سینما سینما، شهرام اشرف ابیانه:
مینی سریال چرنوبیل این احیا کننده ژانر فراموش شده فیلم فاجعه ، این درام خوش ساخت ضد کمونیستی ، این روزها در صدر رده بندی امتیاز دهی در سایت های معتبر سینمایی است. درامی است که بحث و جدل ایجاد کرده و موافقان و مخالفان سرسخت خود را دارد. این سریال درباره فاجعه هسته ای نیروگاه هسته ای چرنوبیل در آوریل ۱۹۸۶ در جمهوری شوروی سوسیالیستی اوکراین، یکی از ۱۵ جمهوری تشکیل دهنده اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی سابق، و تلاش های ناگزیر گسترده و بی سابقه ای که برای پاکسازی مناطق وسیع آلوده آن رخ داد چالشی است مناسب برای نگاهی دوباره به یکی از نقاط عطف تاریخ محیط زیستی و سیاسی دنیا. سریال چرنوبیل اگر این همه علاقه مندی ایجاد کرده بخاطر پرداختن به موضوعی جنجالی در زمان مناسب است.
این از هوشمندی مسئولان شبکه تلویزیونی HBO است که بعد از سریال پرطرفدار بازی تاج و تخت دوباره خود را در صدر اخبار محافل هنری قرار داده اند. کریگ مازن خالق سریال آسان به چنین اوج محبوبیتی نرسیده. او به دنبال چیزی بوده تا عمق فاجعه و دهشت ناشی از آن را در داستان زنده کند. خودش میگوید وقتی راز ورود به این داستان را یافت حس و حالی داشت مثل آنکه راه ساز و کار شروع یک جنگ را کشف کرده باشد. چرنوبیل از قراردادهای فیلم های علمی تخیلی و گاه فیلم ترسناک به خوبی استفاده میکند برای پرداختن به موضوعی واقعی که هر آن احتمال وقوعش در دنیای امروز هم هست.
این تکه تکه کردن داستان و روایت های چند پاره و دنبال کردن داستان از چند منظر مختلف ، ما را بلافاصله یاد کتاب مستندنگارانه نیایش هایی از چرنوبیل نوشته نویسنده برنده نوبل بلاروس تبار سوتلانا الکسیویچ می اندازد که برای ساخت داستان به حتم از آن استفاده برده اند. در روایت مستندنگارانه الکسیویچ تاکید روی غم و بی پناهی خانواده های قربانیان فاجعه چرنوبیل است. در سریال جبهه گیری روی پنهان کاری مقامات K.G.B برای سرپوش گذاشتن روی علت فاجعه جان مایه اصلی داستان است. خیلی ها به علت غلطت همین لحن به آن تاخته اند. فضای حاکم بر داستان اگر فقط همین بود خیلی زود فراموش می شد اما چرنوبیل چیزی بیش از این ها است.
چرنوبیل به یک فیلم آخرالزمانی شبیه شده. پوستر و تیزرهای ساخته شده از آن نیز روی همین تاکید کرده اند. آدم هایی در پوشش لباس های محافظت کننده با ماسک و کلاه که آنها را به هیولاهایی شبیه کرده انگار آمده از کرات دیگر یا آدمیانی مجهز شده برای مقابله با این بیگاه های غیر زمینی. فیلم البته درباره بیدار شدن یک هیولای خفته از دل هسته اتم است. هیولایی شبح وار که با ذرات خاکستری اش در نماهای اسلوموشن وار سایه مرگ بر زمینیان می افکند. به این می ماند در حال خوانش فصلی از عهد قدیم و جدید باشیم.
از این منظر چرنوبیل به یک فیلم ترسناک نمونه ای هم شبیه می شود. چیزی شبیه سری فیلم های بیگانه که مهاجم بیگانه در دل و جان قربانیان خود لانه می کرد و آنها را از درون می خورد. چهره های گریم شده مردهایی با صورت های از ریخت افتاده به همین اشاره دارد. آنان به چیزی شبیه شده اند که احتمالا همان هیولای داخل هسته آزاد شده اتم باید باشد. چیزی ترسناک و مخوف. فیلم در این لحظات ما را یاد کتاب مسخ کافکا می اندازد یا فیلم های ترسناک دهه ۵۰ میلادی. چیزی در جسم این نگون بختگان نفوذ کرده و همه نشانه های زندگی و انسانیت را از آنان می گیرد.
کابوسی در حال زاده شدن است. فصل بیدار شدن زن آتشنشان را، یکی از راویان داستان ، را به یاد بیاورید. فریادهایی زن خوابیده روی صندلی را بیدار می کند. همراه زن به اتاق مرد بستری شده می رویم. مرد، شوهر زن، درد می کشد. دست هایش را صلیب وار باز کرده. انگار چیزی از درونش در حال زاده شدن است. هیولایی دارد جسمش را تسخیر می کند. هیولایی مدرن که پیش از این در زیستگاه زمینی ما پیدایش نبوده و حال به مدد تکنولوزی، سربرآورده تا انسان و هر آنچه خاستگاهی از زندگی دارد را ببلعد.
فصل کشتار ناگزیر حیوانات خانگی در منطقه مسکونی خالی از سکنه کنار نیروگاه که از دید یک سرباز جوان اعزامی روایت می شود به همین اشاره دارد. پاکی و معصومیت نهاده شده در دل این موجودات را با شلیک گلوله ای باید کشت. آن ترانه درخشان روسی در فصل گور دسته جمعی حیوانات خانگی کشته شده را انگار روحی غمگین و مرده زمزمه میکند. ترانه مرگ که در آن مدام آوای چرنوبیل به زبان روسی تکرار می شود.
زبان روسی زبانی است باستانی با قابلیت های پنهان در رساندن حس های مختلف. اینجا دهشت و چیزی از دست رفته را تداعی میکند. زمزمه مرگ را می پراکند. زبانی است که می تواند در نیایش در کلیسایی ارتودوکسی به کار رود یا از درد و رنجی بگوید که انسان ارتودوکسی باید تحمل کند. درد و رنج زاده با انسان جان مایه شاهکارهای بزرگان رمان روسی قرن نوزدهم بوده. روسی زبانی است متافیزیکی با قابلیت های بی شمار و پنهان در برانگیختن حس هایی این گونه. در مینی سریال چرنوبیل کارآراتر از هر موسیقی یا تصویری، حس مرگ را تجسم می دهد. انگار در شهر طاعون زده ای وارد شده باشیم. شهری قرون وسطایی و از سکنه خالی شده که باد ، نجوای نیایش گونه روحی در طلب مغفرت را به گوش مان می رساند.
این زبان گفتگوهای اصلی سریال نیست. جایش را زبان انگلیسی گرفته که زبانی است راحت و عامه فهم برای دادن اطلاعات مورد نیاز داستان. برای فضاسازی و دادن لحن به داستان، زبان روسی انگار بیشتر راه گشا بوده. جز این، روح روسی بر داستان حاکم نیست. کاراکترهای مثبت قصه شخصیت های ایده آل گرا و مردمی فیلم های آمریکایی را به یاد می آورند.
بدمن ها یا احمقند مثل مسئولین اداری چرنوبیل یا مرموز مثل رئیس K.G.B یا خبیث مانند آناتولی دیاتلف معاون ارشد نیروگاه هسته ای چرنوبیل که ناخواسته با تکبرش کشور را به یک فاجعه می برد. در واقع در حال دیدن فیلمی آمریکایی خواهید بود.کسانی ادای روسی بودن را در میاورند اما حتی زبان شان شبیه شهروندان ایالت متحده آمریکا است. این معضل همه فیلم های آمریکایی است که درباره ملت ها و فرهنگ های دیگر میسازند. چه این فیلم درباره نازی ها باشد یا ژاپنی های دندان موشی با خاورمیانه ای های از دید آنها هیجانی که با فشار دادن دگمه ای آماده اند خود را در هر کوی و برزنی منفجر کنند.
این کلیشه سینمایی از آدم های ملت دیگر بهایی است که فیلم امریکایی می پردازد تا تسلطش را بر فرهنگ های دیگر حفظ کند. سازندگان چرنوبیل هدف بزرگ تری داشته اند. اطلاع رسانی درباره فاجعه ای قریب الوقوع. قرار بوده فیلم، زبان عامه فهمی داشته باشد. چرنوبیل مختصات یک فیلم هنری با زبانی پیشرو برای تجربه دنیاهای تازه هنرمندانه را ندارد. هدف گیری اش مخاطب انبوه است. پس از زبان رایح انگلیسی با لهجه آمریکایی استفاده می کند. کاراکترپردازی شبیه فیلم های معمول آمریکایی شده.
از ابتدا هم قرار نبوده به روح و جان مایه فرهنگ روسی نزدیک شود. تماشاگر هم این قرارداد را میفهمد و راحت با آن کنار میاید. قدرت فیلم در چیز دیگری است. در نشان دادن هیولایی که آزاد شده و آمده تا ببلعد هر آنچه نشانی از زندگی دارد. هیولایی که در تاریکی شب بیدار شده و در روز با نوری کورکننده، آن قدر که چشم را می زند، گویی می خواهد واپسین روزهای این انسان آسیمه سر زیر سایه این موجود اتمی ناپیدا را بازآفرینی کند. نوری کور کننده. سفید. خالی از زندگی. نوری شبیه بازتاب یک نور مهتابی بزرگ که چشم مدام به آن خیره مانده و کور شده. یک نابینایی سفید و مرگبار.
لینک کوتاه
مطالب مرتبط
- رستاخیزی در کار به عقب راندن فراموشی/ نگاهی به فیلم «لاله کبود»
- وحشت همان دریای خروشانی که از درونش زاده شدهایم/ نگاهی به فیلم «بیچارگان»
- «کشتی روسی» در سینماتک خانه هنرمندان ایران
- مروری بر ۹ فیلم بخشهای جنبی هفتادوششمین جشنواره کن
- تقابل نهادهای اجتماعی با خانواده/ نگاهی به فیلم «همه برای بازی»
- گونهای دلتنگی برای چیزی که دیگر نیست/ دربارهی سینمای کیومرث پوراحمد
- برای احمد دامود؛ راز آن نگاه و دستهای چلیپا شده
- گویی مرگ سایهاش را بر این تاکستان انداخته/ نگاهی به فیلم «نزدیک»
- هارولد ماد را دوست دارد/ یادداشتی بر فیلم «هارولد و ماد»
- برشهای کوتاه/ مستند لذت چشیدن یک رویا
- کارآگاهان سینمایی (بخش سوم)؛ «آلفاویل» ژان لوک گدار/ در ستایش صدا و عشق در دنیایی بیکلمه
- جایی که رویاها هم ما را پس میزنند/ دوبارهسازی سینمای برگمان – بخش دوم
- روزی که خدا لب به سخن گشود/ دوبارهسازی سینمای برگمان در آثار سینماگران متاثر از او؛ بخش اول – معجزه
- نازنینی تو ولی… / درباره سریال «چرنوبیل»
- گفتوگو با آلکسیویچ درباره سریال «چرنوبیل»/ جوانان به کشف این رویداد پرداختند
نظر شما
پربازدیدترین ها
- وقتی زن تبدیل به «ناموس» میشود/ نگاهی به فیلم «خورشید آن ماه»
- چهره تلخ عشق یک سویه/ نگاهی به فیلم «در دنیای تو ساعت چند است؟»
- اختصاص سینماسینما/ سه فیلم ایرانی در جشنواره فیلمهای برتر سال ۲۰۲۴ مجله تله راما
- گفتوگو با محمد مقدم درباره سینمای مستند/ فیلم مستند، جهانی است ساختگی؟
- تاریخچه سریالهای ماه رمضان از ابتدا تاکنون/ در دهه هشتاد ۴۰ سریال روی آنتن رفت
آخرین ها
- انتخاب هیات رییسه جدید انجمن تهیهکنندگان مستقل سینما
- رقابت ۲۸۵ فیلم در ۳ بخش انیمیشن، مستند و بینالمللی اسکار نود و هفتم
- حضورهای بین المللی فیلم کوتاه تامینا
- گلدن گلوب اعلام کرد؛ وایولا دیویس جایزه سیسیل بی دمیل ۲۰۲۵ را میگیرد
- درباره «قهوه پدری»؛ قهوه بیمزه پدری
- «کارون – اهواز» در راه مصر
- اختتامیه جشنواره «دیدار» ۱۷ دی برگزار خواهد شد
- اختصاص سینماسینما/ سه فیلم ایرانی در جشنواره فیلمهای برتر سال ۲۰۲۴ مجله تله راما
- ترجمه اختصاصی سینماسینما/ «مجمع کاردینالها»؛ موفقیت غیرمنتظره در گیشه و جذب مخاطبان مسنتر
- مدیر شبکه نسیم توضیح داد؛ مهران مدیری، جنابخان، فرزاد حسنی و چند برنامه دیگر
- تاکید بر سمزدایی از سینما و جشنواره فجر/ علیرضا شجاع نوری: ادغام جشنوارهی ملی و جهانی فجر سیاسیکاری بود
- ترجمه اختصاصی سینماسینما/ جادوی «شرور»؛ داستانی از دوستی، تفاوتها و مبارزه با تبعیض
- برای پخش در سال ۲۰۲۵؛ پسر شاهرخ خان برای نتفلیکس سریال میسازد
- ترجمه اختصاصی سینماسینما/ «گلادیاتور ۲»؛ بازگشتی باشکوه به کُلُسیوم و سنت حماسههای سینمایی
- اعلام نامزدهای چهلمین دوره جوایز انجمن بینالمللی مستند/ محصول مشترک ایران و انگلیس در شاخه بهترین مستند کوتاه
- اصغر افضلی و انیمیشن «رابینهود» در تازهترین قسمت «صداهای ابریشمی»
- جایزه جشنواره آمریکایی به پگاه آهنگرانی رسید
- چهل و سومین جشنواره فیلم فجر؛ از فرصت ثبت نام فیلمها تا داوری عوامل بخش نگاه نو
- نمایش بچه / گزارش تصویری
- اهمیت «باغ کیانوش» در سینمای کمدی زدهی این روزها
- برای بازی در فیلم «ماریا»؛ نخل صحرای پالم اسپرینگز به آنجلینا جولی اهدا میشود
- اکران فیلم علی زرنگار از اواخر آذر؛ «علت مرگ: نامعلوم» رفع توقیف شد
- مانور آمادگی همراه اول برای رویارویی با بحران؛ تمرینی برای پایداری ارتباطات
- بررسی هزینه و درآمد تولیدات ۳ سال اخیر؛ حساب کتاب فارابی جور است؟
- در اولین روزهای اکران بینالمللی؛ «گلادیاتور۲»، ۸۷ میلیون دلار فروخت
- اعضای شورای سیاستگذاری جشنواره فیلم فجر معرفی شدند
- نامزدی ۲ جایزه آمریکایی برای «دوربین فرانسوی»
- «شهر خاموش» بهترین فیلم جشنواره نوستالژیا شد
- فروغ قجابگلی بهترین بازیگر جشنواره ریچموند شد
- «تگزاس ۳»؛ کمدی از نفس افتاده یا موفقیت تکراری؟