تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۰۳/۱۰ - ۰۴:۰۶ تعداد نظرات: ۰ نظر کد خبر : 88362

 

حمیدرضا محمدی در ایران نوشت :

«تمام سینمادوستان ایرانی به شکل مستقیم و غیرمستقیم شاگرد استاد کاووسی بودند. او از بانیان فکر و اندیشه سینما بوده و در این جریان از هر بازیگر و کارگردانی نام آورتر است. نکته مهم این است که او به عنوان یک نویسنده با قلم اش توانست به جایگاه یک ستاره برسد.»
احمد طالبی نژاد
اگر «امیرهوشنگ کاووسی»عمرش به این دنیا بود ۹۶ ساله می شد. مردی که عزت الله انتظامی جایی درباره اش گفته بود: «برای من دردآور بود بیان کنم دکتر کاووسی که سال های سال عمر خود را برای تلویزیون صرف کرد به گفته همسرش ماهانه ۵۰۰ هزار تومان به حسابش واریز می شد». او که وقتی دوم فروردینِ پنج سال پیش درگذشت، بعضی ها اصلاً نمی دانستند که او در قید حیات بوده است. او که نقد فیلم در ایران بسیار به او مدیون است، تحصیلات عالیه را در دانشکده حقوق دانشگاه تهران آغاز کرد اما پس از دو سال، نیمه تمام رهایش کرد. او در سر، تحصیل سینما و تئاتر در فرانسه را می پروراند. از این جهت، راهی مدرسه عالی سینمای فرانسه شد. جایی که آن زمان ایدک(IDHEC) نام داشت و اکنون به فمیس(LA FEMIS) شناخته می شود. دیپلم فیلمسازی اش را که گرفت، به دانشکده ادبیات دانشگاه سوربن رفت و در آنجا فیلموتوژی خواند. سال ۱۳۲۷ بود که از رساله دکترایش با عنوان «سینما و کمیک» دفاع کرد. همچنین در این سال ها، با بزرگانی چون کلود اوتان-لارا، ژان-پل لو شانوا، ژان لاویرون و کریستین ژاک کار کرد.
او در سال ۱۳۳۳ به دعوت اسماعیل کوشان به ایران آمد تا در استودیو پارس فیلم (سینما عصر جدید فعلی) با او همکاری کند گرچه فیلم «یوسف و زلیخا» که بنا بود با همکاری این دو ساخته شود، به نتیجه نرسید؛ این تجربه و چند تجربه ناکام دیگر، او را دلسرد از فیلمسازی کرد.
او همچنین در آبان ۱۳۳۸، نخستین جشنواره بین المللی فیلم را در ایران با عنوان «سینه کلوب ایران» در سینما نیاگارا (سینما جمهوری فعلی) برگزار کرد که مقدمه ای بر جشنواره جهانی فیلم تهران شد. او اما از ابتدای دهه ۱۳۳۰ نقدنویسی را با مجله روشنفکر آغاز کرد و به همراه هژیر داریوش و فرخ غفاری از پرچمداران این عرصه شد. کاووسی بود که با لحنی تند و پرخاشگر همه عناصر سینمای فارسی از فیلمنامه و کارگردانی تا بازیگری را به باد انتقاد گرفت و البته در اوایل دهه ۱۳۴۰، اصطلاح «فیلمفارسی» را به ادبیات سینمایی ایران اضافه کرد و نوشت: «فیلمفارسی هم فیلم بود و هم فارسی اما در عین حال نه فیلم بود و نه فارسی…. آن فیلم ها نه فرم داشتند، نه ساختار و نه قصه. اصلاً به همین دلیل به آنها می گفتم فیلمفارسی… فرانسوی ها به این نوع فیلم ها اگر بخواهند احترام قائل شوند می گویند navet یعنی شلغم». او حتی موج نو سینمای ایران را هم رد کرد و معتقد بود که «در سینمای ایران موج کهنه ای نبوده که بعد از آن موج نو ایجاد شود». او که شاید کسی فکرش را هم نکند رباعیات خیام را به فرانسه ترجمه کرده باشد، ۶۰ سال نقد فیلم نوشت و برای هر نقد، چنان روز اول شور و شوق داشت.

لینک کوتاه

مطالب مرتبط

نظر شما


آخرین ها