تمپو و همین طور ریتم پویا، دینامیک و متناسب که می‌تواند تماشاگران پرشماری را با خود همراه کند.
فروش و اقبال مخاطبین از انسان، اسب: پنجاه، پنجاه را باید به فال نیک گرفت و برای ترویج و توسعه‌ی چنین آثاری از تمام ظرفیت‌های رسانه‌ای بهره جست. این نمایشی است که می‌توان به یک ارکستر باشکوه مانندش کرد؛ ارکستری برای گوش‌هایی که به دنبال شنیدن صدای عدالت‌اند.

*نویسنده و کارگردان

لینک کوتاه

 

آخرین ها